لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ ایران ۰۷:۲۷

حامی دیروز و معترض امروز، سیر و سلوک نوری‌زاد به روایت دوربین


محمد نوری زاد با چهره خون آلود
محمد نوری زاد با چهره خون آلود

نقطه عطف در زندگی نوری‌زاد پدر، در شهریور ۱۳۸۸ و پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران بود که به نظر بیشتر مردم ایران حکومت در آن تقلب کرده بود. نشریه تایمز اسرائیل با اباذر نوری‌زاد گفتگو کرده است.

گفت‌وگویی تلفنی نشریه تایمز اسرائیل با اباذر نوری‌زاد

ساختن فیلمی درباره محمد نوری‌زاد از نظر پسرش اباذر تکلیفی مهم است. آخرین بار در سال ۲۰۱۱ بود که پس از هفت ماه کار بی وقفه برای تهیه چنین فیلمی ماموران رژیم به محل تهیه فیلم که خارج شهر تهران بود یورش بردند و همه فیلم‌ها و وسایل فیلم‌برداری او را ضبط کردند. اکنون پس از چهارسال، او بار دیگر، و این بار از آمریکا، تصمیم دارد کار را از نو آغاز کند.

اباذر نوری‌زاد، ۳۵ ساله، ۱۳ سال است که در لس‌آنجلس به سر می برد. او در گفت‌وگویی تلفنی از لس‌انجلس با نشریه تایمز اسرائیل، می گوید: «این داستان‌ها نشان می‌‌دهند که این حکومت تا چه حد بی رحم، ظالم و فاشیست است.»

به نوشته تایمز اسرائیل، بزرگ شدن در خانه محمد نوری‌زاد، روزنامه نگار و فیلم ساز ایرانی، کار آسانی نبود. نوری‌زاد پدر که زمانی خود مسلمانی راست گرا و دوست نزدیک آیت الله خامنه ای بود، به پسر بزرگش اجازه نمی‌داد که حتی تعلیم آواز بگیرد زیرا آن را به عنوان مسلمان شیعه از گناهان بزرگ می شمرد.

«رابطه مان خیلی بد بود. او یک مذهبی افراطی بود که می خواست عقایدش را برهمه خانواده تحمیل کند». به گفته اباذر: «من همیشه می خواستم از آزادی و حقوق دیگرم برخوردار باشم.»

اباذر در ۲۲ سالگی به آمریکا می رود و در کالج طراحی مرکز هنر در پاسادنای کالیفرنیا به عنوان دانشجوی رشته تدوین فیلم ثبت نام می کند.

می گوید:«پدرم از داشتن پسری چون من شرمسار بود و غالبا این را به خودم می‌گفت. کار به جایی رسید که زندگی در آنجا (تهران) دیگر برایم غیرممکن شده بود».

اما امروز، محمد نوری‌زاد یکی از صداهای بی‌پروا و پیش‌گام در اعتراض و انتقاد به حکومت اسلامی ایران است. محمد نوری‌زاد که در تهران زندگی می کند، به سراسر کشور سفر می کند و از موارد نقض حقوق بشر که به دست عوامل حکومت انجام می شود مستند سازی می کند و آن ها را بر فیس بوک خود می گذارد. صفحه رسمی فیس بوک او بیش از ۱۸۰ هزار دنبال‌گر دارد. به گفته اباذر همین هفته پیش بود که او را از استان غربی ایلام بیرون کردند. زیرا داشت از سرکوب و ستم رژیم در آنجا عکس و فیلم می‌گرفت.

اباذر نوری‌زاد در حومه شهر آتلانتای جورجیا به‌دنیا آمد. در همان زمان در ایران انقلاب تازه آغاز شده بود و محمد نوری‌زاد مشتاق بود که به ایران برگردد و در سرنگونی سیاسی مهیجی که در ایران شکل می گرفت شرکت کند. اباذر یک ماهه بود که پدرومادرش با او به ایران بازگشتند و محمد کارش را در وزارت جهاد و سازندگی در استان دور افتاده سیستان و بلوچستان آغاز کرد.

با آغاز جنگ ایران وعراق در شهریور ۱۳۵۹ محمد نوری‌زاد به تهران برمی گردد و مجری برنامه میهن پرستانه تلویزیونی به نام «روایت فتح» می شود که در آن رویدادهای جبهه‌های جنگ حکایت می شود. پس ازآن به کار روزنامه نگاری در روزنامه فوق دست راستی کیهان می پردازد. اباذر به یاد می آورد که پدرش در آن زمان حامی جان بر کف رژیم اسلامی بود، به طوری که، به گفته اباذر، «موقع سخنرانی آیت الله خمینی در تلویزیون اشک می‌ریخت.»

