فلینت و هیلاری لورت با موضعی متفاوت در مورد انتخابات ایران از سلامت آن دفاع می کنند و نظر غرب در مورد حکومت ایران را اشتباه آمیز می دانند.
به نوشته فلینت و هیلاری لورت، نویسندگان این مقاله، انتخابات ریاست جمهوری امسال احتمالاً چهره سیاسی قدرتمندی را عرضه خواهد کرد که تاثیری بسزا بر سیاست خارجی و داخلی کشور خواهد گذاشت، توسعه داخلی ایران را تضمین و نقش آن را در منطقه پررنگ تر خواهد کرد. با این حال، به نوشته آنان، هر چهار سال یک بار، ملغمه ای آتشین مزاج از هواداران سیاست های اسرائیل، خارج نشین های ایرانی، «تحلیل گران» غربی مسائل ایران، و همکارانشان در رسانه ها می کوشند از انتخابات ریاست جمهوری ایران به گونه ابزاری برای قانع کردن غربی ها به این که جمهوری اسلامی نظامی نامشروع و مورد تنفر ایرانیان است و هر آن در خطر فروپاشی قراردارد، استفاده کنند.
این مقاله می افزاید: به گفته این خبرگان و دانایان امور، روندهای انتخاباتی ایران در جهت بیرون آوردن گزینه رهبر از صندوق ها دستکاری می شود و درواقع رئیس جمهوری«انتصابی و نه انتخابی» از صندوق ها بیرون می آید که در جهت تحکیم قدرت دیکتاتوری خامنه ای در مورد تعیین سیاست های ایران عمل می کند. این مفسران و تحلیل گران بر آنند که یا مردم ایران آن قدر به ستوه خواهند آمد که علیه این رژیم قیام می کنند و یا جهان باید جلوی این حکومت توتالیتر و خطرناک مذهبی- نظامی را بگیرد.
اما انتخابات ریاست جمهوری امسال نیز مانند بار گذشته دلبستگی عمیق غرب را به باورهای مربوط به عدم مشروعیت و آسیب پذیر شدن جمهوری اسلامی به چالش می گیرد. هشت نامزدی که توسط شورای نگهبان تعیین صلاحیت شدند، طیف وسیعی از دیدگاه های محافظه کارانه تا اصلاح طلبانه را تشکیل می دهند. یک نامزد محافظه کار و یک اصلاح طلب بارز – که البته هیچ یک حامیان زیادی نداشتند- انصراف خود را اعلام کرده اند، اما این اقدام آنان نه از روی ترس و تهدید بلکه برای جلوگیری از تقسیم آرای محافظه کاران و اصلاح طلبان در میان نامزدان متعدد بوده است.
به نوشته نویسندگان این مقاله، برخلاف آنچه در یک انتخابات مهندسی شده وجود دارد، ایران اکنون آخرین روزهای کارزاری واقعی را می گذراند. نامزدها به رسانه سراسری دست یابی منظم و وسیع داشته اند ( مانند پخش ویدیوهای متعدد درباره نامزدها که توسط حامیان آنان تهیه شده است) رویدادهای ستاد های آنان اعلام و تبلیغ می شود و در سه مناظره سراسری با مخاطبانی پرشمار شرکت کرده اند.
نظرسنجی هایی با کیفیت بالا که هم توسط غربی ها و هم در ایران انجام شده، نشان می دهد این کارزارها تاثیری قوی بر نتیجه نهایی انتخابات دارد. خبرگان و روزنامه نگاران غربی مدام سعید جلیلی را به عنوان نامزد «نظرکرده» خامنه ای و برنده واضح انتخابات معرفی می کنند. اما با نزدیک شدن روز انتخابات، نظر سنجی ها حکایت از افول آرای سعید جلیلی در برابر سه نامزد رقیب دیگر دارد: محمد باقر قالیباف شهردار فعلی تهران، محسن رضایی فرمانده پیشین سپاه پاسداران، و حسن روحانی رئیس پیشین تیم مذاکرات هسته ای با غرب ( وتنها نامزد روحانی انتخابات).
فلینت و هیلاری لورت می گویند: اطلاعات گرد آمده نشان می دهد که هیچ نامزدی در انتخابات روز ۲۴ خرداد نخواهد توانست به حد نصاب آرا برای پیروز شدن در دوراول دست یابد. یعنی رقابت انتخاباتی به دور دوم کشیده می شود که روز جمعه بعد، ۳۱ خرداد، میان دو نفر اول صورت خواهد گرفت. در میان چهار نامزد پیشرو، یعنی جلیلی، روحانی، رضایی و قالیباف، قالیباف در نظر سنجی ها بیش از همه رای آورده است. از میان سه نفر دیگر یکی باید به دور دوم راه یابد. پس از مناظره ها آرای رضایی و روحانی بالا رفته اما سعید جلیلی افت کرده است. روحانی می کوشد اصلاح طلبان و میانه روها را پشت سر خود جمع کند.اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی هردو حمایت خود را از او اعلام کرده اند. نه به میزان آرای جلیلی در دوراول و نه به پیروزی او در دور دوم «امید چندانی» نیست.
