لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
دوشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۳ ایران ۱۳:۴۶

گزارش تحقیقی صدای آمریکا | تجاوز به دست‌کم ۱۱ دختر و پسر بازداشت شده در اعتراضات ۱۴۰۱ مازندران - بخش سوم


غزاله چلابی، از کشته شدگان اعتراضات سال ۱۴۰۱ در شهر آمل
غزاله چلابی، از کشته شدگان اعتراضات سال ۱۴۰۱ در شهر آمل

بخش فارسی صدای آمریکا در تحقیقاتی طی چند هفته‌ گذشته به مدارکی در مورد تعرض، تجاوز و آزار جنسی شماری از بازداشت‌شدگان زن و مرد در جریان اعتراضات سال ۱۴۰۱ در بازداشت‌گاه‌ها و زندان‌های جمهوری اسلامی در چند شهر شمال ایران دست یافته است. در این مطلب بخش سوم و پایانی گزارش اختصاصی صدای آمریکا درباره شهر آمل منتشر می‌شود.

بر اساس تحقیقات صدای آمریکا، دست‌کم ۱۱ مورد مربوط به تعرض، تجاوز و آزار جنسی در سه شهر ساری، بابل و آمل راستی‌آزمایی شده‌اند. با این همه، تخمین زده می‌شود که آمار مربوط به این موارد در بازداشت‌گاه‌ها و زندان‌های جمهوری اسلامی بسیار بیش از این موارد باشد. به ویژه که به طور معمول، افشای این موارد به دلایل امنیتی و نیز حساسیت دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی، دشواری‌هایی را برای افشاکنندگان به همراه خواهد داشت؛ همان‌گونه که اخیرا در مورد دینا قالیباف، روزنامه‌نگار، پس از افشای تعرض جنسی حین بازداشتش در فروردین سال جاری پیش آمد.

در این ارتباط، در گزارش تحقیقی صدای آمریکا به دلایل امنیتی و خواست خود افراد و خانواده‌های‌شان، نام و نام خانوادگی این ۱۱ تن در گزارش نوشته نشده است.

  • آسیب دیدن بر اثر ضربات کابل و باتوم در حیاط مقر سپاه آمل و سپس تجاوز

یکی از قربانیان تجاوز در شهر آمل، دختر جوانی است که در زمان بازداشت در اواخر مهر سال ۱۴۰۱، کمتر از ۱۸ سال داشت.

او گفت: «با دوستانم برای تظاهرات به خیابان رفته بودیم که شب بازداشت شدم. دو تن دیگر از جمع ما؛ یک دختر و یک پسر، نیز بازداشت شدند. من را با ماشین به سپاه آمل در بلوار امام خمینی بردند. در آنجا و در داخل حیاط بعد از پیاده کردن من و یک دختر دیگر از ماشین، شروع به کتک زدن ما کردند. آنهایی که ما را می‌زدند، چند سرباز و پسر جوان بودند و لباس نظامی به تن داشتند. با کابل و باتوم ما را می‌زدند. یک نفر در آنجا بود که به آنها فرمان می‌داد که به سر و صورت‌شان نزنید.»

این دختر نوجوان در پی این ضربات، آسیب دید و بیهوش شد و هنگامی که به هوش آمد، خود را در یک سلول انفرادی دید.

حسینعلی منتظری در نامه‌ای به خمینی نوشته بود: «آیا می‌دانید که در زندان مشهد، حدود ۲۵ دختر به خاطر آنچه بر آنها رفته بود، مجبور به درآوردن تخمدان یا رحم شدند؟! آیا می‌دانید که در برخی زندان‌های جمهوری اسلامی، دختران جوان به زور، مورد تجاوز قرار می‌گیرند!»

او افزود: «روز بعد من را با چشم‌بند به اتاقی بردند و مجبورم کردند تا دو زانو بر روی زمین بنشینم. بعد از چند سوال و فحاشی و دادن نسبت‌های بد به من و خانواده‌ام، خواستند تا لباسم را دربیاورم. شروع به جیغ و داد زدن کردم که یک نفر به سمت من حمله‌ور شد و با خشونت زیاد لباس‌هایم را از بدنم در آورد و شروع به لمس کردن بدن من و همچنین گفتن حرف‌های جنسی کرد.»

این دختر که در زمان بازداشت کمتر از ۱۸ سال داشت، گفت: «او با دستانش به من تجاوز کرد و این عمل دو جلسه دیگر هم تکرار شد. یک بار توسط همان شخص و یک بار توسط یک شخص دیگر.»