نقطه عطف در زندگی نوری‌زاد پدر، در شهریور ۱۳۸۸ و پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران بود که به نظر بیشتر مردم ایران حکومت در آن تقلب کرده بود. نوری‌زاد، دلزده از سرکوب سبعانه مردم معترض به نتیجه انتخابات،نامه‌ای سرگشاده به آیت الله خامنه ای، که مرتبا به خانه اش رفت و آمد می کرد، نوشت:

«... حوادث بعد از انتخابات، همه معادلات فکری و انسانی ما را بهم زد. رفتاری که تحت امرحضرتعالی با مردم شد ، رفتار هم‌شان و هم‌طراز رحمت و فهم و همراهی مردم نبود. مردم اگر انتظار داشتند این رفتار را از ماموران خودسر نظام ببینند، درعوض، انتظار این راهم داشتند که رهبرشان، بلافاصله به رسم علی علی های مکررش، همچون علی به مددشان بیاید و دادشان بستاند. نه این که مرتب روح و رفتار وحشیانه ماموران را تایید کند و به مردم معترض خودش، هم‌سنگ اغتشاشگران و براندازان نگاه کند.»

او در این نامه از رهبر می خواهد از مردم عذربخواهدزیرا «این عذرخواهی شما می تواند آتش خشم مردم را سرد کند. به آنان امید بدهد. آب رفته را به جوی باز گرداند.»

اما خامنه ای به جای عذرخواهی از مردم، او را به گناه این نوشته به سه وسال ونیم زندان انداخت. نوری‌زاد را در زندان خوفناک اوین به انفرادی افکندند و او در اعتراض به آن دست به اعتصاب غذایی شش روزه زد که او را به آستانه مرگ برد.

اباذر که به هنگام آزادی پدرش از زندان در آوریل ۲۰۱۱ برای دیداری از خانواده در تهران بود می‌گوید نمی توانست پدرش را بشناسد.

«خیلی لاغر شده بود. بشدت ضعیف و نحیف بود. خیلی پیر شده بود.». اباذر می گوید «بکلی آدم دیگری شده بود. هم از نظر جسمی و هم از نظر عقیدتی. انگار پدر تازه ای پیدا کرده بودم.»

با آزادی نوری‌زاد سیل مهمانان و بازدیدکنندگان برای دیدار با نوری‌زاد و شنیدن ماجراهایی که بر او رفته بود، به خانه آنان سرازیر شد. به هنگام شنیدن این داستان ها بود که فکری در سر سناریونویس تازه کار جرقه زد.

«خیلی تحت تاثیر قرار گرفته بودم. گفتم خوبست از این‌ها یک سناریو درست کنم.»

محمد نوری‌زاد که می خواست صدای ناراضیان ایرانی را به سراسر جهان برساند، قبول کرد که درفیلم پسرش بازی کند. اباذر در تاکستان پدربزرگش در شهریار مکانی مخفی برای فیلم برداری تعبیه کرد و تهیه فیلم به سرعت آغاز شد. در نوامبر ۲۰۱۱ فیلم دیگر تمام شده بود که دو گردان مامور امنیتی، هم زمان، به محل فیلم سازی در شهریار و به خانه آنان در تهران یورش بردند.

« همه چیزمان را بردند. فیلم ها، دوربین ها، کامپیوترها، همه چیز. فقط سناریو و فیلم نامه تصویری باقی ماند. خوشبختانه از نقش من درآن خبر نداشتند و مرا بازداشت نکردند. چند ساعت بعد از کشور خارج شده بودم.»

امروز، حکومت ایران او را به «جاسوسی برای هالیوود» متهم کرده است و او نمی تواند به ایران بازگردد. سه سال گذشت تا توانست بر افسردگی خود غلبه کند و به پول جمع کردن برای ساخت دوباره این فیلم درآمریکا، با بازیگری که به پدرش شباهت داشته باشد،دست بزند. این فیلم داستانی ۹۰ دقیقه ای «رده بندی شده، فیلم به سرقت رفته» نام دارد و با بودجه ناچیز۱۱۰ هزار دلاری ساخته می شود. اباذر امیدوار است این بودجه را از طریق کمپینی که در شبکه اینترنت راه انداخته بیشتر کند. از نظر اباذر، ساختن این فیلم تنها برای روایت داستان پدرش نیست. بلکه برای آنست که صدای نسل کاملی از ایرانیان را که آرزومند آزادی‌های سیاسی‌اند، به گوش‌ها برساند.

او اکنون که به گذشته و به رابطه پرتنش خود با پدرش می نگرد، هیچ حس بدی به او در خود نمی یابد. می گوید: «دیگر چیزی ازآن خشم و نفرت باقی نمانده. فقط تحسین است و بس.»

XS
SM
MD
LG