شصت و نهمین نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد روز چهارشنبه آغاز بکار کرد و باراک اوباما رئیس جمهوری ایالات متحده، پس از بان کی مون دبیر کل سازمان ملل و دیلما روسف رئیس جمهوری برزیل، سومین سخنران این نشست، که هر سال در مقر سازمان ملل متحد در شهر نیویورک آمریکا برگزار شد، بود.
متن کامل سخنرانی رئیس جمهوری آمریکا به شرح زیر است:
آقای رئیس، آقای دبیرکل، خانمها، آقایان.
ما از تقاطعهایی بین جنگ و صلح، بین بینظمی و درهم آمیختگی؛ بین هراس و امید اینجا جمع شدهایم.
نشانههایی از پیشرفت در سراسر جهان نمایان است. سایه جنگ جهانی دوم که هنگام بنیانگذاری این نهاد وجود داشت، محو شده است؛ امکان جنگ بین قدرتهای عمده کاهش یافته است. شمار کشورهای عضو سازمان ملل متحد سه برابر شده است و شمار بیشتری از مردم تحت رهبری دولتهایی که خود انتخاب کردهاند زندگی میکنند. صدها میلیون انسان از زندان فقر آزاد شدهاند، و شمار کسانی که در فقر فوقالعاده بسر میبرند، نصف شده است. و تقویت اقتصاد جهانی پس از بدترین بحران مالی دوران ما، ادامه دارد.
امروز شما، چه در مرکز شهر نیویورک زندگی کنید، چه در روستای مادر بزرگ من بیش از ۲۰۰ مایل دورتر از نایروبی، میتوانید اطلاعاتی بیشتر از بزرگترین کتابخانههای جهان در اختیار داشته باشید. ما، همراه یکدیگر، آموختهایم چگونه بیماریها را درمان کنیم، و نیروی باد و خورشید را بکار گیریم. وجود همین نهاد دستاوری است بیهمتا - مردم جهان که به حل مسالمتامیز اختلافات و مشکلات خود پایبند هستند. من اغلب به جوانان در آمریکا میگویم این بهترین زمان برای متولد شدن در تاریخ بشری است، زیرا شما به احتمال زیاد از همیشه آزادتر و سالمتر هستید و میتوانید رویاهای خود را دنبال کنید.
با این حال، ناملایمات گسترده و فراگیری در جهان ما وجود دارد – این احساس که همان نیروهایی که ما را دورهم جمع کرد، حالا خطرات تازهای بوجود آوردهاند، و این برای کشورها دشوار است که خود را از نیروهای جهانی جدا نگاه دارند.
در حالی که ما در این جا جمع شدهایم، شیوع ایبولا سیستمهای بهداشت عمومی در غرب آفریقا را به شدت تحت فشار گذاشته است، و این تهدید وجود دارد که به سرعت از مرزهای آفریقا فراتر رود. تجاوز روسیه در اروپا روزهایی را به یاد میآورد که ملتهای بزرگ، ملتهای کوچک را در تعقیب جاه طلبی های سرزمینی و ارضی لگدکوب میکردند. بیرحمی تروریستها در سوریه و عراق ما را مجبور میکند به قلب تاریکی و ظلمت نگاهی بیاندازیم.
هر یک از این مشکلات نیازمند توجهی فوری است. اما آنها همچنین عوارض مسئله بزرگتری هستند و آن شکست سازوکار بینالمللی ما در همگامی و همراهی با این جهان در هم آمیخته است. ما برای بهبود و تقویت بهداشت عمومی در کشورهای در حال رشد به اندازه کافی سرمایهگذاری نکردهایم. چه بسیار، قادر نبودهایم معیارهای بینالمللی را، وقتی کاری سهل و آسان نبوده است، اجرا کنیم؛ و ما با قاطعیت کافی با ناشکیبایی، فرقهگرایی، و ناامیدی، که افراطگرایی خشن را در بسیاری از بخشهای جهان تغذیه میکند، برخورد نکردهایم.
ما به عنوان ملتهای متحد در این جا جمع شدهایم تا گزینهای را انتخاب کنیم. ما میتوانیم سازوگار بینالمللی را که پیشرفتهای زیادی را امکانپذیر ساخته است، تجدید کنیم، یا به خود اجازه دهیم موج بیثباتی ما را به عقب بکشد. ما میتوانیم بر مسئولیت جمعی خود برای برخورد با مشکلات جهانی بار دیگر تاکید کنیم، یا در باتلاق بیثباتی بیشتر فرو رویم. برای آمریکا، گزینه روشن است. ما امید را به ترس ترجیح میدهیم. ما آینده را نه به عنوان پدیدهای خارج از کنترل، بلکه مقولهای میبینیم که میتوانیم از طریق تلاش هماهنگ و جمعی، آن را بهتر سازیم. ما سرنوشت باوری و تسلیم به قضا و قدر یا بدبینی را، وقتی که پای امور انسانی به میان میآید، رد میکنیم؛ ما میخواهیم برای جهان آنگونه که باید باشد، کار کنیم ، و آنگونه که فرزندانمان مستحق آن هستند کار کنیم.
