جفری گدمین*، در مقاله ای که با عنوان نامه ای از پراگ در پایگاه اینترنتی پولیتیکو منتشر شده است، می نویسد: سرگه یی، آشنای روسی تبار من در تالین اصرار دارد که بگوید با اقلیت روس ها در استونی بدرفتاری می شود. اما وقتی از او می پرسم دلش می خواهد در روسیه زندگی کند، می خندد. معلوم است که هیچ علاقه ای به ریشه کردن در سرزمین مادری ندارد. و می پذیرد که واقعاً نمی داند درمورد اقدام های روسیه در اوکراین چگونه قضاوت کند. «کدام راست می گویند؟ مسکو یا غرب؟»
رئیس پیشین رادیو اروپای آزاد-رادیو آزادی که اکنون کرسی سیاست و امنیت جهانی در دانشگاه جورج تاون را برعهده دارد، در این مقاله می نویسد: آشنایی من با سرگه یی از بهار گذشته که به استونی رفته بودم، آغاز شد. و از آن پس تاکنون، سه بار یکدیگر را دیده ایم. او یک معتاد سیاسی با انگلیسی شکسته بسته، کارآفرین، راننده و گجت باز است (خروارها ابزار و وسیله دارد و وقتی آی فونم مشکل دارد با او مشورت می کنم). او عصاره سیاست ضدونقیضی است که پرزیدنت ولادیمیر پوتین میل دارد در قبال اقلیت روسی استونی به کار بندد. و برخی از این دخالت ها گستاخانه است. سرگه یی می گوید او و دوستانش از دیدن برنامه مناظره سیاسی اخیر تلویزیونی، با شرکت کسانی که به ادعای او، هنرپیشگان زن و مرد خوش بر و رو و خوش سر و زبانی بودند که در نقش خبرگان ظاهر شده بودند، حیرت کرده بودند.
درواقع سبد پوتین پر است از حیله هایی برای پیچاندن و چرخاندن کشورهای اروپای شرقی تا آن ها را به درون مدار روسیه بمکد و بکشد. البته نیروی قهر بی رحمانه هم درکار است. و اوکراین هم تنها مورد نیست. ظاهراً فراموش کرده ایم که پوتین چند سال پیش گرجستان را اشغال کرد و مانند کریمه امروز، ایالت های آبخاز و اوست جنوبی را به خود ملحق کرد. در بسیاری از کشورها در اروپای مرکزی و شرقی، که به گاز طبیعی روسیه برای برق و گرما وابسته اند، تهاجم به صورت سربازان اونیفورم پوش و تانک های زره پوش انجام نمی شود، بلکه با سلاح تجارت و انرژی صورت می گیرد. روسیه هم به این منطقه نیاز دارد و این نیاز تنها از سر آمال ژئو پلیتیک نیست. بخش های نفت و گاز بیش از نیمی از اقتصاد و بودجه دولت روسیه را تأمین می کند.
هرچند به نظر می رسد که تنش های کنونی کم خطر تر و نامرئی تر از جنگ های متعارف باشد، اما ترکیب انرژی و تجارت و عوامل دیگر، بخش های عمده پیمان ناتو را به هم ریخته است. اخیراً در مراسمی که اینجا درپراگ برای بزرگ داشت بیست و پنجمین سال انقلاب مخملی برگزار شد، جمعیت با پرتاب تخم مرغ و گوجه فرنگی به میلوش زمان، رئیس جمهوری چک شعار می دادند:«حیا کن، حیا کن». برخی هم پرچم هایی در دست داشتند که بر آن ها نوشته بود «نمی خواهیم مستعمره روسیه باشیم». این خشم از کجا می آمد؟ میلوش زمان با تحریم های غرب بر روسیه برای اقدام هایش در اوکراین مخالف است و نقش روسیه را در این کشور اندک قلمداد می کند. او همچنین این درگیری را از نوع جنگ داخلی خوانده است. همین آسان گیری را می توان در رفتار رابرت فیکو، نخست وزیر اسلوواکی دید – که او نیز منتقد بی پروای تحریم هاست. فیکو در بیانیه های رسمی خود به کیف بیش از مسکو می تازد و تحریم های غرب را «بی معنا و مخرب» توصیف می کند.
