از میان هزار و ششصد و سی داوطلب ریاست جمهوری ایران، شش نفر از سوی شورای نگهبان تأیید صلاحیت شدند. از این شش نفر، دو نفر قطعا سیاهی لشکرند: میرسلیم و هاشمی طبا. در بین چهار نفر باقی مانده، روحانی و رئیسی مشخصاً بیان دو صفبندی در بین نیروهای حکومتاند؛ که البته این دو صف بندی میتواند از درون حکومت به سطح جامعه هم منتقل شود.
در این برنامه مجالی برای مطرح کردن خیلی از نکاتِ مطرح شده در مناظره ها نیست، مثلا این نکته که محمدباقر قالیباف، در مناظرهها میگوید شهرداری تهران به موسیقی خیلی کمک کرده، و اصولا در ده سالِ گذشته هنر را شکوفا کرده است! کسی فراموش نکرده که از سال ۹۳ معاون فرهنگی هنریِ شهردار قالیباف، یعنی حجت الاسلام شهاب مرادی، با یک فرمان شفاهی، تمام کلاسهای موسیقیِ فرهنگسراها را تعطیل کرده؛ و استعداد عده زیادی هنرجو را که وسعشان نمی رسد به کلاسهای خصوصی موسیقی بروند، از بین برد. با این وصف قالیباف میگوید من هنر موسیقی را در پایتخت رواج دادم و به هنرمندان موسیقی کمک کردم و ... . مناظرهها و سخنرانیهای انتخاباتی پر است از این قبیل دروغها.
نمونه دیگر، مناظره درباره آموزش و پرورش بود که به جدل بر سرِ وزیر آموزش و پرورش دولت روحانی و واردات غیرقانونی پوشاک بچه برگزار شد. هیچکس هیچ طرح و برنامهای ارائه نکرد – مثل بیشتر بخشهای دیگر. تأسفآورتر این بود که درحالی که نامزدهای از فیلتر شورای نگهبان گذشتهبه جای بحث مهم آموزش و پرورشِ ۱۲ میلیون دانش آموز بر سرِ قاچاق پوشاکِ وزیر دولت روحانی جدل میکردند، اسماعیل عبدی، دبیر کانون صنفی معلمان ایران، در زندان اوین در اعتصاب غذا بود. به او حکم شش سال زندان دادهاند، چون درست دغدغه همان چیزهایی را دارد که این شش نامزد ریاست جمهوری باید داشته باشند. عبدی که خودش معلم ریاضی در کرج است و طرح و برنامه آموزشی ارائه میدهد، به دنبال گرفتن حق همکارانش از صندوق ذخیره غارت شده فرهنگیان است، به زندان میافتد، و چنین افرادی به جای رقابت بر سرِ برنامهای برای آموزش و پرورش، بر سر این بحث کنند که جنس وارداتیِ وزیر آموزش و پرورش قاچاق بود یا نبود!
هر بحثی درباره معیشت مردم و اقتصاد مملکت ناگزیر با برجام ارتباط پیدا میکند؛ و ادعای دولت روحانی این است که امضای برجام، باعث گشایش اقتصادی شده – هر چند ابراهیم رئیسی معتقد است برجام نتیجهای برای ایران نداشته. مسأله برجام و ادامه تحریمها علیه ایران، و ادعاهای نامزدهای ریاست جمهوری در مناظرههای انتخاباتی، با خانم ژاله وفا تحلیلگر مسائل اقتصادی، و آقای حسن داعی پژوهشگر سیاسی، مهمانان این برنامه مطرح شد.
مرورگر شما HTML5 را پشتیبانی نمی کند
حسن روحانی در یکی از سه مناظره انتخاباتی، درباره راههای درآمد دولت توضیحات کوتاه ولی قابل تأملی ارائه داد:
مرورگر شما HTML5 را پشتیبانی نمی کند
البته گفتههای ابراهیم رئیسی درباره مالیات نشان میدهد که مفهوم مالیات و نظام مالیاتی اصلا در ذهن او نمی گنجد. گویا این کاندیدای امام رضاپسند اصلا نمیفهمد که مالیات یعنی حساب و کتاب. یعنی قبل از این که به درآمد جاری دولت از شهروندان تبدیل شود، هدفش شفاف کردنِ دخل و خرجِ شهروندان است. بدون ارائه آمار و ارقام میگوید دولت چقدر مالیات میخواهد از آستان قدس بگیرد؟ ما سه برابر – یا چهار برابر – آن را برای فقرا خرج کردهایم!
یکی از مهمترین نکاتی که در این مناظرهها مطرح بود، نگرانی هر شش کاندیدای فیلتریزه از وضع معیشت مردم و بیکاری و ترس از اعتراض اجتماعی و شورش بود. و باز ابراهیم رئیسی برای حل این مشکل در کوتاه مدت و آرام شدن اوضاع، میگوید باید فورا یارانههای دهک های پائین را سه برابر کنیم.