تجاوز به زندانیان سیاسی در جمهوری اسلامی تازگی ندارد و در این مورد می توان به دهه ۶۰ و در جریان حذف و پاک‌سازی احزاب و سازمان‌های مخالف حکومت جمهوری اسلامی و رهبری روح‌الله خمینی اشاره کرد.

در همین ارتباط، حسینعلی منتظری در زمانی که شخص شماره دو جمهوری اسلامی و قائم‌مقام خمینی بود، در نامه‌ای به او نوشت: «آیا می‌دانید که در زندان مشهد، حدود ۲۵ دختر به خاطر آنچه بر آنها رفته بود، مجبور به درآوردن تخمدان یا رحم شدند؟! آیا می‌دانید که در برخی زندان‌های جمهوری اسلامی، دختران جوان به زور، مورد تجاوز قرار می‌گیرند!» (از نامه حسینعلی منتظری به روح‌الله خمینی درباره اعدام‌های دسته‌جمعی زندانیان عقیدتی و سیاسی در تابستان سال ۱۳۶۷.)

  • ضرب و شتم و تجاوز در مقر سپاه

یک مرد جوان که هنگام بازداشت حدود ۲۰ سال سن داشت، با اشاره به زمان بازداشتش در آبان سال ۱۴۰۱ گفت: «همراه با دو دوستم بازداشت و سپس به ساختمان سپاه آمل منتقل شدیم. در آنجا به دست چند مرد نظامی مورد ضرب و شتم قرار گرفتیم.»

او اشاره کرد که «بازداشت‌شدگان دیگری هم به غیر از ما آنجا بودند که برخی از آنان به شدت از ناحیه صورت و پا زخمی شده بودند و خون‌ریزی داشتند» و افزود: «من را به یک اتاق نسبتا کوچک منتقل کردند که در آنجا هشت تن دیگر هم حضور داشتند.»

این مرد جوان در مورد بازجویی‌اش در مقر سپاه پاسداران آمل گفت: «در اولین جلسه بازجویی‌ام که مرا با چشم‌بند به یک اتاق برده بودند، با تهدید، ارعاب و کتک زدن عریانم کردند و بعد از آن یک شخص و او هم با کمک شخص دیگری با فشار بر روی بدنم و کنترل دست‌ها و بالا تنه‌ام به من تجاوز کرد.»

او با اعلام این‌که «یک بار دیگر نیز در همان بازداشتگاه سپاه مورد تجاوز قرار گرفتم و این اتفاق دو بار برای من رخ داد» اضافه کرد: «بعد از انتقالم به زندان، من را به بندی منتقل کردند که بیشتر افراد در آنجا با جرایم دعوا، خشونت و درگیری زندانی شده بودند. در آنجا به مدت دو هفته هر روز توسط چند تن از اراذل و اوباش مورد ضرب و شتم و تهدید جنسی قرار می‌گرفتم به صورتی که تنهایی جرات رفتن به دست‌شویی زندان را هم نداشتم.»

  • ضرب و شتم هنگام بازداشت و تجاوز در مقر سپاه

یک مرد جوان که هنگام بازداشت در روزهای پایانی شهریور ۱۴۰۱ بیش از ۲۵ سال داشت، گفت: «شناسایی و بازداشت من توسط چند تن از اراذل و اوباش صورت گرفت. لباس شخصی بر تن داشتند اما از ظاهر و رفتار و همچنین خالکوبیِ روی مچ دست یکی از آنها، برایم مشخص شد که از نیروهای کادری و رسمی نیستند. هنگام بازداشت و انتقالم چندین بار به دلیل مقاومت و درگیر شدن با آنها روی زمین افتادم که به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفتم.»

یک مرد جوان: «شناسایی و بازداشت من توسط چند تن از اراذل و اوباش صورت گرفت. لباس شخصی بر تن داشتند اما از ظاهر و رفتار و همچنین خالکوبیِ روی مچ دست یکی از آنها، برایم مشخص شد که از نیروهای کادری و رسمی نیستند.

او افزود: «فردی با لباس شخصی همراه با دو نیروی نظامی من را از آنها تحویل گرفت و بلافاصله با یک خودروی پژو به مکانی منتقل کرد که بعدها متوجه شدم مقر سپاه آمل است. در آنجا برای مدتی طولانی که زمان دقیق آن را درست نمی‌دانم، با چوب و باتوم مورد ضرب و شتم چند نیروی نظامی سپاه قرار گرفتم. تقریبا بی‌حال شده بودم و تمام بدنم کوفته شده بود که مرا داخل یک اتاق کوچک در کنار سه پسر جوان دیگر که یکی از آنها دانش‌آموز بود، انداختند.»