مجارستان، عضو دیگر ناتو، در سال های اخیر، به دلایل مختلف، چون خاری در پهلوی اتحادیه اروپا و ایالات متحد نشسته است. پارلمان مجارستان در آخرین نزاعی که با اتحادیه داشت در ماه جاری قانونی را به تصویب رساند که راه را برای ساختن خط لوله گاز جنوب با حمایت روسیه باز می کند. آمریکا و اتحادیه اروپا در تابستان امسال بلغارستان را برای بیرون رفتن از این طرح که بسیار مورد علاقه روس هاست، تحت فشار گذاشتند. این طرح به وابستگی شرکت گاز پروم روسیه به سیستم انتقال گاز اوکراین پایان می دهد. اما این امر بر نخست وزیر مجارستان، ویکتور اوبان، تاثیری نگذاشته است. او در مورد مسئله اوکراین خط سازش طلبی با روسیه را در پیش گرفته و حتی اعلام کرده است که روسیه پوتین الگوی کشوری موفق است. قانون گذاران مجار اخیراً به اجرای طرح خط لوله جنوب رأی دادند. اینجا چه خبر است؟
تابستان امسال یک مقام ارشد پیشین چک به من گفت: «اوربان در سال های ۱۹۹۰ از هواداران پیمان اتلانتیک به نظر می رسید. اما حالا به یک پوپولیست، ناسیونالیست، و فرصت طلب تبدیل شده که دوست دارد با ورق های روسیه بازی کند.» بوداپست اخیراً با بستن سفارتش در تالین لطفی کوچک، اما مهم، در حق روسیه کرده است. استونیایی ها حیرت کرده بودند. بوداپست می گوید این تصمیم را برای کاهش هزینه هایش گرفته است.
اما وقتی نقطه چین ها را به وصل کنید، می بینید که این رویدادها اتفاقی نیستند. درست است. روسیه امروز، دیگر اتحادشوروی پیشین نیست. اما مسکو دارد دوباره اروپا را قطعه قطعه می کند. پوتین در سرهوایی دارد و بدون مانع و رادع دارد آن را به واقعیت در می آورد. و دراین روند، هم بستگی غرب و اعتبار اتحاد آن را متزلزل می کند.
به عنوان مثال، در زمستان گذشته، دیمیتری روگوزین معاون نخست وزیر روسیه ، با لحنی تهدیدآمیز به مردم مولداوی گفت: «امیدوارم یخ نزنید». که اشاره ای بود به وابستگی کامل این کشور به گاز طبیعی روسیه برای گرما. روسیه روشن کرده است که راه مردم مولداوی به سوی اروپا و اتحادیه اروپا، راهی ست پر از خطرها و عواقب ناگوار. در پاییز امسال، سرگه یی لاوروف وزیر خارجه روسیه به کشورهای بالکان هشدار داد که پیوستن به ناتو از نظر مسکو «عملی تحریک آمیز» به شمار می رود. اکنون منظره «اروپای کامل و آزاد» درست در برابر چشمان ما دارد محو می شود و این نظرگاه که ملت های آزاد، با اختیار و آزادی، عضویت و متحد خود را انتخاب می کنند، زیر پای روسیه ای که بار دیگر به راه افتاده است، پایمال می شود.
در سوی شمال، کشور کوچک استونی به گونه کودک نابغه منطقه سر بر آورد. استونیایی ها اقتصاد بازار کارآمد، دمکراسی باثبات، و بخشی فعال و رقابتی برای نوآوری و فن آوری ایجاد کرده اند. کل کشور، از جنگل و پارک و ساحل دریا به اینترنت دسترسی دارد . توماس ایلوس، رئیس جمهوری و خبرنگار پیشین رادیو اروپای آزاد که در نیوجرسی بزرگ شده و فارغ التحصیل کلمبیاست، چشم و چراغ حلقه کنفرانس بین المللی است. استونی آرام، بصیر و تأثیرگذار است، و هردم هراسش افزون می شود.
استونی با جمعیت یک میلیون و سیصد هزار نفری اش سال هاست بار فشار مسکو را بر گرده اش حس می کند. یک سال پیش از آن که پوتین تانک ها را روانه گرجستان کند، هکرهای روسی استونی را مورد حمله سایبری قرار دادند. پارلمان، بانک ها، و رسانه ها سرگردان شدند. جاسوسی های روسیه در دولت و امور بازرگانی رو به افزایش دارد. یک دیپلمات لیتوانیایی به من می گوید: «می شود راحت گفت که به سطحی پیش بینی ناپذیر رسیده». به نظر او دو سوم کارمندان سفارت روس در ویلنیوس، ریگا و تالین (پایتخت های لیتوانی، لتونی و استونی) جاسوسند. وزیر دفاع لیتوانی پاییز امسال در سندی که خطاب به ملت منتشر کرد گفت، اطلاعات روسیه پرسنل دفاعی، زیربناها ، نقاط قوت و نقطه ضعف های کشورهای بالتیک را به عنوان اولویت اصلی هدف گرفته است.
