ساعاتی پس از انتشار خبر سقوط هواپیمای مسافری مالزی در شرق اوکراین، اعلام شد که تمامی ۲۹۸ سرنشین غیرنظامی آن، قربانی جنبش جداییطلبان تحت حمایت روسیه شدند و اجساد آنها همراه با لاشه هواپیما، در یک مزرعه آفتابگردان در مناطق شرقی اوکراین پخش شد.
مدتی پیش ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه شبه جزیره کریمه در شرق اوکراین را ضمیمه خاک روسیه کرد و وقوع جنگ و درگیری میان روسیه و اوکراین، روابط پر تلاطم مسکو-واشنگتن را دستخوش سردی بیشتر کرد.
حال، هدف قرار دادن پرواز شماره ۱۷ خطوط هوایی مالزی و احتمال این که روسیه دستورالعمل کار با سامانه موشکی زمین به هوا برای زدن هواپیمای در حال پرواز را به جداییطلبان داده، تنشهای دیپلماتیک جدیدی را مطرح کرده است.
نحوه مواجهه با این مسئله، امتحانی دیگر برای آزمایش سیاستهای دولت باراک اوباما و اتحادیه اروپا در قبال کرملین است. واشنگتن و اتحادیه اروپا، هر دو برای ارعاب پوتین، تحریمهای هدفمندی را بر مسکو اعمال کردهاند.
یوری فلشتینسکی، نویسنده و مورخ روس که با برخی منتقدان سرسخت پوتین روابط نزدیک دارد به صدای آمریکا گفت: «تحولات اخیر به سرعت پیش میروند. به نظر من آقای اوباما میتواند از این فرصت برای تغییر اساسی موضع خود استفاده کند.»
شروع دوباره روابط واشنگتن-مسکو
شش سال پیش، چشمانداز روابط واشنگتن-مسکو به این تیرگی نبود و بارقهای از امید داشت.
اوایل دور اول ریاست جمهوری باراک اوباما بود که رئیسجمهوری آمریکا گفت قصد دارد در روابط با مسکو، شروعی نو را رقم زند. او گفت هدفش از این کار احیای به گفته او «اختلاف خطرناک در روابط دوجانبه مهم» میان دو طرف است.
سیمون سارادژیان، پژوهشگر مرکز بلفر در دانشگاه هاروارد و معاون برنامه مشترک آمریکا-روسیه در جلوگیری از تروریسم بینالملل به صدای آمریکا گفت: «به گمان من ایجاد تحول و بازنگری در روابط عقیده مفیدی بود و منافع محسوسی هم برای آمریکا و هم روسیه به ارمغان آورد. چیزهایی از قبیل پیمان جدید موسوم به استارت، توافقنامه ۱۲۳ برای انتقال به افغانستان و دور جدید تحریمها علیه ایران. اینها در جهت منافع آمریکا و روسیه بود.»
تحلیلگران میگویند از نظر آمریکا، هدف از شروع دوباره روابط با مسکو این بود که داشتن همکاری با روسیه بر سر مسائل مهم امنیت ملی، بهتر از نداشتن آن است. به باور آنها چنین ابتکار عملی، احتمال موفقیت بالاتری داشت.
مایکل مکفال، معمار کلیدی سیاست شروع دوباره روابط با مسکو، که از سال ۲۰۱۲ تا فوریه سال جاری سفیر آمریکا در مسکو بود، گفته است که یکی از دلایل ناکامی این سیاست ابتکاری این بود که «پوتین آن را در جهت منافع روسیه نمیدانست.»
به گفته آقای مکفال پوتین حساب کرد دشمنی با آمریکا به جای همکاری، آنچه را که دنبالش است در اختیارش میگذارد: روسیهای قوی از نظر نظامی و اقتصادی با جایگاهی درخور در عرصه جهانی.
از نظر آقای سارادژیان، شکست سیاست احیای روابط بیشتر نتیجه فقدان زمینه مشترک است: «آنها میوههایی که دستشان میرسید را چیدند و در اموری که سالها مورد اختلاف بود درماندند، از جمله سیستم دفاع موشکی.»
تاثیر بحران اوکراین
در ماه مارس، شبه جزیره کریمه ضمیمه روسیه شد. واکنش در مقابل تغییر نقشه اروپا چیست؟
اوباما و اتحادیه اروپا بلافاصله پوتین را سرزنش و تحریمهایی را علیه حلقه افراد نزدیک به او اعمال کردند. اروپا و آمریکا این سختگیریها را افزایش دادند اما تحلیلگران میگویند تردید اروپا در اعمال نوعی از تحریمها که بخش انرژی روسیه را هدف قرار دهد، نشان دهنده ضعف غرب در مواجهه با پوتین است.
با وجود توافق گسترده میان کارشناسان مبنی بر این که پوتین به احتمال زیاد برای ضمیمه کردن کریمه نقشه قبلی نداشت، برخی میگویند دولت اوباما باید هنگامی که ویکتور یانوکویچ، رئیسجمهوری اوکراین از امضای توافقنامه تجاری با اروپا سرباز زد و پس از اعتراضات کیف را ترک کرد، دستکم احتمال آن را در نظر میگرفت.
تامس گراهام، کارشناس مسائل روسیه و مدیر بنیاد کیسینجر و عضو شورای امنیت ملی آمریکا در دوره ریاست جمهوری جرج بوش میگوید: «تنها نگاهی به سوابق به من نشان میدهد که دولت آمریکا واقعا بد کار کرد.»