برای برخورد با آزمایشهای این مقطع از زمان، کارهای زیادی باید انجام گیرد. اما امروز میخواهم بر دو سئوال تعیینکننده که در ریشه بسیاری از چالشهای پیش روی ما قرار دارد تمرکز کنم: آیا ملتهای امروز قادر خواهند بود هدف و آرمان تاسیس سازمان ملل متحد را تجدید کنند، و این که آیا برای رد سرطان افراطگرایی خشن دورهم جمع خواهیم شد یا خیر.
نخست، همه ما – ملتهای بزرگ و کوچک – باید به مسئولیت خود برای رعایت و اجرای معیارهای بینالمللی عمل کنیم.
ما به این دلیل اینجا هستیم که تشخیص دادیم از همکاری بیشتر از استیلا و کشورگشایی سود میبریم.
صد سال پیش، جنگ جهانی جان میلیونها نفر را گرفت، و این ثابت میکند که با قدرت دهشتناک تسلیحات مدرن، هدف ایجاد امپراتوری به گسترش گورستانها منجر میشود. عقب راندن نیروهای فاشیست و باورمند به برتری نژادی، جنگ جهانی دیگری را ایجاب خواهد کرد و این نهاد «ملل متحد» تشکیل شد تا مسلم شود هیچ ملتی هرگز نخواهد توانست همسایگان خود را مقهور کند و ادعای سرزمین آنها را داشته باشد.
اقدامات روسیه در اوکراین این نظم پس از جنگ را به چالش میگیرد. حقایق چنین است. پس از آن که مردم اوکراین اعتراضات عمومی را ترتیب دادند و خواهان اصلاحات در کشورشان شدند، رئیس جمهوری فاسد آنها (از کشور) گریخت. برخلاف اراده و خواست دولت کیف، کریمه به خاک روسیه ضمیمه شد. روسها سیل اسلحه را به شرق اوکراین سرازیر کردند، به تقویت جداییطلبان خشن پرداختند و به مناقشهای که هزاران نفر را به کشتن داده دامن زدند. وقتی یک هواپیمای غیرنظامی در منطقهای که دوستان روسیه در کنترل خود داشتند سرنگون شد، آنها برای روزها اجازه دسترسی به محل سقوط آن را ندادند. وقتی اوکراین درصدد برآمد کنترل خود را بر سرزمینش بار دیگر برقرار کند، روسیه وانمود کردن به حمایت از جداییخواهان را کنار گذاشت، و سربازانش را از مرز عبور داد.
این نگرش جهانی است که در آن، قدرت موجب حق میشود - جهانی که در آن مرزهای یک کشور میتواند توسط ملت دیگری دوباره ترسیم شود، و مردم متمدن اجازه ندارند اجساد عزیزان خود را جمع کنند، زیرا امکان دارد واقعیت کشف شود. ایالات متحده آمریکا از نگرشی متفاوت پشتیبانی میکند. به باور ما، حق موجب قدرت میشود – ملتهای بزرگتر نباید قادر باشند ملتهای کوچکتر را منکوب کنند، مردم باید قادر باشند خود آینده خود را انتخاب کنند.
اینها واقعیتهای سادهای است، اما باید از آنها دفاع شود. آمریکا و متحدان ما، از مردم اوکراین در حالی که دموکراسی و اقتصاد خود را توسعه و ارتقا میدهند حمایت خواهند کرد. ما متحدان ناتو را تقویت خواهیم کرد، و بر تعهد خود با دفاع جمعی پایبند هستیم. برای تجاوز روسیه هزینهای وضع خواهیم کرد و با کذب و دروغ برخورد میکنیم. ما از دیگران میخواهیم به ما در سمت درست تاریخ بپیوندند، زیرا در حالی که میتوان با لوله تفنگ دستاوردهای کوچکی بدست آورد، سرانجام اگر صداهای کافی از آزادی ملتها حمایت کنند و مردم خودشان تصمیمگیرنده باشند، در نهایت خنثی خواهند شد.