این مرد جوان اضافه کرد که در یکی از جلسات بازجویی، بازجو دلیل مقاومت و درگیری‌اش با نیروهای لباس شخصی در حین بازداشت را پرسید و مدعی شد که طی چند روز آینده مرا «خرد و نابود می‌کند» و گفت: «یک روز یا شب (نمی‌دانم) من را به اتاقی بردند و در آنجا سه یا چهار تن مرا عریان کردند و از من خواستند تا روی زمین و در کف اتاق غلت بزنم و این کار را مدام تکرار کنم.»

به گفته این جوان، «آنها در حین غلت زدن صفات رکیک جنسی به من نسبت می‌دادند و همچنین چندین بار از من خواستند تا با فرمان آنها و به همان صورت عریان، بشین و پاشو انجام دهم.»

او گفت: «با باتوم یا چوب (نمی‌دانم) به بیضه‌ها و آلت تناسلی‌ام ضربه می‌زدند و همدیگر را تحریک و تشویق به تجاوز به من می‌کردند و در نهایت، با یک شیء خارجی من را از ناحیه مقعد مورد تجاوز قرار دادند. این اتفاق یک بار دیگر هم در همان مقر سپاه آمل و قبل از انتقالم به زندان انجام شد.»

بر اساس اطلاعات رسیده به صدای آمریکا، در جریان اعتراضات به کشته شدن مهسا امینی در بازداشت گشت ارشاد و در همان هفته اول تظاهرات، شمار زیادی از اشخاصی که به «اراذل و شرخرها» معروف هستند، به سپاه پاسداران و بسیج فرا خوانده شدند و پس از برگزاری کلاس‌های توجیهی و مسلح کردن آنان به انواع سلاح های سرد و گرم، برای همکاری به منظور سرکوب معترضان به خیابان ها اعزام شدند.

همزمان برخی اطلاعات دریافتی نشان‌دهنده آن است که بسیاری از نیروهایی که در زندان‌های آمل، بابل و ساری، در ضرب و شتم و تعرض جنسی و تجاوز به بازداشت‌شدگان نقش داشتند، از همین نیروهایی هستند که به خدمت گرفته شده بودند تا معترضان را سرکوب کنند.

پیش از این هم صدای آمریکا در گزارشی اختصاصی به نقش شماری از اراذل و اوباش، از جمله «هانی کرده» در سرکوب اعتراضات پرداخته بود. در این گزارش به نقل از یک منبع مطلع که خواسته بود نامش فاش نشود، آمده بود: «سپاه و اطلاعات کاملا از کارهاش خبر دارن اما چون تو درگیری‌ها و قضایای مختلف، کمک‌شون می‌کنه، کاری بهش ندارن.»

این منبع با تاکید بر این موضوع که هانی کرده، «مخبر» وزارت اطلاعات و سپاه است و «حقوق کلانی» هم از آنها دریافت می‌کند، افزوده بود که او در «سرکوب معترض‌ها دست داشته و دلیل آن که در محدوده جنوب شرق، هیچ‌وقت مردم نتونستن اعتراض کنن، این بوده که این آدم و نیروهایش، کنترل اونجا رو دست دارن و اجازه نمی‌دن کسی تکون بخوره. سریع تحویل پلیس می‌دن‌.»

پیش از این هم نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی از «اراذل و اوباش» برای سرکوب معترضان استفاده کرده‌اند.

در این ارتباط، حسین همدانی، فرمانده وقت «سپاه محمد رسول‌الله تهران»، پس از سرکوب اعتراضات ۱۳۸۸ گفته بود، پنج هزار تن از «اشرار و اراذل» در جریان اعتراض‌ها «شناسایی و کنترل» شدند.

حسین همدانی که در مهر سال ۹۴ در سوریه کشته شد، افزوده بود: «روزی که فراخوان می‌‌‌‌‌زدند اینها کنترل می‌‌‌‌‌شدند و اجازه نداشتند از خانه بیرون بیایند.»

او با اعلام این که این گروه عضو سه گردان شدند، گفته بود: «این سه گردان نشان دادند که اگر بخواهیم مجاهد تربیت کنیم، باید چنین افرادی را که با تیغ و قمه سر و کار دارند، پای کار بیاوریم.»

مطالب مرتبط

XS
SM
MD
LG