گراهام میگوید چنین استیصالی این سوال را برمیانگیزد که دولت آمریکا حقیقتا در سیاست خارجی خود در قبال روسیه، کجا قرار داشت: «دولت اوباما تا چه حدی، طی ده سالی که با اوکراین کار میکرد، به پاسخ احتمالی روسیه و میزان تاثیرگذاری آن فکر کرده بود؟ و بعد آیا دولت آمریکا به این که پاسخ مناسب آمریکا به اقدامات روسیه چیست، فکر اساسی کرده است؟»
سارادژیان میگوید فقدان آیندهنگری در دولت اوباما بود که باعث شد فرصت کلیدی پس از یانوکویچ از دست برود: «سقوط یانوکویچ با وجود حضور نسبتا پررنگ افراد ملیگرا در پستهای کلیدی دولت موقت، برای پوتین حکم عناصر صحنه گردان را داشت و همین امر بود که او را وادار به عمل کرد.» به گفته این تحلیلگر، پوتین در عین حال خطوط قرمز مشخصی را در مقابل نفوذ ناتو و اروپا به مزرهای حیاط خلوت خود ترسیم کرده است.
تحلیلگران دیگری هم هستند که میگویند اوباما در مقابله با تهاجمهای پوتین گزینههای زیادی نداشت. آنجلا استنت، مدیر مرکز اوراسیا، روسیه و اروپای شرقی در دانشگاه جرجتاون در واشنگتن میگوید اوباما به نوعی خلع سلاح شده است. اوکراین آنقدر که برای روسیه اهمیت حیاتی دارد برای آمریکا ندارد: «اعمال تحریم، موضع اولیه آمریکا به شمار میرود و تحریمها تاثیر خود را بر اقتصاد روسیه گذاشته و سرمایهگذاریهای آینده را به خطر انداخته است. اما هنوز اثری از تاثیر سیاسی تحریمها و تغییر رفتار روسیه به چشم نمیخورد.» او گفت با آن که تحریم قرار است تنبیهی باشد اما تاریخ نشان میدهد که کمتر چنین اثری داشته است.
فراخوان تسلیحاتی
اما ساقط کردن هواپیمای مالزی اضطراری بودن وضعیت را برای غرب گوشزد کرد و اوباما و اروپا را برای اقدام زیر فشار بیشتری گذاشت. از ایالات متحده خواسته شده تا از نظر اقتصادی و نظامی و در تلاش برای مقابله با جداییطلبان مسلح حامی روسیه، در کنار اوکراین بایستد.
آقای مکفال چند روز پیش، به دنبال سقوط هواپیما در حساب توییتر خود از جمله نوشت: «اگر پوتین شورشیان را مسلح میکند، چرا ما نمیتوانیم اوکراین را مسلح کنیم؟» و «غرب باید از تلاش برای تغییر دادن طرز فکر پوتین دست بردارد و بیشتر بر کمک به اوکراین تمرکز کند.»
گراهام میگوید کمک به ثبات اوکراین مؤثرتر از انتظار برای آن است که تحریم ها پوتین را وادار به مذاکره و یافتن راه حل بحران کند. گراهام در مقالهای در روزنامه فایننشال تایمز نوشت: «اگر اروپا و آمریکا درباره مقابله با روسیه بر سر بحران جدیتر بودند، بر تحریم روسیه کمتر تمرکز میکردند و توجه بیشتری را معطوف کمک به کشور اوکراین و ارتقاء اقتصاد آن میکردند.»
آنتونی کوردمزمن، مدیر مرکز تحقیقات بینالمللی و استراتژیک میگوید: «زدن هواپیما به آمریکا، اهرمی قویتر در جهت تغییر افکار عمومی جهان و جلب حمایت بیشتر متحدان اروپاییاش از تحریمها میدهد ... اما نحوه رفتار روسیه با کشورهای اطرافش در آینده مشخص میشود.»
بازسازی کشوری با ناکارآمدیهای ژرف سیاسی و اقتصادی مانند اوکراین کار سادهای نیست و ممکن است بدون تضمین موفقیت، سالها وقت ببرد.
برخی معتقدند بزرگترین اشتباه اوباما از دست دادن موقعیت پس از ترک یانوکویچ بود، دیگران اما میگویند تغییر اساسی در روابط آمریکا-روسیه، هفدهم ژوئیه رخ داد.
آریل کوهن، از مدیران و مشاوران مرکز تحلیل بازار بینالمللی که کارش پژوهش درباره منابع طبیعی است میگوید: «سقوط هواپیما واقعهای بود که به روسیه فرصت عقبنشینی و جست و جوی راهحل دیپلماتیک داد.»
او می گوید «در عوض، روسیه اینطور انتخاب کرد تا گناه ساقط کردن هواپیما را بر گردن اوکراین بیاندازد، از شورشیان حمایت کند، دخالت واضح و صریح آنان در اسقاط هواپیما را انکار کند، و خشونتها در شرق اوکراین را تشدید کند.»
به گفته آقای کوهن «غرب گزینه دیگری ندارد، مگر این که، یا رفتار روسیه را بپذیرد، یا تحریمهای اقتصادی را گسترش دهد؛ و به نظر میرسد که آمریکا راه دوم را انتخاب کرده است.»