افزون بر این، راهی متفاوت وجود دارد - راه دیپلماسی و صلح و ایدهآلهایی که این نهاد (سازمان ملل متحد) برای حفظ آنها بوجود آمده است. توافقنامه اخیر آتشبس در اوکراین فرصتی برای رسیدن به این اهداف را فراهم میکند. اگر روسیه این «راه را برگزیند – راهی که در مراحلی از دوران پس از جنگ سرد به غنای مردم روسیه منجر شد – آنگاه ما تحریمهای خود را لغو خواهیم کرد و از نقش روسیه در پرداختن به چالشهای مشترک جهانی استقبال خواهیم کرد. این چیزی است که آمریکا و روسیه در سالهای گذشته قادر بودهاند انجام دهند – از کاهش موجودی تسلیحات اتمی برای انجام تعهدات خودمان بر اساس پیمان منع گسترش تسلیحات اتمی، تا همکاری برای جمعآوری و از بین بردن تسلیحات شیمیایی سوریه؛ و این نوع همکاری است که ما آماده هستیم دوباره دنبال کنیم – به شرطی که روسیه مسیرش را تغییر دهد.
این مقوله به یک پرسش اساسی عصر حاضر ما میپردازد: آیا ما مشکلاتمان را بر اساس تفکر منافع و احترام متقابل حل خواهیم کرد، یا در رقابتهای ویرانکننده گذشته فرو خواهیم رفت. وقتی ملتها زمینه مشترک پیدا کنند، که نه بر قدرت، بلکه بر اصول استوار باشد، آنگاه ما میتوانیم به پیشرفتهای عظیمی دست یابیم؛ و من امروز در برابر شما تعهد میکنم از توان و قدرت آمریکا برای کار با ملتها در پرداختن به مشکلاتی که در قرن بیست و یکم با آنها روبرو هستیم، بهره بگیرم.
در حالی که اینجا مشغول صحبت کردن هستیم، ایالات متحده پزشکان و متخصصان خود را – با حمایت ارتش – برای کمک به مهار ایبولا و یافتن روشهای درمانی جدید اعزام میکند. ولی ما برای متوقف کردن بیماری که میتواند جان صدها هزار نفر را بگیرد، رنجها و آلام عظیمی به بار آورد، اقتصادها را فلج کند و به سرعت از مرزها بگذرد، به تلاش گستردهتری نیاز داریم. آسان است که آن را مشکلی دوردست دید، تا آن هنگام که نزدیک شود. به این دلیل است که ما به بسیج کشورهای دیگر برای پیوستن به ما در به عهده گرفتن تعهدات قاطع جهت مبارزه با شیوع بیماری و تقویت امنیت بهداشت جهانی در درازمدت، ادامه خواهیم داد.
ایالات متحده آمریکا، به عنوان بخشی از تعهد خود به متوقف کردن گسترش سلاحهای هستهای و برقراری صلح و امنیت در جهان بدون چنین سلاحهایی، به دنبال یک راه حل دیپلماتیک برای مساله هستهای ایران است. چنین هدفی فقط در صورتی میتواند عملی شود که ایران از این فرصت تاریخی استفاده کند. پیام من به رهبران و مردم ایران ساده است: اجازه ندهید این فرصت از دست برود. ما میتوانیم به راه حلی که نیازهای انرژی شما را تامین کند و در عین حال به جهان اطمینان دهد که برنامه هستهای شمار صلحآمیز است، دست یابیم.
آمریکا یک قدرت حوزه پاسفیک است و چنین هم خواهد ماند؛ و به پیشبرد صلح، ثبات، و جریان آزاد تجارت در میان ملتها ادامه خواهد داد. ولی ما تاکید خواهیم کرد که تمام ملتها مقررات را رعایت کند و اختلافات ارضیشان را بگونهای مسالمتآمیز، منطبق با قوانین بینالمللی حل کنند. آسیا–اقیانوسیه بر اساس چنین شیوهای رشد کرده است و تنها راه برای حفظ این پیشرفت است.
آمریکا به یک برنامه توسعه متعهد است که فقر فوقالعاده را تا سال ۲۰۳۰ از بین میبرد. ما برای کمک به مردم در تغذیه خودشان، تقویت اقتصادها و مراقبت از بیماران، سهم خود را انجام خواهیم داد. اگر جهان به اتفاق عمل کند، میتوانیم مسلم سازیم که تمام فرزندانمان بتوانند از یک زندگی همراه با فرصت و کرامت بهرهمند شوند.
آمریکا کاهش انتشار گاز کربن به میزان بالا را دنبال میکند؛ ما بر سرمایهگذاری بر روی انرژیهای پاک افزودهایم. ما سهم خود را انجام خواهیم داد و به کشورهای دیگر کمک خواهیم کرد آنها هم سهم خود را انجام دهند. ولی ما در رویارویی با تغییرات آبوهوایی و شرایط اقلیمی، فقط در صورتی میتوانیم موفق شویم که همه قدرتهای عمده در این تلاش ما را همراهی کنند. از چنین طریقی است که میتوانیم از کره زمین برای فرزندان و نوههای خود حفاظت کنیم.
