همزمان با فرا رسیدن سوم ماه مه و روز جهانی آزادی مطبوعات، بخش فارسی صدای آمریکا در گزارشی تحقیقی و در گفتوگوهایی با کارشناسان به سیر تحولات مطبوعات ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷ و وضعیت رسانهها در حصار سانسور پرداخته است.
در واپسین ماههای پادشاهی محمدرضا شاه پهلوی، یکی از مهمترین اقدامات صنفی اعتصاب مطبوعات بود که از پانزدهم آبان ۱۳۵۷ تا شانزدهم دی آن سال، یعنی ۶۲ روز ادامه داشت.
با پایان یافتن این اعتصاب دوره تازهای در حیات مطبوعات ایران آغاز شد؛ دورهای که تا ماهها پس از استقرار جمهوری اسلامی در ایران ادامه یافت و طی آن رسانهها هر چه میخواستند مینوشتند و گروههای مختلف سیاسی و همچنین رسانههای «متعارف و سنتی» از این «آزادی» برخوردار بودند.
- بهاری که دیری نپایید
اوایل تابستان ۱۳۵۸ با تصویب لایحه قانون جدید مطبوعات توسط شورای انقلاب اسلامی، تعدادی از روزنامهها و مجلهها تعطیل شدند. از اواخر تابستان ۵۹ بود که محدودیتها علیه مطبوعات شدت یافت و انتشار بسیاری از روزنامهها و نشریات متوقف شد.
در بهار ۱۳۵۹ بیش از ۲۰۰ نشریه در ایران منتشر میشد، اما در فروردین ۱۳۶۰ بود که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به چاپخانهها اعلام کرد از چاپ روزنامهها و مجلههای «فاقد اجازه» خودداری کنند. چنان که در اواخر بهار ۱۳۶۰ تنها چهار روزنامه - «جمهوری اسلامی» و «صبح آزادگان» در نوبت صبح و «کیهان» و «اطلاعات» در نوبت عصر منتشر میشدند.
در این دوره تیراژ کیهان و اطلاعات که پس از انقلاب ۵۷ مدتی «بیش از یک میلیون نسخه» چاپ میشد، به کمتر از یکپنجم کاهش یافت.
شدت محدودیت مطبوعات پس از موضعگیری صریح رهبر پیشین و بنیانگذار جمهوری اسلامی افزایش یافت.
روحالله خمینی در سخنرانی ۲۶ مرداد ۱۳۵۸ خود در قم به نشریات حمله کرد و گفت که اگر به طور «انقلابی عمل کرده بودیم، قلم تمام مطبوعات را شکسته بودیم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم، و رؤسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزبهای فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم و رؤسای آنها را به سزای خودشان رسانده بودیم و چوبههای دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمتها پیش نمیآمد.»
این اظهارات خمینی اما چرخشی ۱۸۰ درجهای نسبت به سخنان او پیش از انقلاب ۵۷ در نوفللوشاتو محسوب میشد، آن جا که او گفته بود: «مردم قیام کردند که آزاد باشند، نباید قلمش را بشکنند که نباید بنویسی. قلمها را اینها شکستند در این پنجاه سال.»
الهه بقراط، روزنامهنگار، در گفتوگو با بخش فارسی صدای آمریکا درباره آغاز دوره سانسور و سرکوب میگوید: «همه گروهها تار و مار شدند و نشریاتشان بسته شد» و «نشریات متعارف تحت فشار قرار گرفتند» فشارهایی که هرچند «بعدا سازمانیافته شد»، اما «در همان دو سال اول نیز گروههای فشار که اکنون به آتشبهاختیار معروف هستند و در آن زمان حزباللهی و فالانژ خوانده میشدند، به دفاتر روزنامههایی که با خط خمینی و جریان قدرت قالب نمیخواند» حمله میکردند و «آنها را اتش میزدند.»
روزنامه «پیغام امروز» و «آیندگان دو نمونه از رسانههایی است که در آن دوره درشان بسته شد.
