باراک اوباما، از زمانی که در سال ۲۰۰۹ به ریاست جمهوری امریکا رسید، سیاستی سختگیرانه در قبال ایران اتخاذ کرد. تا آنجا که با تحمیل تحریم های فلج کننده، در سختگیری از دولت بوش پیشی گرفت، حمایت جهانی را برای تحریم و تحدید اقتصادی ایران به دست آورد و بارها قاطعیتش را در کاربرد گرینه نظامی در برابر ایرانی اتمی اعلام کرد. اما موضع کنگره امریکا در قبال ایران همواره از رئیس جمهور سخت تر بوده است.
در سال ۲۰۰۹ کنگره دست به تهیه قانونی زد که ایران را به چنان عقوبت سختی دچار می کرد که مقام های کاخ سفید را بیمناک آن ساخت که باب دیپلماسی برای همیشه میان دو کشور بسته شود. مسئولان وزارت خارجه به کنگره هشدار دادند که این قانون در نهایت مخرب است. در سال ۲۰۱۰ ، ۳۶۶ عضو مجلس نمایندگان در «نامه به اوباما» هشدار دادند که تحریم های بین المللی تحت رهبری امریکا برای نابود کردن اقتصاد ایران ناکافی است و او را به برداشتن گام های سهم گین تری واداشتند. فراموش نکنیم که همه این تلاش های کنگره برای سخت تر کردن فشارها بر ایران ازحمایت عمیق هردو حزب برخوردار بود.
اما از هفته گذشته جهت این حرکات اندکی تغییر یافته است. ۱۳۱ عضو سنا و مجلس نمایندگان، با امضای نامه ای به دولت، بر تداوم شیوه دیپلماسی با ایرانی که بتازگی رئیس جمهوری معتدل و اصلاح طلب را انتخاب کرده، تاکید کرده اند. این نامه که به نام دو مبتکر تدوین آن (چارلی دنت، جمهوری خواه از پنسیلوانیا و دیوید پرایس، از حزب دمکرات کارولینای شمالی) به نامه دنت-پرایس شهرت یافته می گوید:« به نظر ما به محک نگذاشتن فرصت انتخاب دکتر روحانی به ریاست جمهوری ایران، به عنوان فرصتی واقعی برای رسیدن به توافقی واقعی و عملی کاری اشتباه است. ..برای انجام این آزمون، ایالات متحد باید با احتیاط تمام همه ابزارهای دیپلماتیک را برای تقویت روند مذاکرات هسته ای را به کار بگیرد.»
البته این نامه اکثریت نمایندگان را دربر نمی گیرد، تنها ۱۷ جمهوری خواه آن را امضا کرده اند. اما اهمیت آن در اینست که نهادی که به طور سنتی مخالف مناسبات دیپلماتیک با ایران بوده، اکنون این تعداد از اعضایش رسما خواهان آن شده اند.
واقعیت دیگر، تحریم هاست. معمولاً هر تابستان کنگره طرحی قانونی برای تشدید تحریم ها به کاخ سفید می فرستاد- فارغ از این که کاخ سفید آن را بپذیرد یا نپذیرد. اما امسال قانون گذاران این رسم را نقض کرده اند. میل کدی در فصلنامه کنگره گزارش داده است که قانون سالانه تحریم های ایران از موعد همیشگی اش گذشته و تا ماه اکتبر به تعویق افتاده است. اگر اصولا امسال قانونی درکار بوده باشد.
به نوشته کدی، تاخیر در قانون تحریم ها دریچه خوبی بر مناسبات دیپلماتیک میان امریکا وایران بازمی گشاید. روحانی در ماه اوت به طور رسمی دفتر ریاست جمهوری را در اختیار می گیرد و دور بعدی مذاکرات هسته ای برای ماه سپتامبر برنامه ریزی شده است.
هم دولت اوباما وهم روحانی مدت هاست که نشانه هایی از تمایل خود را برای انجام مذاکرات مستقیم و کار برای دست یابی به توافق های گسترده تر و پایان دادن به بیش از سه دهه خصومت بروز داده اند. یکی از موانع عمده در این راه آنست که ایران و امریکا تا چه حد می توانند هدف ها و منافع مختلف خود را با هم آشتی دهند. این امری دشوار است. برای حل این تضاد منافع به مذاکرات طولانی و به احتمال زیاد به دادن امتیازهای دشوار از هر دو طرف نیاز است.
اما مشکل و مانع بزرگ دیگر در راه صلح میان دوکشور سیاست های داخلی دو کشور ایران و امریکاست. هیچ یک از دو طرف به فرهنگ سیاسی دیگری اعتماد ندارند. در گذشته، در هردو طرف، سیاست مردانی که در خصومت چندان شدت عمل نداشته اند مجازات شده و یا درآتش شکست دستیابی به هدف ها سوخته اند. سیاست در هردو کشور تحت نفوذ تعداد قابل توجهی از عقاب ها قرار دارد که اساسا و خود به خود با هرگونه دیپلماسی مخالفند. (یکی از آن عقاب ها در ایران آیت الله خامنه ای ست که مخالفتش هر توافقی را به هم می زند. هرچند که برخی شاخص ها نشان می دهند که او از آنچه نشان می دهد قابل انعطاف تر است).
نکته آنست که دیپلماسی ایرانی – امریکایی همان قدر که باید بر بحث های درونی هریک از دوکشور مؤثر افتد، باید در مناسبات و ارتباط های بیرونی دوکشور نیز جلوه گر شود. از این رو کسانی که می خواهند شاهد پایان خصومت ها از طریق صلح و دیپلماسی باشند، ملایمت ظاهری کنگره را در قبال ایران علامتی مهم، و گامی، هرچند خرد، اما واقعی به سوی صلح می دانند.