در برخورد با مسائل گوناگون، ما نمیتوانیم روی کتاب مقرراتی که برای قرنی متفاوت نوشته شده تکیه کنیم. اگر به ورای مرزهای خود نگاه کنیم – اگر جهانی بیاندیشیم و با روحیه همکاری با یکدیگر کار کنیم – میتوانیم مسیر این قرن را شکل دهیم، همانگونه که پیشینیان ما عصر پس از جنگ جهانی دوم را شکل دادند. اما در حالی که ما به آینده نگاه میکنیم، این خطر وجود دارد که چرخه درگیریها، چنین پیشرفتی را متوقف کند؛ و آن سرطان افراطگرایی خشنی است که بر بسیاری از بخشهای جهان اسلام تاخته است.
البته تروریسم جدید نیست. پرزیدنت کندی در سخنانی در برابر این مجمع، آن را به خوبی تعریف کرد: «تروریسم اسلحه جدیدی نیست. در سراسر تاریخ کسانی که نمیتوانند، چه با ترغیب و چه با سرمشق، بر امور مسلط شوند، از آن استفاده کردهاند.» در قرن بیستم، تمام گروههایی که قادر نبودند از طریق حمایت عمومی به قدرت برسند، از تروز استفاده میکردند. اما در این قرن، ما با نوع مرگبارتر و عقیدتی تروریستهایی روبرو شدهایم که یکی از بزرگترین مذاهب جهان را تحریف کردهاند. با دسترسی به فناوری مدرن به گروههای کوچک اجازه میدهد زیانی بزرگ برسانند، آنها به نگرشی ترسناک و کابوسگونه متوسل شدهاند که جهان را به باورمندان و کافران تقسیم میکند؛ شهروندان بیگناه را تا آنجا که امکان دارد میکشند، و مرگبارترین روشها را برای ارعاب مردم در داخل جوامعشان به کار میبرند.
من روشن ساختهام که آمریکا تمام سیاست خارجی خود را بر واکنش به تروریسم استوار نخواهد ساخت. برعکس، ما به مبارزهای متمرکز علیه القاعده و نیروهای وابسته به آن دست زدهایم – رهبرانشان را از بین میبریم و آنها را از پناهگاههای امن محروم میسازیم. در همین حال، بار دیگر تاکید کردهایم که ایالات متحده آمریکا با اسلام در جنگ نیست و هرگز نخواهد بود. اسلام آموزنده صلح است. مسلمانان سراسر جهان مشتاق هستند با کرامت و حس عدالت زندگی کنند؛ و وقتی موضوع به اسلام و آمریکا میرسد، مقولهای به نام ما و آنها وجود ندارد؛ فقط ما هستیم، زیرا میلیونها آمریکایی مسلمان بخشی از بافت اجتماعی ما هستند.
بنابراین ما نظریه برخورد تمدنها را رد میکنیم. باور به یک جنگ مذهبی، دستاویز تحریفشده تندروهایی است که نمیتوانند چیزی بسازنند یا خلق کنند، و بنابراین فقط تعصب و نفرت را اشاعه میدهند. مبالغه نیست که گفته شود آینده بشریت به این بستگی دارد که ما علیه کسانی که میخواهند ما را در راستای خطوط گسست قبیله یا فرقه و نژاد یا مذهب تقسیم کنند، متحد شویم.
این تنها زبانی نیست، ما باید بطور گروهی گامهای عملی قاطعی برای پرداختن به خطر برآمده از متعصبهایی که انگیزههای مذهبی دارند، و گرایشهایی که آنها را قادر میکند افراد بیشتری را جلب کنند، برداریم. افزون بر این، مبارزه علیه افراطگرایی از یک چالش امنیتی محدود فراتر میرود. زیرا در حالی که ما هسته مرکزی القاعده را تضعیف کردهایم و از انتقال قدرت به یک دولت حاکم در افغانستان حمایت کردیم، ایدئولوژی افراطی به مکانهای دیگر رفته است – بویژه در خاورمیانه و شمال آفریقا، مناطقی که در آنها یک چهارم جوانان بیکار هستند، غذا و آب میتواند کمیابتر شود، فساد گسترده است، و مهار درگیریهای فرقهای روز به روز دشوارتر شده است.
به عنوان یک جامعه بینالمللی، ما باید با تمرکز بر چهار حوزه با این چالش روبرو شویم. نخست، گروه تروریستی موسوم به داعش باید تضعیف و درنهایت نابود شود.