خانم وفا در پاسخ به این پرسش که "مالیاتهای پرداخت نشده به دولت، کجا خرج میشود؟ و آیا راه حل ابراهیم رئیسی درباره مالیاتها، و یا پرداخت یارانه به مردم عملی است؟" میگوید:
"متأسفانه مردم ایران با راه حلهای ضربتی آقای رئیسی مثل تشکیل کمیتههای مرگ، و اعدام هزاران نفر، و قتل عام، و بدون محاکمه حکم صادر کردن برای زندانیان کهریزک آشنا هستند. این نوع راه حل دادن برای مالیات هم از نوعِ همان راه حلهای ضربتی است. وی توجهی ندارد که با دادن این وعده که "یارانهها را سه برابر میکنم"، در واقع دارد میگوید من با دادن یارانه، به جای این که ایجاد کار کنم برای افراد نیازمند، پولِ دستی به آنها میدهم – یعنی وقتی من به شما یارانه میدهم، شما چه نیازی به کار دارید؟ دوم این که با این کار دارد باجگیری میکند از دهکی از جامعه – یعنی دارد از ضعف بنیه اقتصادی مستمندان برای سرکوب استفاده میکند؛ این یارانه مثل بندی است بر گردنِ دریافت کنندگان را در دست خود گرفته و میگوید اگر در فلان تظاهرات شرکت نکنید، من میتوانم با قطع کردن بند، شما را محروم کنم – و این نوع باج گرفتن از محرومان بسیار شرم آور است."
"وقتی آقایان رئیسی و قالیباف چنین وعده ای می دهند، مردم باید توجه کنند که تأمین بودجه برای عملی کردن این وعده و بالا بردن یارانه، از راههای محدودی ممکن است که همه آنها در نهایت به ضرر مردم است: یک راه این است که از بانک مرکزی پول قرض کنند – یعنی استقراض داخلی؛ که تورم را بسیار وحشتناک بالا می برد، و فشار اقتصادی آن بر دوش دریافت کنندگان یارانه بیش از دیگران سنگینی میکند."
"راه دیگر بالا بردن نرخ ارز است، که آن هم برای همه مردم اثرات تورمی دارد. راه سوم، ادامهء فروش ثروتهای ملی به ثمن بخس به کشورهای خارجی، و آخرین راه، بالا بردن قیمت منابع انرژی برای مصرف کنندگان داخلی است – یعنی قیمت نفت و گاز و برق و ... را باز هم بالاتر ببرند. ارائه این نوع راه حلها بدون این که منابع تأمین مالی آن را مشخص کنند، و بگویند که این صدقههایی که ما می خواهیم به مردم بدهیم در واقع از ثروت خود شما مردم است و ما به جای این که آن را صرف تولید و ایجاد شغل برایتان کنیم تا بهرهاش را کل مملکت ببرد و اقتصاد شکوفا شود، بخش کوچکی از آن را به شما میدهیم."
آقای روحانی میگوید در دولت رشد ۷ درصدی و ۸ درصدی در اقتصاد ایجاد شده. اما حتی وزیر اقتصاد ایشان هم میگوید میزان رشدی که ایجاد شده نه تنها اندک، بلکه بسیار هم در نوسان است، و وابسته به تکانهای خارجی است – مثل تحولات اقتصاد جهانی و نوسان بهای نفت. با توجه به این که به گفته آقای طیب نیا، رشد اقتصادی مورد نظر آقای روحانی باعث تحول در زندگی مردم نمیشود، سؤآل این است که پس چگونه میتوان در زندگی اقتصدی مردم تحول ایجاد کرد؟ به گفته خانم وفا:
"آقای روحانی باید بداند که صرفاً با دادنِ آمار، مردم سیر نمیشوند. رشدی که او مدعی آن است، رشد بسیار "بیکیفیتی" است. رشد اقتصادی یک وجه کمی دارد و یک وجه کیفی. از نقطه نظر کمیت، وزیر اقتصاد ایشان هم اذعان دارد که این رشد، ناچیز و حتی منفی بوده است. 58% از رشد اقتصادیِ شش در صدی ایران، حاصل فروش نفت بوده. در بخش خدمات، رشد بالایی مشاهده میشود و دلیلش این است که اساس محاسبه، مصرف است. بخش ساختمان وارد پنجمین سال رکود خود شده. در مورد صنایع هم نگاهی به آمارهای مسئولین نشان میدهد که تولید خوابیده و رشد آن منفی بوده. در بخش کشاورزی، با توجه به بالا بودن میزان بارندگی، وضع کمی بهتر بوده. اما در کل، استناد به این آمار، دروغی است که به مردم تحویل میدهند، چون بهبود وضع اقتصادی باید آثار مثبتی در زندگی مردم ایجاد کند، در حالی که چنین چیزی نیست."