ااین نوشته برگرفته از مقاله ای ست به نوشته ماکس فیشر در وبلاگ واشنگتن پست.
در سال ۲۰۰۹ کنگره دست به تهیه قانونی زد که ایران را به چنان عقوبت سختی دچار می کرد که مقام های کاخ سفید را بیمناک آن ساخت که باب دیپلماسی برای همیشه میان دو کشور بسته شود. مسئولان وزارت خارجه به کنگره هشدار دادند که این قانون در نهایت مخرب است. در سال ۲۰۱۰ ، ۳۶۶ عضو مجلس نمایندگان در «نامه به اوباما» هشدار دادند که تحریم های بین المللی تحت رهبری امریکا برای نابود کردن اقتصاد ایران ناکافی است و او را به برداشتن گام های سهم گین تری واداشتند. فراموش نکنیم که همه این تلاش های کنگره برای سخت تر کردن فشارها بر ایران ازحمایت عمیق هردو حزب برخوردار بود.
اما از هفته گذشته جهت این حرکات اندکی تغییر یافته است. ۱۳۱ عضو سنا و مجلس نمایندگان، با امضای نامه ای به دولت، بر تداوم شیوه دیپلماسی با ایرانی که بتازگی رئیس جمهوری معتدل و اصلاح طلب را انتخاب کرده، تاکید کرده اند. این نامه که به نام دو مبتکر تدوین آن (چارلی دنت، جمهوری خواه از پنسیلوانیا و دیوید پرایس، از حزب دمکرات کارولینای شمالی) به نامه دنت-پرایس شهرت یافته می گوید:« به نظر ما به محک نگذاشتن فرصت انتخاب دکتر روحانی به ریاست جمهوری ایران، به عنوان فرصتی واقعی برای رسیدن به توافقی واقعی و عملی کاری اشتباه است. ..برای انجام این آزمون، ایالات متحد باید با احتیاط تمام همه ابزارهای دیپلماتیک را برای تقویت روند مذاکرات هسته ای را به کار بگیرد.»
البته این نامه اکثریت نمایندگان را دربر نمی گیرد، تنها ۱۷ جمهوری خواه آن را امضا کرده اند. اما اهمیت آن در اینست که نهادی که به طور سنتی مخالف مناسبات دیپلماتیک با ایران بوده، اکنون این تعداد از اعضایش رسما خواهان آن شده اند.
واقعیت دیگر، تحریم هاست. معمولاً هر تابستان کنگره طرحی قانونی برای تشدید تحریم ها به کاخ سفید می فرستاد- فارغ از این که کاخ سفید آن را بپذیرد یا نپذیرد. اما امسال قانون گذاران این رسم را نقض کرده اند. میل کدی در فصلنامه کنگره گزارش داده است که قانون سالانه تحریم های ایران از موعد همیشگی اش گذشته و تا ماه اکتبر به تعویق افتاده است. اگر اصولا امسال قانونی درکار بوده باشد.
به نوشته کدی، تاخیر در قانون تحریم ها دریچه خوبی بر مناسبات دیپلماتیک میان امریکا وایران بازمی گشاید. روحانی در ماه اوت به طور رسمی دفتر ریاست جمهوری را در اختیار می گیرد و دور بعدی مذاکرات هسته ای برای ماه سپتامبر برنامه ریزی شده است.
هم دولت اوباما وهم روحانی مدت هاست که نشانه هایی از تمایل خود را برای انجام مذاکرات مستقیم و کار برای دست یابی به توافق های گسترده تر و پایان دادن به بیش از سه دهه خصومت بروز داده اند. یکی از موانع عمده در این راه آنست که ایران و امریکا تا چه حد می توانند هدف ها و منافع مختلف خود را با هم آشتی دهند. این امری دشوار است. برای حل این تضاد منافع به مذاکرات طولانی و به احتمال زیاد به دادن امتیازهای دشوار از هر دو طرف نیاز است.
اما مشکل و مانع بزرگ دیگر در راه صلح میان دوکشور سیاست های داخلی دو کشور ایران و امریکاست. هیچ یک از دو طرف به فرهنگ سیاسی دیگری اعتماد ندارند. در گذشته، در هردو طرف، سیاست مردانی که در خصومت چندان شدت عمل نداشته اند مجازات شده و یا درآتش شکست دستیابی به هدف ها سوخته اند. سیاست در هردو کشور تحت نفوذ تعداد قابل توجهی از عقاب ها قرار دارد که اساسا و خود به خود با هرگونه دیپلماسی مخالفند. (یکی از آن عقاب ها در ایران آیت الله خامنه ای ست که مخالفتش هر توافقی را به هم می زند. هرچند که برخی شاخص ها نشان می دهند که او از آنچه نشان می دهد قابل انعطاف تر است).
نکته آنست که دیپلماسی ایرانی – امریکایی همان قدر که باید بر بحث های درونی هریک از دوکشور مؤثر افتد، باید در مناسبات و ارتباط های بیرونی دوکشور نیز جلوه گر شود. از این رو کسانی که می خواهند شاهد پایان خصومت ها از طریق صلح و دیپلماسی باشند، ملایمت ظاهری کنگره را در قبال ایران علامتی مهم، و گامی، هرچند خرد، اما واقعی به سوی صلح می دانند.
ااین نوشته برگرفته از مقاله ای ست به نوشته ماکس فیشر در وبلاگ واشنگتن پست.