این گروه تمام مردم در عراق و سوریه را به وحشت انداخته است. مادران، خواهران و دختران، هدف تجاوز جنسی – به عنوان یک حربه جنگی – قرار گرفتهاند. کودکان بیگناه به گلوله بسته شدهاند. اجساد در گورهای دسته جمعی دفن شدهاند. به اقلیتهای مذهبی گرسنگی دادهاند. در دهشتناکترین جنایاتی که تصوش هم دشوار است، انسانهای بیگناه گردن زده شدهاند، و انتشار تصاویر ویدئویی این قساوتها، دل جهانیان را به لرزه در آورد.
هیچ خدایی این وحشت را نادیده نمیگیرد و از آن نمیگذرد. هیچ ناراحتی و رنجی چنین اعمالی را توجیه نمیکند. هیچ منطق – و مذاکرهای – با این شاخه شیطانی در میان نیست. تنها زبانی که چنین قاتلانی میفهمند، زبان زور است. بنابر این، ایالات متحده آمریکا برای درهم شکستن این شبکه مرگ با ائتلافی گسترده کار خواهد کرد.
در این تلاش، ما تنها عمل نمیکنیم؛ و قصد هم نداریم سربازان آمریکایی را برای اشغال سرزمینهای خارجی بفرستیم. درعوض، از عراقیها و سوریهایی که برای بازستانی جوامع خود میجنگند، حمایت خواهیم کرد. قدرت نظامی خود را در حملات هوایی برای عقب راندن داعش به کار خواهیم گرفت. ما نیروهایی را که بر روی زمین علیه این تروریستها میجنگند آموزش خواهیم داد و تجهیز خواهیم کرد. برای قطع منابع مالی آنها کار خواهیم کرد، و از پیوستن پیکارجویان به آنها و تردد آنها در منطقه و خارج از آن، جلوگیری خواهیم نمود. هم اینک، بیش از ۴۰ کشور پیشنها کردهاند به ائتلاف ملحق شوند. امروز، من از دنیا میخواهم به این تلاش ما بپیوندد. کسانی که به داعش پیوستهاند، باید از این کارزار بیرون روند و میتوانند چنین کنند. کسانی که به جنگ برای هدفی نفرتانگیز ادامه دهند، متوجه خواهند شد که روز به روز تنها تر میشوند، زیرا ما تسلیم تهدید نخواهیم شد، و نشان خواهیم داد آینده به کسانی تعلق دارد که میسازند، نه به آنهایی که ویران میکنند.
دوم، زمان آن است که جهان – بویژه جوامع اسلامی – آشکارا، قاطعانه و پیوسته ایدئولوژی القاعده و داعَش را رد کنند.
تمام مذاهب بزرگ وظیفه دارند دین و باورهای دینی را با یک جهان مدرن چند فرهنگی تطبیق دهند. هیچ کودکی – در هیچ کجای دنیا – نباید بیاموزد که از دیگران تنفر داشته باشد. نباید نسبت به اصطلاح روحانیونی که مردم خود را به صدمه زدن به عدهای بیگناه –به این دلیل که یهودی، مسیحی یا مسلمان هستند – فرا میخوانند، تحملی در کار باشد. زمان تدوین میثاق جدیدی در میان ملتهای متمدن این جهان است که جنگ را در اساسیترین منبع آن از بین ببرد: فاسد کردن مغزهای جوانان با ایدئولوژی خشن.
معنای آن قطع منابع مالی است که به این نفرت دامن میزند. زمان پایان دادن به ریاکاری کسانی فرا رسیده است که از طریق اقتصاد جهانی ثروتاندوزی میکنند، و بعد آن را خرج کسانی میکنند که به کودکان، نابود کردن آن را آموزش میدهند.
معنای آن گرفتن فضایی است که تروریستها اشغال کردهاند – از جمله اینترنت و رسانههای احتماعی. تبلیغات آنها جوانان را ترسانده و موجب شده برای جنگ به خارج بروند؛ و دانشجویان را به بمبگذارهای انتحاری تبدیل کرده است. ما باید نگرش متفاوتی عرضه کنیم.
معنای آن دور هم نشاندن مردم از ادیان و باورهای مذهبی متفاوت است. همه مذاهب در برخی مقاطع، از درون توسط تندروها مورد حمله قرار گرفتهاند؛ و تمام مردم اهل ایمان مسئولیت دارند آن ارزشی که در دل همه مذاهب وجود دارد را برجسته کنند: برای همسایهات همان کاری را انجام بده که برای خودت انجام خواهی داد.
