فایننشال تایمز: نیاز غرب به بازنگری نقش عربستان و ایران در خشونت‌های منطقه

روزنامه فایننشال تایمز در گزارشی تحلیلی تحت عنوان «پیکارجویان خارجی مایه نگرانی هستنند، اما غرب باید نقش عربستان سعودی و ایران را بازبینی کند» می‌نویسد بحث برانگیزترین موضوع در محافل اطلاعاتی غرب، بر محور گزارش‌های مربوط به شرکت هزاران پیکارجوی خارجی در درگیری‌های سوریه و عراق است که ۳ هزار شهروند آمریکایی و اروپایی درگیر در این خشونت‌ها به کشورهای خود باز خواهند گشت و در این کشورها دست به عملیات خرابکارانه خواهند زد.

اما بنابر گزارش این روزنامه پرسش مهم‌تر شاید این باشد که جنگ بر پا شده از سوی داعش (دولت اسلامی عراق و شام که پس از اعلام یک خلافت خودخودنده اسلامی، خود را «دولت اسلامی» معرفی می‌کند) و دیگر گروه‌های افراطی پیکارجو آیا اصولأ نبرد افراطیون سنی علیه شیعیان نیست؟ به بیان دیگر، آیا این جنگی بین مسلمانان نیست؟

اگر چنین است، بازیگران اصلی که باید مهار شوند کسانی نیستند که در میادین جنگ در حال نبرد هستند، بلکه باید حامیان آنها، یعنی دو کشور عربستان و ایران، باشند. عربستان سعودی در جهان اسلام دارای مسئولیت گسترده‌تری است تا به عنوان پلی بین فرقه‌های مختلف سنی عمل کند، نه این که آتش افراطگرایی سنی را شعله‌ورتر کند.

اعلامیه‌های صریح رهبران غربی هیچ تردیدی باقی نمی‌گذارد که آنها بر این باورند که بمبگذاری شهرهای بزرگ غربی از سوی جهادی‌ها قریب‌الوقوع است. هر چند به نظر می‌رسد که ارزیابی‌های برخی مقامات اطلاعاتی غربی بیشتر قابل درک است، اما هیچیک به صراحت آنچه رئیس پیشین ام. آی۶ بریتانیا می‌گوید، نیستند.

سر ریچارد دیرلاو، رئیس کنونی کالج پمبروک در کمبریج، در سخنانی در لندن در اوایل ماه ژوئیه گفت که غرب بطور شرم‌آوری در تهدید ناشی از تروریسم اسلامی مبالغه کرده است. او افزود اروپا و آمریکا، اساسأ در آنچه که یک جنگ داخلی بین سنی و شیعه است، در واقع تماشگر و ناظر هستند.

این مقام امنیتی پیشین بریتانیا، بیشترین مسئولیت را متوجه عربستان سعودی می‌داند که برای سال‌ها نیازهای مالی گروه‌های سنی افراطی را تأمین می‌کرد. به گفته دیرلاو، سعودی‌ها «عمیقأ جذب پیکارجویانی شده‌اند که بتوانند بطور مؤثری سیطره شیعیان را به چالش بکشند.»

در موضع مخالف چنین دیدگاهی، می‌توان به مقاله‌ای اشاره کرد که گروه مشورتی امنیتی سوفان در ماه ژوئن منتشر کرد. این گزارش را ریچارد برت، یک مقام اطلاعاتی پیشین بریتانیا نوشت که برای ده سال در مقام سرپرست هیئت سازمان ملل متحد، عملیات القاعده را زیر نظر داشت. این گزارش حاوی اطلاعات هشدار دهنده‌ای است.

آقای برت می‌گوید بیش از ۱۲هزار نفر پیکارجوی خارجی از دست کم ۸۱ کشور جهان به سوریه رفته‌اند. این تعداد بیش از شمار کل جهادی‌هایی است که در دوره ۱۰ ساله اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی پیشین برای مبارزه علیه اشغالگران به افغانستان رفته بودند.