خانم بقراط میافزاید: «اگر رسانهها در آن زمان آزادی داشتند، به دلیل این بود که رژیم تازه به قدرت رسیده هنوز تثبیت نشده بود و به محض تثبیت در همه روزنامهها را بست.»
- کوچ دستهجمعی چهرههای امنیتی به مطبوعات
برگ و بار بهار مطبوعات فرو ریخت و آن چه باقی ماند عمدتا در خدمت دستگاه تبلیغات جمهوری اسلامی قرار گرفت. این فضای بسته از آغاز دهه ۶۰ تا سالهای میانی دهه ۷۰ ادامه یافت، اما پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ و پیروزی غیرمنتظره محمد خاتمی در انتخابات ریاستجمهوری، فضا تا حدودی باز شد.
بهزاد مهرانی، پژوهشگر، به صدای آمریکا میگوید، جناح دوم خرداد که همان جناح چپ جمهوری اسلامی است و در دهه ۶۰ اغلب در ارگانهای امنیتی حضور داشتند، پس از فوت روحالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، از قدرت حذف شدند و به کتابخانهها و پژوهشکدهها رفتند و دریافتند که جمهوری اسلامی برای بقا نیاز به اندکی باز شدن فضا دارد، همان چیزی که به تعبیر عمومی «سوپاپ اطمینان» نامیده میشود.
او تأکید میکند: «این فضا برای دگراندیشان و نیروهای سکولار نبود، بلکه برای روشنفکران و جناح چپ جمهوری اسلامی بود.»
اما مقامات جمهوری اسلامی همان گشایش نسبی و کنترلشده را نیز برنتابیدند و با کشمکش درونگروهی نیروهای حاکم بر ایران، مطبوعات با توقیفها و تعطیلی گسترده مواجه شدند.
- همگانی شدن اینترنت و انفجار جهانی اطلاعات
در دهه ۱۳۸۰ بارقههای انفجار اطلاعات جهان با همگانی شدن اینترنت به ایران هم رسید و در دسترس بودن نشر و کسب اطلاعات برای شهروندان، و گسترش رسانههای فارسی برونمرز، چالشی تازه برای سانسورچیها شد. به لطف اینترنت، کنترل گردش آزاد اطلاعات با وجود دوباره روی کار آمدن محافظهکاران تا حدودی از دست نظام حاکم خارج شد.
گسترش اعتراضات عمومی و عریانتر شدن شکاف میان مردم و نظام مستقر، رسانهها را نیز با چالشهای تازهتری روبهرو کرد.
هدیه کیمیایی، روزنامهنگار، با اشاره به افزایش فشارهای امنیتی بر روزنامهنگاران در دوره دوم ریاستجمهوری حسن روحانی به سکوت رسانههای داخلی در جریان اعتراضات مردمی و سرکوب نیروهای جمهوری اسلامی اشاره میکند و به صدای آمریکا میگوید، بسیاری از همکارانش در این دوره به ترک کار و یا سکوت مجبور شدند و برخی نیز «به نهادهای حکومتی و دولتی جذب شدند» و به بازتاب آنها در رسانهها روی آوردند.
به گفته او، بایکوت و یا تحریف واقعیات اعتراضات سراسری در دی ۹۶ و آبان ۹۸، در واقعه حمله موشکی سپاه پاسداران به هواپیمای اوکراینی نیز ادامه یافت.
زندان، مهاجرت، خانهنشینی، تغییر شغل، و یا ادامه کار در زیر تیغ سرکوب؛ برچیدن نهادهای صنفی و برساختن سازمانهای فرمایشی؛ روند چهار دهه گذشته، روزنامهنگاری در ایران را با دشواریهای متعددی روبهرو کرده است.
همچنین، رواج شبکههای اجتماعی به عنوان شکل تازهای از رسانه، نگرانی سرکوبگران گردش آزاد اطلاعات را بیشتر کرده و ابعاد تازهتری به سانسور داده است. چنان که علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی فضای مجازی را «واقعا ول» و «رها و بدون قید و بند» توصیف میکند و به عنوان یک اولویت، خواستار «ساماندهی» آن با راهاندازی «اینترنت ملی» و یا در طرحهای مانند«صیانت» میشود.