ایدئولوژی داعش یا القاعده یا بوکوحرام، پژمرده خواهد شد و خواهد مرد، اگر آشکارا و پیوسته، مردود شناخته شود و با آن مقابله شود. به مجمع جدید برای پیشبرد صلح در جوامع اسلامی نگاه کنید؛ شیخ بن بیاح هدف آن را توضیح داد: «ما باید به جنگ، اعلان جنگ بدهیم، بنابراین پیامد آن صلح روی صلح خواهد بود.» به مسلمانان جوان بریتانیا نگاه کنید، که با آغاز کمپین «نه به نام من»، به تبلیغات پاسخ دادند و اعلام کردند «داعش در پشت یک اسلام دروغین پنهان شده است.» به رهبران مسیحی و مسلمان نگاه کنید که برای رد خشونت در جمهوری آفریقای مرکزی جمع شدند، و خطبه امام مسجد را شنیدند که گفت «سیاست در تلاش است که بین مذاهب کشور تفرقه بیاندازد، اما مذهب نباید دلیل نفرت، جنگ یا منازعه باشد.»
بعداز ظهر امروز، شورای امنیت قطعنامهای تصویب خواهد کرد که بر مسئولیت کشورهای برای برخورد با افراطگرایی خشن تاکید خواهد کرد. تمام قطعنامهها باید با تعهدات ملموس دنبال شود، بنابراین، وقتی بطور کامل به آنها عمل نمیکنیم، مسئول هستیم. سال آینده، ما همه باید آماده باشیم گامهای قاطعی که برای مقابله با ایدئولوژیهای افراطی برداشتهایم را اعلام کنیم – با کنار زدن ناشکیبایی و عدم تحمل از مدارس، متوقف کردن رادیکالیزه شدن پیش از گسترش آن، و پیشبرد نهادها و برنامههایی که پلهای جدیدی از تفاهم بنا کنند.
سوم، ما باید به چرخه درگیریها – بویژه درگیریهای فرقهای – که شرایط دلخواهی برای تروریستها بوجود میآورد، بپردازیم.
جنگ در درون مذاهب تازگی ندارد. مسیحیان قرنها درگیریهای فرقهای نابکارانهای را تحمل کردند. امروز، این خشونت در داخل جوامع مسلمان است که به منبع این همه درماندگی و مصیبت انسانی تبدیل شده است. زمان آن است که ویرانی برآمده از جنگهای غیرمستقیم و عملیات تروریستی بین سنی و شیعه را قبول کنیم؛ و زمان آن است که رهبران سیاسی، مدنی و مذهبی جدال فرقهای را رد کنند. واضح بگویم، این جنگی است که برندهای ندارد. جنگ داخلی بیرحمانه در سوریه تاکنون نزدیک ۲۰۰ هزار نفر را به کشتن داده و میلیونها نفر را آواره کرده است. عراق به گونهای خطرناک به بازگشت به پرتگاه نزدیک شده است. مناقشه زمینه باروری جهت یارگیری برای تروریستهایی که به ناچار این خشونت را صادر میکنند بوجود آورده است.
با این حال، شما همچنین نشانههایی میبیند که مسیر این جریان میتواند تغییر کند؛ یک دولت جدید و فراگیر در بغداد؛ نخست وزیری جدید در عراق که با استقبال همسایگانش روبرو میشود؛ جناحهایی در لبنان که کسانی که میخواهند جنگ راه بیاندازند را رد میکنند. این گامها باید با آتشبسی گستردهتر دنبال شود. و در هیچ کجا بیشتر از سوریه ضروری نیست.
آمریکا، همراه با شریکان خود، برای مقابله با تروریستهای داعش، و بیرحمی رژیم اسد، اوپوزیسیون سوریه را آموزش میدهد و تجهیز میکند. اما تنها راه حل پایدار برای جنگ داخلی سوریه سیاسی است – یک انتقال سیاسی فراگیر که به آرمانهای مشروع تمام شهروندان سوریه، بدون توجه به قومیت یا کیش پاسخ دهد.
کسانی که بدبین هستند ممکن است بگویند چنین پیامدی هرگز نمیتواند عملی شود؛ اما راه دیگری برای پایان گرفتن این دیوانگی وجود ندارد – خواه در یک سال یا ده سال. در حقیقت، وقت انجام مذاکرات گستردهتری است که در آن قدرتهای عمده جهانی به جای اعزام هفتتیرکش، مستقیم پشت میز مذاکره بیایند و صادقانه و مسالمتآمیز به اختلافاتشان بپردازند.
من میتوانم به شما قول دهم که آمریکا در منطقه درگیری باقی خواهد ماند، و ما آماده هستیم در آن تلاش مشارکت کنیم.
نکته چهارم و نهایی من ساده است: کشورهای جهان عرب و مسلمان باید بر قابلیت خارقالعاده مردم خود – بویژه جوانان تمرکز کنند.
