مایک ياک در هشت سال گذشته دو بار بازار کار را ترک کرد. او خود را بازنشسته میخواند، با اينهمه، اين کارمند پیشین شرکت خودروسازی جنرال موتورز آمریکا، در سن ۶۲ سالگی، زندگی کاری خود را تمام شده نمیبيند.
مايک که در سال ۲۰۰۶ خود را از جنرال موتورز بازخريد و برای يک پيمانکار شروع به کار کرده بود، اوايل امسال از کار برکنار شد. او میگويد، «من برای هر کاری آمادهام. حاضرم کاری جديد ياد بگيرم. انتظار دستمزد بالايی ندارم، اما حاضر هم نيستم برای يک ساعت کار ۱۰ دلار دستمزد بگيرم.»
وی در ادامه میگوید میتواند با مقرری که از بيمه تأمین اجتماعی دریافت میکند، به علاوه حقوق بازنشستگی جنرال موتورز، چرخ زندگیاش را بچرخاند. او از جمله میلیونها آمریکایی است که چنانچه اقتصاد بهبود پيدا کند، خواهند توانست دوباره وارد نیروی کار ایالات متحده شوند. آنها در محاسبه نرخ بیکاری ایالات متحده به حساب نمیآيند، نرخی که اکنون در حد ۶ و ۲ دهم درصد است.
برای جانت يلن، رئيس بانک مرکزی ايالات متحده (فدرال رزرو)، تمایل افرادی مانند مايک ياک به بازگشت به نیروی کار، به آنچه که وی «سستی» در نیروی کار میبيند، کمک میکند. اين امر میتواند رشد دستمزدها و نیز تورم را، حتی در حالی که اقتصاد جان میگيرد، تحت کنترل نگاه دارد. خانم يلن و ساير سياستگذاران فدرال آمریکا، که از نزديک نوسانات بازار کار را زير نظر دارند، قرار است اين هفته نشست سالانه خود را در ايالت وايومينگ برگزار کنند.
در آستانه اين نشست، نظرسنجی خبرگزاری رويترز و شرکت تحقيقاتی مستقل موسوم به «ايپسوس» بين ۱۶ خرداد (۶ ژوئن) و ۱۷ مرداد (۸ اوت) نشان میدهد بسیاری از بازنشستگان، و دیگر افراد بیکاری که جستجو برای اشتغال را متوقف کرده اند، میگويند اگر فرصت مناسبی پيش آيد آماده ورود مجدد به بازار کار هستند.
در این نظرسنجی، ۷۷۲۷ نفر از افراد ۱۸ سال به بالا، بيکار و بازنشسته شرکت داشتند، و حدود ۳۴ درصد گفتهاند، به دلیل وضعيت بد بازار کار، جستجوی خود را متوقف کردهاند. برغم نزول نرخ بیکاری، ۴۰ درصد گفتند که امروز از زمانی که دنبال کار گشتن را متوقف کرده بودند خوشبین تر نيستند.
بسیاری از افرادیکه گفتهاند دنبال کار نمیگردند، در صورتی که علايم درستی از بازار دریافت کنند آماده از سرگیری جستجو هستند. اين علايم شامل آگهیهای استخدامی بیشتری است که با انتظارات، تحصيلات و سوابق کاری آنها مطابقت داشته باشد، شواهدی از بهبود اقتصادی قویتر، و اينکه ببينند دوستان و بستگانشان کار پيدا کردهاند.
۴۰ درصد افرادی که خود را بازنشسته میخوانند، گفتند ترجیح میدادند شاغل بودند، و ۳۰ درصد گفتند اگر شغل مناسبی پيداشود احتمالا دوباره به سر کار خواهند رفت.
۴۴ درصد شرکت کنندگان در اين نظرسنجی، در ۵ سال گذشته بيکار بودهاند، هر چند تقریبا دو سوم از این افراد زمانی که کار کردن را متوقف کردند، به سن بازنشستگی رسيده و يا نزديک آن بودند.
تعداد انبوه کارگران دلسرد شده کليد فهم اين مساله هستند که چرا نرخ مشارکت نیروی کار ایالات متحده در حوالی ۶۳ درصد پرسه میزند. نرخ مشارکت نيروی کار در ژانويه ۲۰۰۷، يعنی درست قبل از آغاز رکود اقتصادی و بحران مالی، در حدود ۶۶و نيم درصد بود.