هر چهار رقیب دارای سوابق طولانی خدمت در رژیم جمهوری اسلامی بوده اند. در تعهد آنان به انقلاب اسلامی و نظام سیاسی آن جای چون و چرا نیست. با این حال هریک برنامه و روش مدیریتی متفاوت و خاص خود را در پیش برد منافع ملی وبین المللی نظام در چند سال آینده دارد. سوالی که پیش می آید این نیست که آیا جمهوری اسلامی نظر غرب را در گزینش نامزدها تامین می کند یانه. مسلم است که جواب این سوال منفی ست. سوال این است که ایا اکثریت ایرانیان معتقدند که در انتخابات امسال نامزد مورد نظر خود را می یابند. از این دیدگاه، نظرسنجی ها نشان می دهد که در دور اول ۷۰ درصد از واجدان شرایط رای دهندگی شرکت خواهند کرد. که این به پای ۸۵ درصدی که در سال ۱۳۸۸ شرکت کردند، نمی رسد. اما در مقایسه با دورهای قبلی انتخابات میزان بالایی است. هر کاندیدایی که به عنوان برنده اعلام شود به خاطر برخورداری از حمایت آرا در انتخابات است نه به خاطر «نظر کرده بودن».
به نظر دونویسنده این مقاله، نام رئیس جمهور آینده ایران هرچه باشد، روحانی، جلیلی، قالیباف، یا رضایی، بی شک در تاریخ سیاسی کشور نقشی بسیار مهم خواهد داشت. چهار رئیس جمهور پیشین ایران، علی خامنه ای( رهبر فعلی)، رفسنجانی، خاتمی و احمدی نژاد چهره هایی موفق بوده اند که برای دومین بار به ریاست جمهوری رسیده اند و در اجرای سیاست های داخلی و خارجی کشور نقش بسیار موثری داشته اند. اما هرچهارتن ناگزیر بودند که با مراکز قدرت دیگری که در قانون اساسی جمهوری اسلامی پیش بینی شده سروکار داشته باشند که ولی فقیه و مجلس شورای اسلامی از جمله آنهاست.
این امر برای رئیس جمهوری آینده نیز مصداق دارد. پس از امام خمینی که به عنوان پدر و بنیان گذار جمهوری اسلامی شناخته می شود، خامنه ای نقش بالایی در حفظ توازن قوا در نظام داشته است و توازن میان شاخه های ایدئولوژیک و نیز میان مراکزی را که در قانون اساسی پیش بینی شده برقرار کرده است. خامنه ای در نقش رهبر جمهوری اسلامی به رفسنجانی، خاتمی و احمدی نژاد امکان داد بخش های مهمی از سیاست های مورد نظر و برنامه های مورد علاقه خود را پیاده کنند. اما درعین حال هرگاه تصمیم ها و ابتکارهای آنان را در جهت تضعیف هویت و امنیت کشور در دراز مدت یافته مانع آنان شده است. خامنه ای همچنان به ایفای نقش خود، پس از آن که رئیس جمهور جدید در مرداد ماه به جای احمدی نژاد کار خود را آغاز کند، ادامه خواهد داد.
مجلس نیز همچنان به کار خود در محدود کردن امتیازگیری های خاص رییس جمهور ادامه خواهد داد. مجلس، تحت ریاست علی لاریجانی، با شدت تمام در برابر یک سلسله تصمیم ها و سلیقه های رئیس جمهور ایستاد. این به کام ایرانیانِ هوادار احمدی نژاد امری خوش نیامد. اما مخالفانش، بویژه محافظه کاران، از آن استقبال کردند. نکته مهم تر آنست که دریابیم عملکرد دستگاه جمهوری اسلامی بر اساس همین برنامه طرح ریزی شده است. و بی تردید در دوران رئیس جمهور جدید نیز به عمل کرد خود در همین چارچوب ادامه خواهد داد.