در این جا مایل هستم مستقیما با جوانان در سراسر جهان اسلام صحبت کنم. شما از سنت بزرگی آمدهاید که بر آموزش، نه جهالت، نو آوری و نه ویرانی، کرامت زندگی و نه کشتن، تاکید دارد. کسانی که میخواهند شما را از این مسیر دور کنند، به این سنت خیانت میکنند، مدافع آن نیستند.
شما نشان دادهاید وقتی مردم ابزار موفقیت در اختیار داشته باشند – مدارس خوب، آموزش در ریاضیات و علوم، اقتصادی که خلاقیت و مشارکت را تقویت کند، آنگاه جوامع شکوفا خواهند شد و بنابراین، آمریکا شریک آنهایی خواهد بود که این نگرش را پیش میبرند.
در جائی که زنان در سیاست یا اقتصاد کشور مشارکت کامل دارند، احتمال موفقیت جوامع بیشتر است؛ به این دلیل است که ما از مشارکت زنان در پارلمانها و در گفتگوهای صلح، در مدارس و در اقتصاد حمایت میکنیم.
اگر جوانان در مکانهایی که در آنها گزینه، فقط بین فرامین یک حکومت یا وسوسه یک حرکت زیرزمینی افراطی باشد، هیچ استراتژی ضدتروریستی نمیتواند موفق شود. اما جایی که به یک جامعه مدنی واقعی اجازه داده میشود شکوفا شود – جایی که در آن مردم بتوانند اظهار نظر کنند، برای زندگی بهتر به گونهای صلحجویانه سازماندهی کنند – آن وقت شما میتوانید گزینهها در برابر ترور را گسترش دهید.
چنین تغییر مثبتی لازم نیست به زیان سنت یا دین صورت گیرد؛ ما آن را در عراق میبینیم، در آنجا مرد جوانی کتابخانهای را برای همسالان خود تاسیس کرد. او گفت «ما میراث عراق را به دلهای آنها وصل میکنیم و دلیلی برای ماندن به آنها میدهیم.» ما آن را در تونس میبینیم، جائی که احزاب اسلامی و سکولار برای بوجود آوردن قانون اساسی جدید از طریق یک روند سیاسی باهم کار کردند. در سنگال میبینیم، که در آن جامعه مدنی همراه با یک دولت نیرومند و دموکراتیک رشد میکند. آن را در مالزی میبینیم، که در آن مشارکت مردم در فعالیتهای بازرگانی یک مستعمره سابق را در رده اقتصادهای پیشرفته قرار داده است؛ و ما آن را در اندونزی میبینیم که در آن، آنچه به عنوان یک سنت خشن آغاز شد به یک دموکراسی واقعی تبدیل شده است.
سرانجام، کار رد فرقهگرایی و افراطگرایی وظیفه یک نسل است؛ وظیفهای برای مردم خاورمیانه. هیچ قدرت خارجی نمیتواند موجب تحول قلوب و افکار شود. اما آمریکا شریکی سازنده و متواضع خواهد بود.
ما نه امنگاههای تروریستی را تحمل خواهیم کرد، نه یک قدرت اشغالگر خواهیم بود. اما، در مقابل تهدیدهای امنیتی خود و متحدانمان اقدام خواهیم کرد، در حالی که چارچوب یک همکاری ضدتروریسم را بنا میکنیم. ما بر تلاشهای خود برای تقویت کسانی که با ایدئولوژی اسلامی در تقابل هستند و میخواهند درگیریهای فرقهای را حل کنند، خواهیم افزود. ما برنامههای خود را برای حمایت از کار آفرینی، جامعه مدنی، آموزش و جوانان توسعه خواهیم داد، زیرا در نهایت، این سرمایهگذاریها بهترین پادزهر برای خشونت است.
پرداختن به مناقشه بین فلسطینیها و اسرائیلیها نیز نیازمند رهبری خواهد بود. هرچند چشمانداز چندان روشن نیست؛ اما با این حال آمریکا هرگز تلاش برای رسیدن به صلح را رها نخواهد کرد. اوضاع در عراق، سوریه و لیبی، باید این تصور که این مناقشه منبع اصلی مشکلات در منطقه است را از اذهان بیرون ببرد؛ از دیر باز، تا حدودی به عنوان راهی برای منحرف کردن توجه مردم از مشکلات داخلی بکار رفته است. خشونتی که امروز منطقه را فراگرفته بسیاری از اسرائیلیها را آماده کرده تلاش برای برقراری صلح را رها کنند. اما اجازه دهید صریح باشیم: وضعیت فعلی در کرانه باختری و غزه قابل دوام نیست. ما نمیتوانیم از این تلاش دور شویم، آن هم نه در حالی که راکتها به سوی اسرائیلیهای بیگناه پرتاب میشود، یا جان این همه کودکان فلسطینی در غزه گرفته میشود. تا وقتی من رئیس جمهور هستم، ما بر این اصل استوار خواهیم بود که اسرائیلیها، فلسطینیها، منطقه و جهان با دو کشوری که در صلح و امنیت در کنار هم زندگی کنند، وضع بهتری خواهند داشت و عدالت بیشتری برقرار خواهد بود.