"در اقتصادی که بر اصل رانت خواری استوار است، امکان ندارد بهبود کیفی در زندگی مردم ایجاد شود. از نظامی که اساس آن سرکوب، نبود امنیت و بحران سازی است نمیشود توقع داشت بحران را در جهت رفاه حال مردم و احقاق حقوق آنها حل کند. اگر میخواهیم وضع مردم درست شود، لازم است اقتصادِ مصرفمحورِ کنونی را به اقتصادِ تولیدمحور تغییر دهیم. اقتصاد تولیدمحور مشخصه خودش را دارد: در نظامی حقوقمند از لحاظ سیاسی، قضایی و اقتصادی میتواند به وجود آید. در چنین نظامی همه فعالیت های اقتصادی از برداشت از تولید ملی گرفته تا ساختار اعتبارات مالی و پولی و حتی صادرات و واردات همه تابع جریان تولید ملی و رشد آن است – در حالی که الآن در ایران، کل اقتصاد تابع میزان فروش نفت، و پیش فروش همه ثروتها و منابع ملی است."
در مناظرههای انتخاباتی شاهد بودیم که تعدادی از کاندیداها بر دادن یارانه به دهکهای پایین اجتماع تأکید داشتند؛ و آقای روحانی از تغییر ساختار تأمین اجتماعی به صورت غربی آن صحبت میکرد. آنچه که آقای روحانی به آن اشاره میکند با توجه به ساختار اقتصادی ایران عملی نیست؛ ولی چند برابر کردن یارانه برای دهکهای پایین اجتماع در یکی دو سال آینده امکان پذیر هست یا نه؟ به نظر خانم وفا همه راههایی که برای این کار وجود دارد، اثرات تورمیاش برای مردم بیش از کمک آن به اقتصاد خانوادههاست.
این ویرانیِ زندگی اکثریت جمعیت کشور، بعد از ۳۸ سال حکومت جمهوری اسلامی، طبیعتا شکافهایی در داخل نظام مقدس به وجود اورده، و احتمال تکانهای جدی اجتماعی هم کم نیست، کما این که امسال، رویارویی تبلیغاتی نامزدها زیادتر شده، مخصوصا بین روحانی – که سعی دارد حرف جوانان را بزند – و رئیسی که کارنامه سی و هفت، هشت سالهاش از همه سیاهتر است. روحانی در یکی از سفرهای انتخاباتیاش به کارنامه اعدامهای رئیسی اشارهای کرد.
البته آقای روحانی طوری درباره اعدام و زندان حرف میزند که انگار فردی است که از بیرون از دایره حکومت کاندیدا شده. او رقیبش را مسئولِ حکومتِ اعدام و زندان خطاب میکند و میگوید مردم شما را نمیخواهند! از طرفِ دیگر، بیشترین چیزی که صدا و سیما از تبلیغات انتخاباتی کاندیداها سانسور میکند، شعارهایی از جنسِ شعارهای سال هشتاد و هشت است. روحانی هم با صراحت علیه حبس خانگی و ممنوع التصویری خاتمی صحبت میکند و میگوید این کارها غیرقانونی است؛ و همه هم میدانند که به دستور خامنهای انجام گرفته.