این نخستین باری است که جهادی‌ها از سراسر جهان از جمله از کشورهایی چون نیوزیلند، شیلی و هر ۵ کشور آسیای مرکزی در میان این پیکارجویان دیده می‌شود.

این مقام پیشین اطلاعاتی بریتانیا باور دارد که القاعده چنین وضعیتی را بصورت فرصتی عمده می‌بیند تا قدرت از دست رفته‌اش از سال ۲۰۰۱ را باردیگر احیا کند. حتی اگر این پیکارجویان پس از بازگشت به کشورهای خود، بی‌درنگ دست به عملیات تروریستی نزنند، ولی واقعیت این است که آنها جنگ و افراطی‌گری را تجربه کرده و آموزش نظامی دیده‌اند.

آقای برت به شرح جزئیات کاربرد گسترده رسانه‌های اجتماعی توسط جهادی‌ها می‌پردازد و می‌گوید «حتی یک درصد کوچکی از پیکارجویانی که به کشورهایشان بر می‌گردند، می‌توانند تأثیر عمده‌ای بر میهن خود بگذارند.»

منابع اطلاعاتی در بیشتر کشورها برای تحت نظر داشتن همه پیکارجویان از جنگ برگشته، کافی نخواهند بود.

کشورهای میزبان پناهندگان سوری با نگهداری جوانان در اردوگاه‌ها برای مدت‌های طولانی، با تبدیل آنها به یک منبع استخدام بالقوه پیکارجویان، با خطر مضاعف مواجه هستند.

بیشتر مسلمانان میانه‌رو با ارزیابی سر ریچارد درباره جنگ بی‌رحمانه دردرون اسلام موافقند. نیروهای داعش در راه پیشروی به بغداد به هر شیعه‌ای که برخوردند، او را کشتند. اکثر پیکارجویان خارجی اعرابی هستند که نوعی تنفر ضدشیعه در آنها مشاهده می‌شود.

البته چنین تنفری امر تازه‌ای نیست. جنگ‌های داخلی در افغانستان و لبنان، حمله عراق به ایران در اوایل دهه ۱۹۸۰، مبارزه علیه شیعیان در پاکستان، یمن، لبنان و بحرین توسط سنی‌های افراطی، همه از سوی مقام‌های رسمی و غیررسمی سعودی و دیگر حامیان سنی تغذیه مالی شده‌اند.

اما تشویق سعودی‌ها به تغییر رویه خود، به معنای تغییر اصول و پایه‌های فکری وهابیت، تعبیر افراطی سنی‌گری که در عربستان اجرا می‌شود، است. چنین تغییر موضعی از سوی عربستان ناممکن به نظر می‌رسد.

آقای برت رویکردهای سیاسی را پیشنهاد می‌کند که یکی از آنها بر تمرکز کمتر دولت بر«پیشگیری و مجازات در برابر انصراف و اتحاد دوباره» است. سیاستمداران غربی هیچ نسخه سیاسی غیر از «چماق بزرگ» یا تهدید عمده ندارند.

این یک نیازی فوری برای آمریکا و اروپا است که اعتبار و نیروی خود را در حمایت از سیاستی بکار بگیرند که دست کم آغاز یک روابط حسنه بین ایران و عربستان سعودی را مد نظر قرار دهد. هر دو کشور نیاز دارند که جنگ‌های مذهبی علیه یکدیگر، در سرزمین‌های دیگران، را متوقف کنند.

نیاز به کاربرد بیش از حد دیپلماسی غربی است، زیرا هیچیک از بازیگران داخلی هیچگونه توانایی از خود به عنوان میانجی صلح نشان نداده‌اند. تراژدی این است که هیچ ابتکار دیپلماتیک از سوی هیچ قدرتی، چه مسلمان و چه غیرمسلمان، دیده نشده است.