و این علاوه بر حدود ۷و نيم میلیون آمریکایی است که در حال حاضر مشغول کار نيمه وقت هستند اما دلشان میخواهد بصورت تمام وقت کار کنند. به اين عده صفت «کارمندان اجبارا نيمه وقت» اطلاق میشود. اغلب آنها میخواهند بصورت تمام وقت کار کنند، اما يا نمیتوانند کار تمام وقت پیدا کنند، يا کارفرمایان از ساعات آنها کاستهاند. تعداد اين عده هنوز ۳ ميليون بيش از زمانی است که رکود اقتصادی و بحران مالی هنوز شروع نشده بود.
میزان تغییراتی که در بازار کار ایالات متحده آمریکا در شرف وقوع است بطور کامل شناخته شده نيست. توانایی بانک مرکزی فدرال یا دیگر مقامات دولتی برای رسیدگی و برخورد با اين تغييرات نيز بيشتر به هنر میماند تا علم. برخی از تحقيقات اخير نشان میدهد که نیمی از کاهشهای اخیر در مشارکت نیروی کار، احتمالا با افزایش سن نیروی کار آمریکا ارتباط دارد.
اکنون ۶ سال از شروع بهبود اقتصادی میگذرد، و سیاستگذاران ایالات متحده با چند مشکل روبرو هستند. دستمزدها به ندرت همپای تورم نگاه داشته میشوند، و بهرهوری و توليد در حالت سکون است.
علاوه براین، نرخ مشارکت نیروی کار برای افراد ۲۵ تا ۵۴ ساله – يعنی بهترين سالهای کاری فرد - از ۸۴ درصد در آغاز قرن به ۸۱و ۴دهم درصد تنزل کرده است، امری که توضيح آن را اقتصاددانان مشکل يافتهاند.
اين عوامل و ساير جنبه های اقتصاد، يلن را متقاعد ساخته است تا قبل از آنکه تورم موجب نگرانی شود، اقتصاد ايالات متحده هنوز برای رشد بيشتر جا دارد. به همين دليل او در بالابردن نرخ بهرهها، قبل از آنکه آمار کاری و بالارفتن دستمزدها بهبود يابد، ترديد کرده است.
آنچه که او، محققان دانشگاهی، مقامات دولت اوباما، و دیگران تلاش میکنند درک کنند اين نکته است که آيا این روند تبدیل به بخش دائمی از چشم انداز شغلی در ایالات متحده است، يا عامل ديگری وجود دارد که هنوز کسی آن را کشف نکرده است.
مطالعات انجام شده توسط اقتصاددانانی مانند رابرت لیتان، در موسسه بروکینگز، و جان هالتيونگر از دانشگاه مریلند، اهمیت فزاينده شرکتهای بزرگتر و مسنتر در اقتصاد ایالات متحده را نشان میدهند، و اينکه چگونه اين شرکتها نسبت به شرکتهای جديد از پويايی کمتری در کارآفرينی برخوردارند.
تحقیقات دیگری با نگرانی به اين نتيجه رسيدهاند که تقاضا برای کارمندان ماهرتر و بهتر تحصیل کرده کاهش پیدا کرده است. این بدان معناست که فارغ التحصیلان دانشگاهها احتمالا برای موقعیتهای پائينتری در «نردبان شغلی»رقابت خواهند کرد، که نتيجه آن بيشتر هُل دادن مشاغل با مهارت کمتر به حاشیه است.
پل سوين، ، اقتصاددان ارشد نیروی کار در سازمان همکاری و توسعه اقتصادی، میگويد، «يکسال پيش اقتصاددانان میگفتند اين صرفا يک رکود اقتصادی بد است و ما تاثير ادواری آن را ديدهايم و معکوس کردن آن مدتی طول میکشد. اما اکنون بيشتر و بيشتر به نظر میرسد که روندهای طولانی تر خود داستان هستند. يعنی داستان ديگر صرفا کاهش مشارکت اشتغال نيست. این یک نوع کامل زوال سرزندگی است.»
پاسخ بانک مرکزی به اين مشکل لزوما بیپرده است: پایین تر نگاه داشتن نرخ بهره از آنچه که ممکن است مجاز باشد به امید تشویق رشد، سرمایهگذاری، کارآفرينی و دستمزد بالاتر.
با این حال، برخی از عوامل موثر در ایالات متحده ممکن است از نوع ظریفتری باشد که نیاز به تغییر در سیاستهای حکومتی دارد و نه به سادگی رشد اقتصادی قویتر.
این واقعیت که مشارکت زنان در نیروی کار در ایالات متحده کاهش یافته است در حالیکه در بسیاری از کشورهای اروپايی در حال افزایش است، برای مثال، ممکن است به سیاستهای اروپا ربط داشته باشد که مزايای مرخصی بهتری برای رسيدگی به خانواده و مراقبت از پدر و مادر مسن را فراهم میکند.