و در این میان پوتین همچنان به معنای واقعی کلمه مرزهایش را «به عقب می راند». پرزیدنت اوباما، ماه سپتامبر در تالین سخنرانی محکمی ایراد کرد و خواستار دفاع از کشورهای بالتیک در برابر تهاجم احتمالی مسکو به آنان شد. دو روز بعد از آن که پرزیدنت پایتخت استونی را ترک گفت، مأموران روسی گستاخانه وارد سرزمین استونی شدند و یک مأمور اطلاعاتی را ربودند. مأمور ربوده شده استونیایی هنوز در روسیه زندانی ست. اگر استاسی (اداره اطلاعات آلمان شرقی) یک تبعه آلمان غربی را از خاک آلمان غربی در دوران جنگ سرد ربوده بود، واشنگتن و کشورهای ناتو هیاهویی عظیم به راه می انداختند. امروز چنین قانون شکنی هایی حتی به چشم هم نمی آید. اصل پنجم ناتو متعهد می شود که در برابر هرگونه اشغال به دفاع جمعی دست بزند. اما اگر روسیه این هم بستگی را، با ترکیبی از جنگ های سنتی و غیر متعارف بتراشد و بخراشد چه می شود؟
روی خطر به سوی غرب نیز هست. در ماه اکتبر، یک زیردریایی روسی درسواحل استکهلم مایه حیرت سوئدی ها شد. سال گذشته هواپیماهای نظامی روسی حمله موشکی به پارلمان سوئد را بدل سازی کردند. در فنلاند که ۶۰ درصد مردمش روسیه را به عنوان خطر تلقی می کنند، مقام های ارشد از تجاوزهای روز افزون به حریم هوایی فنلاند شکایت می کنند. آیا عملیات روسی بر محاسبات فنلاندی ها اثر می گذارد؟به احتمال زیاد- اما البته، تأثیری که از دیدغرب، تاثیر سوء است. الکسیی پوشکوف، رئیس کمیته روابط خارجی پارلمان روسیه، پس از سفر اخیرش به هلسینکی با خوشحالی به همکارانش در پارلمان گفت که فنلاند آماده است با تحریم های روسیه مخالفت کند.
همه این ها از انگاره ای شبهه ناپذیر پیروی می کنند: پوتین در همه اقدام هایش به ما می گوید که اروپا را چگونه درنظر می آورد، و به ایما و القا نشان می دهد که چه می خواهد بکند. اما ما گوش نمی دهیم، و او پیش می رود. در سال ۲۰۰۸ پوتین به جورج بوش گفت اوکراین «حتی یک ایالت هم نیست». دوسال پیش تر وعده داده بود که «نیروهای صلح بان» روسی در آبخاز و اوست جنوبی باقی خواهند ماند. سالی پیش از آن به کلی منکر اشغال استونی توسط اتحاد شوروی شد. امروز، پوتین از پیمان مولوتف-ریبن تروپ حمایت می کند. پیمانی بین آلمان نازی و اتحاد شوروی استالین، که پروتکل های پنهانی آن فنلاند، استونی، لیتوانی، لاتویا، رومانی، و لهستان را به مناطق نفوذشان تبدیل کرد.
این همه به کجا ختم می شود؟
مهم است دریابیم که غائله تنها به اوکراین ختم نمی شود. آندریی ایلاریونوف، مشاور ارشد پیشین پوتین در امور اقتصادی معتقد است که هدف نهایی پوتین می تواند به دست آوردن کنترل سرزمین های روسیه در پیش از انقلاب ۱۹۱۷ باشد که فنلاند، کشورهای بالتیک، و بخشی از لهستان را دربر می گیرد.
این سخن اکنون بیشتر به یک خیالبافی خنده دار می ماند. اما معلوم نیست. تا زمانی که غرب – به رهبری آمریکا- صف آرایی نکند و روسیه را به عقب نراند، پوتین بی هیچ تردیدی همچنان به پیش خواهد تاخت.
*جفری گدمین رئیس پیشین رادیو اروپای آزاد/رادیو آزادی، و رئیس کنونی کرسی سیاست و امنیت جهانی در دانشکده خدمات خارجی دانشگاه جورج تاون است.