حسن روحانی میگوید "به من رأی دهید تا موسوی و کروبی و خاتمی به جامعه برگردند." فارغ از این که وعده چهارسال پیش او هم همین بود، که تا به حال عملی نشده، آیا وجود چنین فضایی در تقریبا همه سخنرانیهای روحانی، نشانه این نیست که اگر روحانی رئیس جمهوری نشود (با تقلب یا بی تقلب)، ممکن است ماجرای سال ۸۸ تکرار شود؟ به عبارت دیگر آیا جنبش سبز – یا لااقل بخش همچنان فعال جنبش سبز – این بار پشتِ سرِ روحانی ایستاده؟ حسن داعی، پژوهشگر سیاسی در پاسخ چنین میگوید:
"خطر جنبش مردمی در ایران وجود دارد. خود آقای خامنهای در صحبتهایش در دانشگاه امام حسین در این باره هشدار داد. همه مقامات دارند هشدار می دهند. خطر قیام جدی است؛ اما این خطر از ناحیه طرفداران جنبش سبز نیست. نارضاییهای مردم بسیار عمیق است و هر لحظه میتواند از یکی از شکافهای درون حکومت، مثل آتشفشان بیرون بزند. واقعیت این است که در برابر این اوج عوامفریبی مسئولان حکومت، آدم دهانش باز میماند: اولاً که این نمایش مسخره نامش انتخابات نیست؛ تحقیر مردم است. دوم: کاری که دوستان روحانی و طرفداران به اصطلاح اصلاح طلبان در خارج از کشور میکنند این است که احمدی نژاد را مظهر فساد، دزدی، بدی و سیاستهای غلط معرفی میکنند تا روحانی را برتر جلوه بدهند. ولی واقعیت این است که نه احمدی نژاد قدرتی دارد و نه روحانی. رئیس جمهوری در ایران، همان طور که آقای خاتمی گفت، "تدارکاتچی" نظام است. در بحث از جنایت هم باید گفت دکان جدیدی باز کردهاند و رئیسی را "آیت الله قتل عام" میخوانند. ولی آیت اللهِ واقعیِ قتل عام، آیت الله خمینی بود که در این جریانات، بالای سر همه قرار داشت. دیگر این که اگر قتل عام بد است، چرا آقای روحانی، پورمحمدی را وزیر دادگستری کرده؟ مگر جرم پورمحمدی در قتل عام زندانیان سال 67 کمتر از رئیسی بود؟ سوم این که جدای از مسأله قتل عامها، که البته مسأله کمی نیست، اگر کلاهمان را قاضی کنیم، حسن روحانی – به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی – نقش بیشتری در سرکوبها داشته یا رئیسی؟"
"نکته بعد این که این دکان وعده و وعیدهایی که نامزدهای ریاست جمهوری باز کردهاند، دکان عوامفریبی و سراسر دروغ است. آقای روحانی در مناظرهها از سیاست جمهوری اسلامی ایران در سوریه دفاع کرد، و به دخالتها و جنایتها علیه بشریت در سوریه افتخار کرد. حسن روحانی در نخستین سفرش به مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک، در سخنرانی در جمع آسیایی گفت: "ما سیاست خارجی خودمان را بر اساس منافع اقتصادی تنظیم میکنیم. و کلی وعده و وعید دیگر داد؛ در حالی که از بدترین بخش سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، که از لحاظ اقتصادی هم بسیار برای کشور پرهزینه است، دفاع میکند. در سیاست داخلی و بین المللی هیچ تفاوتی میان این کاندیداها نیست. همه آنها در جنایات رژیم شریک هستند و انتقادهایی که از یکدیگر میکنند، نمایشی است."
در همین باره، ژاله وفا اشاره کرد که آقای روحانی در مقام دبیر شورای عالی امنیت ملی، بعد از حمله نظامی به کوی دانشگاه و کتک زدن دانشجویان و غارت و تخریب لوازم شخصی آنان، در نماز جمعه با لحن تهدیدآمیزی گفت "اگر منع مسئولین نبود، شما اراذل و اوباش(خطاب به دانشجویان) را قطعه قطعه کرده بودند."
در پاسخ به این پرسش که اگر آقای روحانی رئیس جمهور نشود، امکان برآمدن جنبش مردمی از سوی طرفداران جنبش سبز در حمایت از روحانی هست؟ خانم وفا میگوید:
"من برآمدن جنبش مردمی را به پیروزی یا شکست روحانی در انتخابات ربط نمیدهم. این مسأله ربط به بلوغ سیاسی مردم ایران، که بدانند حق حاکمیت بر سرنوشتشان را که این نظام سالهاست از غصب کرده، باید بار دیگر به دست آورند. به علت وضع اسفباری که ملت ایران درگیر آن است، امکان بروز جنبش ملی هر آن وجود دارد. من استقبال میکنم از این که مردم ایران بدون خشونت، بدون پرداخت کمترین هزینه، این نظام سراسر فساد و جنایت را تحریم کنند. و اولین قدم، مشروعیت زدایی از این نظام است. رأی ندادن و نه گفتن به این نظام در مقابل افکار عمومی جهان، از آن مشروعیت زدایی میکنند. با این رفتار مدنی میتوانند تصدی بر اموری را که این حکومت از آنها غصب کرده، کم کم به دست خود بگیرند و اداره کنند. و در مرحله بعد، بدیلی از خواستهای خود را از دل جامعه انتخاب کنند."
که البته این بخشی از آرزوهای روشنفکران و تحصیلکردههای ایران هم هست.
مرورگر شما HTML5 را پشتیبانی نمی کند
راههای تماس با برنامه صفحه آخر:
شماره تلفن گرفتن پیام فقط برای پخش در برنامه تقدیمی:
00 1 202 382 5982
ایمیل برای ارسال فیلم و ویدئو
lastpage@voanews.com
نشانی فیسبوک برنامه:
Voalastpage
تلگرام بخش فارسی صدای آمریکا:
farsivoa
عکس و فیلم های خود را به آدرس @sendVOA بفرستید
* نظرات مهمانان محترم برنامه الزاما نظر صدای آمریکا نیست.