نویسندگان مقاله در پایان با تاکید بر آن که امریکاییان و غربی ها هرگز نتوانسته اند نظام جمهوری اسلامی را جدی بگیرند این امر را یکی از علل شکست و اشتباه پیشاپیش سه دولت پی در پی آمریکا، و سه دهه ادعاهای آنان در مورد فروپاشی نزدیک و آسیب پذیری آن می دانند. نویسندگان این مقاله نتیجه می گیرند که اگرغربیان می خواهند واقعیت سیاست ایرانیان را با بصیرت دریابند باید از تلاش های مداوم خود در اهریمن سازی از نظام انقلابی ایران دست بردارند، زیرا تنها در پرتو چنین نگاهی ست که دولت های غربی می توانند با جمهوری اسلامی، به گونه یک نظام حکومتی کامل عیار، سروکار داشته باشند.
این مقاله می افزاید: به گفته این خبرگان و دانایان امور، روندهای انتخاباتی ایران در جهت بیرون آوردن گزینه رهبر از صندوق ها دستکاری می شود و درواقع رئیس جمهوری«انتصابی و نه انتخابی» از صندوق ها بیرون می آید که در جهت تحکیم قدرت دیکتاتوری خامنه ای در مورد تعیین سیاست های ایران عمل می کند. این مفسران و تحلیل گران بر آنند که یا مردم ایران آن قدر به ستوه خواهند آمد که علیه این رژیم قیام می کنند و یا جهان باید جلوی این حکومت توتالیتر و خطرناک مذهبی- نظامی را بگیرد.
اما انتخابات ریاست جمهوری امسال نیز مانند بار گذشته دلبستگی عمیق غرب را به باورهای مربوط به عدم مشروعیت و آسیب پذیر شدن جمهوری اسلامی به چالش می گیرد. هشت نامزدی که توسط شورای نگهبان تعیین صلاحیت شدند، طیف وسیعی از دیدگاه های محافظه کارانه تا اصلاح طلبانه را تشکیل می دهند. یک نامزد محافظه کار و یک اصلاح طلب بارز – که البته هیچ یک حامیان زیادی نداشتند- انصراف خود را اعلام کرده اند، اما این اقدام آنان نه از روی ترس و تهدید بلکه برای جلوگیری از تقسیم آرای محافظه کاران و اصلاح طلبان در میان نامزدان متعدد بوده است.
به نوشته نویسندگان این مقاله، برخلاف آنچه در یک انتخابات مهندسی شده وجود دارد، ایران اکنون آخرین روزهای کارزاری واقعی را می گذراند. نامزدها به رسانه سراسری دست یابی منظم و وسیع داشته اند ( مانند پخش ویدیوهای متعدد درباره نامزدها که توسط حامیان آنان تهیه شده است) رویدادهای ستاد های آنان اعلام و تبلیغ می شود و در سه مناظره سراسری با مخاطبانی پرشمار شرکت کرده اند.
نظرسنجی هایی با کیفیت بالا که هم توسط غربی ها و هم در ایران انجام شده، نشان می دهد این کارزارها تاثیری قوی بر نتیجه نهایی انتخابات دارد. خبرگان و روزنامه نگاران غربی مدام سعید جلیلی را به عنوان نامزد «نظرکرده» خامنه ای و برنده واضح انتخابات معرفی می کنند. اما با نزدیک شدن روز انتخابات، نظر سنجی ها حکایت از افول آرای سعید جلیلی در برابر سه نامزد رقیب دیگر دارد: محمد باقر قالیباف شهردار فعلی تهران، محسن رضایی فرمانده پیشین سپاه پاسداران، و حسن روحانی رئیس پیشین تیم مذاکرات هسته ای با غرب ( وتنها نامزد روحانی انتخابات).
فلینت و هیلاری لورت می گویند: اطلاعات گرد آمده نشان می دهد که هیچ نامزدی در انتخابات روز ۲۴ خرداد نخواهد توانست به حد نصاب آرا برای پیروز شدن در دوراول دست یابد. یعنی رقابت انتخاباتی به دور دوم کشیده می شود که روز جمعه بعد، ۳۱ خرداد، میان دو نفر اول صورت خواهد گرفت. در میان چهار نامزد پیشرو، یعنی جلیلی، روحانی، رضایی و قالیباف، قالیباف در نظر سنجی ها بیش از همه رای آورده است. از میان سه نفر دیگر یکی باید به دور دوم راه یابد. پس از مناظره ها آرای رضایی و روحانی بالا رفته اما سعید جلیلی افت کرده است. روحانی می کوشد اصلاح طلبان و میانه روها را پشت سر خود جمع کند.اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی هردو حمایت خود را از او اعلام کرده اند. نه به میزان آرای جلیلی در دوراول و نه به پیروزی او در دور دوم «امید چندانی» نیست.