این کاری است که آمریکا آماده است انجام دهد – علیه تهدیدهای فوری عمل کند، در همین حال بوجود آوردن جهانی را که در آن نیاز به چنین عملی کمرنگ شود، دنبال کند. ایالات متحده آمریکا هرگز در دفاع از منافع خود کوتاه نخواهد آمد، اما همچنین در عملی کردن قول این نهاد و اعلامیه جهانی حقوق بشر درنگ نخواهد کرد؛ این تفکر که صلح نه فقط نبود جنگ، بلکه حضور زندگی بهتری است.
من میفهمم که منتقدین آمریکا بیدرنگ اشاره خواهند کرد که در مقاطعی ما هم به ایدهآلهای خود پایبند نبودهایم؛ این که آمریکا مشکلات زیادی در داخل مرزهای خودش دارد. درست است. در تابستانی که با بیثباتی در خاورمیانه و در شرق اروپا همراه بود، من میدانم که جهان نیز به شهر کوچک فرگوسن در ایالت میسوری آمریکا توجه کرد – جایی که در آن مرد جوانی کشته شد، و جامعهای از هم گسست. درست است، ماهم تنشهای نژادی و قومی خودمان را داریم، و مانند هر کشوری، ما هم پیوسته با این که چگونه تغییرت گسترده ناشی از جهانی شدن و تنوع بیشتر را با سنتهایی که ما گرامی میداریم آشتی دهیم، در جدال هستیم.
ولی ما از کنجاوی جهان استقبال میکنیم، زیرا آنچه ما در آمریکا میبینیم، کشوری است که پیوسته برای پرداختن به مشکلاتش تلاش کرده و این اتحادیه ما را کاملتر کرد. آمریکا همانند آنچه ۱۰۰ سال، ۵۰ سال یا حتی یک دهه پیش بود نیست. زیرا برای ایدهآلهای خود جنگیدهایم، و آماده هستیم از خودمان، وقتی در مواردی کوتاهیهایی میکنیم، انتقاد کنیم.
زیرا ما رهبران خود را مسئول میدانیم و برمطبوعات آزاد و یک سیستم قضایی مستقل اصرار میورزیم. زیرا ما به اختلافات خود در فضای باز دموکراسی میپردازیم، با احترام برای حکومت قانون، با جایی برای مردمی از هر نژاد و مذهبی، و با اعتقاد استوار به توانایی مردان و زنان به تغییر جامعه خود و بهتر ساختن آنها.
پس از نزدیک شش سال به عنوان رئیس جمهوری، بر این باورم که این وعده میتواند به روشن ساختن جهان کمک کند. زیرا من در چشمان جوانانی که در سراسر جهان دیدهام؛ شوق آنها را برای تغییر مثبت، برای صلح و آزادی و فرصتهای مناسب، دیدهام. آنها به یاد من میآورند چیزی اساسی وجود دارد که ما همه در آن سهیم هستیم – مهم نیست چه کسی هستید، از کجا آمدهاید، چه شکلی دارید، یا چه خدایی را میپرستید، یا چه کسی را دوست دارید. النور روزولت، قهرمان سازمان ملل متحد و نقش آمریکا در آن، زمانی پرسید «حقوق جهانی در کجا آغاز میشود؟» گفت در مکانهای کوچک، نزدیک به خانه، چنان نزدیک و کوچک که نمیتوانند روی هیچ جای نقشه جهان دیده شوند. با این حال آنها جهان یک فرد هستند، محلهای که در آن زندگی میکند، مدرسه یا کالجی که به آن میرود، کارخانه، مزرعه یا ادارهای که در آن کار میکند.»
مردم جهان به ما نگاه میکنند، به این جا، که همانند آنچه در زندگی روزانه خود هستند، منزه، متشخص و شجاع باشیم.
در این مقطع، من میتوانم به شما قول دهم ایالات متحده آمریکا از آنجه باید انجام دهد، منحرف یا متوقف نخواهد شد. ما وارثان یک میراث پرغرور آزادی هستیم، و آمادهایم جهت پاسداری از آن میراث برای نسلهای آینده، آنچه را لازم است انجام دهیم. در این ماموریت مشترک، برای فرزندان امروز و فردا، به ما بپیوندید.