هر چهار رقیب دارای سوابق طولانی خدمت در رژیم جمهوری اسلامی بوده اند. در تعهد آنان به انقلاب اسلامی و نظام سیاسی آن جای چون و چرا نیست. با این حال هریک برنامه و روش مدیریتی متفاوت و خاص خود را در پیش برد منافع ملی وبین المللی نظام در چند سال آینده دارد. سوالی که پیش می آید این نیست که آیا جمهوری اسلامی نظر غرب را در گزینش نامزدها تامین می کند یانه. مسلم است که جواب این سوال منفی ست. سوال این است که ایا اکثریت ایرانیان معتقدند که در انتخابات امسال نامزد مورد نظر خود را می یابند. از این دیدگاه، نظرسنجی ها نشان می دهد که در دور اول ۷۰ درصد از واجدان شرایط رای دهندگی شرکت خواهند کرد. که این به پای ۸۵ درصدی که در سال ۱۳۸۸ شرکت کردند، نمی رسد. اما در مقایسه با دورهای قبلی انتخابات میزان بالایی است. هر کاندیدایی که به عنوان برنده اعلام شود به خاطر برخورداری از حمایت آرا در انتخابات است نه به خاطر «نظر کرده بودن».
به نظر دونویسنده این مقاله، نام رئیس جمهور آینده ایران هرچه باشد، روحانی، جلیلی، قالیباف، یا رضایی، بی شک در تاریخ سیاسی کشور نقشی بسیار مهم خواهد داشت. چهار رئیس جمهور پیشین ایران، علی خامنه ای( رهبر فعلی)، رفسنجانی، خاتمی و احمدی نژاد چهره هایی موفق بوده اند که برای دومین بار به ریاست جمهوری رسیده اند و در اجرای سیاست های داخلی و خارجی کشور نقش بسیار موثری داشته اند. اما هرچهارتن ناگزیر بودند که با مراکز قدرت دیگری که در قانون اساسی جمهوری اسلامی پیش بینی شده سروکار داشته باشند که ولی فقیه و مجلس شورای اسلامی از جمله آنهاست.
این امر برای رئیس جمهوری آینده نیز مصداق دارد. پس از امام خمینی که به عنوان پدر و بنیان گذار جمهوری اسلامی شناخته می شود، خامنه ای نقش بالایی در حفظ توازن قوا در نظام داشته است و توازن میان شاخه های ایدئولوژیک و نیز میان مراکزی را که در قانون اساسی پیش بینی شده برقرار کرده است. خامنه ای در نقش رهبر جمهوری اسلامی به رفسنجانی، خاتمی و احمدی نژاد امکان داد بخش های مهمی از سیاست های مورد نظر و برنامه های مورد علاقه خود را پیاده کنند. اما درعین حال هرگاه تصمیم ها و ابتکارهای آنان را در جهت تضعیف هویت و امنیت کشور در دراز مدت یافته مانع آنان شده است. خامنه ای همچنان به ایفای نقش خود، پس از آن که رئیس جمهور جدید در مرداد ماه به جای احمدی نژاد کار خود را آغاز کند، ادامه خواهد داد.
مجلس نیز همچنان به کار خود در محدود کردن امتیازگیری های خاص رییس جمهور ادامه خواهد داد. مجلس، تحت ریاست علی لاریجانی، با شدت تمام در برابر یک سلسله تصمیم ها و سلیقه های رئیس جمهور ایستاد. این به کام ایرانیانِ هوادار احمدی نژاد امری خوش نیامد. اما مخالفانش، بویژه محافظه کاران، از آن استقبال کردند. نکته مهم تر آنست که دریابیم عملکرد دستگاه جمهوری اسلامی بر اساس همین برنامه طرح ریزی شده است. و بی تردید در دوران رئیس جمهور جدید نیز به عمل کرد خود در همین چارچوب ادامه خواهد داد.
نویسندگان مقاله در پایان با تاکید بر آن که امریکاییان و غربی ها هرگز نتوانسته اند نظام جمهوری اسلامی را جدی بگیرند این امر را یکی از علل شکست و اشتباه پیشاپیش سه دولت پی در پی آمریکا، و سه دهه ادعاهای آنان در مورد فروپاشی نزدیک و آسیب پذیری آن می دانند. نویسندگان این مقاله نتیجه می گیرند که اگرغربیان می خواهند واقعیت سیاست ایرانیان را با بصیرت دریابند باید از تلاش های مداوم خود در اهریمن سازی از نظام انقلابی ایران دست بردارند، زیرا تنها در پرتو چنین نگاهی ست که دولت های غربی می توانند با جمهوری اسلامی، به گونه یک نظام حکومتی کامل عیار، سروکار داشته باشند.