سناتور دموکرات کریس مورفی از ایالت کانتیکت، عضو کمیته روابط خارجی سنا، در یادداشتی در نشریه «فارن افیرز» نوشته است یک رویکرد تازه نسبت به کشورهای منطقه خلیج فارس مستلزم گذاشتن یک بنای بهتر است.
سناتور مورفی می گوید پرزیدنت جیمی کارتر در سخنرانی گزارش وضعیت عمومی کشور در برابر نشست مشترک کنگره در سال ۱۹۸۰ خطر بزرگ در از دست دادن دسترسی به نفت خاورمیانه را چنین توصیف کرد: «هر تلاشی از سوی هر نیروی خارجی برای کنترل منطقه خلیج فارس حمله به منافع حیاتی ایالات متحده آمریکا محسوب خواهد شد. چنین حمله ای به هر شکل لازم از جمله با نیروی نظامی پاسخ داده خواهد شد.» این تعهد به عنوان «دکترین کارتر» شناخته شد و از آن زمان به عنوان بخشی تعیین کننده از سیاست خاورمیانه ای ایالات متحده باقی مانده است.
در آن زمان، ایالات متحده ۲۹ درصد از نفت وارداتی اش را از خلیج فارس تامین می کرد. در سال ۲۰۰۱، همچنان مبداء ۲۹ درصد از واردات نفتی ایالات متحده منطقه خلیج فارس بود. امروز، صادرات و واردات نفتی ایالات متحده تقریبا برابر است، تنها ۱۳ درصد از واردات آمریکا از کشورهای حوزه خلیج فارس تامین می شود و ما از مکزیک به همان اندازه عربستان سعودی نفت وارد می کنیم.
پرزیدنت بایدن باید به این واقعیت های تازه اذعان کند و رابطه ایالات متحده در خلیج فارس را از نو به شکلی آغاز کند که ترویج دهنده ارزش های آمریکایی باشد، واشنگتن را از درگیری هایی خارجی غیرضروری دور نگاه دارد و به صلح و ثبات منطقه ای اولویت بخشد.
تصمیم بحرین و امارات متحده عربی در برقراری تماس های رسمی با اسرائیل نشانه ای آشکار از نفوذ مثبت این کشورها است. کویت و عمان نقش مهمی در میانجیگری در مناقشات منطقه ای دارند. مشارکت آمریکا با این کشورها در حوزه تروریسم همچنان بسیار حیاتی است. امروز ده ها هزار دانشجو از کشورهای منطقه خلیج فارس در دانشگاه های آمریکا تحصیل می کنند. ایالات متحده باید برای متحدان خود در خلیج فارس روشن کند که قصد ترک منطقه را ندارد اما، به دنبال ایجاد رابطه ای پرمحتوا و با ثبات با شورای همکاری خلیج فارس است. باید پذیرفت که رویکرد کنونی ایالات متحده در خلیج فارس ایرادی اساسی دارد: دو اولویت اصلی شورای همکاری خلیج فارس - ادامه کمک نظامی آمریکا برای جنگ های منطقه ای و سکوت آمریکا در برابر سرکوب سیاسی داخلی - در بلند مدت موجب نابودی همین شورا خواهد شد. هدف آمریکا باید جایگزین کردن وضعیت ناکارآمد حاضر با یک سیستم تازه باشد.
نخستین قدم برای ایالات متحده فاصله گرفتن از جنگ های نیابتی شورای همکاری خلیج فارس با ایران است. چشمگیرترین تاثیر ماجراجویی ایالات متحده در خاورمیانه دامن زدن به جنگ های همیشگی است که به گروه های افراطی جسارت بخشیده و به احساسات ضد آمریکایی امکان رشد داده است.
آمریکا پیش از جنگ خلیج فارس و بدون پایگاه های نظامی عظیم در بحرین، کویت، قطر و عربستان سعودی و فروش سالانه میلیاردها دلار تسلیحات به این کشورها می توانست از منافع اش در منطقه حفاظت کند. این پایگاه ها پرهزینه اند و موجب کاهش توجه آمریکا به تهدیدهای فزاینده در آفریقا و آسیا می شوند. این حضور نظامی باعث می شود آمریکا به نقض جدی حقوق بشر در منطقه اعتنا نکند و نیروهای آمریکا به هدفی تبلیغاتی برای ایران، القاعده و داعش بدل شوند. بازنگری در مزایا و هزینه های ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا در بحرین نقطه آغاز خوبی خواهد بود.
واشنگتن در ارائه تسلیحات به کشورهای منطقه باید حقیقتا سلاح های دفاعی مانند موشک های دفاعی «تاد» بفروشد. امروز بسیاری از تسلیحات آمریکا با بی مسئولیتی در نقض قوانین بین المللی به کار می رود.
دولت بایدن باید عربستان سعودی و امارات متحده عربی را متقاعد کند که جایگزینی در برابر رقابت نظامی بی پایان با تهران وجود دارد. یک دیالوگ منطقه ای امنیتی شامل همه طرف ها می تواند جایگزین رقابت تسلیحاتی و جنگ های نیابتی شود.
اگر واشنگتن بتواند به سوی صلح در یمن راهی بیابد که در آن ضمن بازسازی آن کشور با کمک های بین المللی یک دولت فراگیر با رهبران حوثی بتوانند همزیستی داشته باشند تائیدی بر مفهوم یک دیالوگ فراگیر خواهد بود.
تنش زدایی برای شرکای آمریکا در خلیج فارس باید امری بسیار جذاب باشد. کاهش درآمدهای نفتی آن کشورها را به انتخاب میان اصلاحات اقتصادی و جنگ های فرامرزی وا می دارد. از دیگر مزایای کاهش تنش میان کشورهای منطقه خلیج فارس و ایران مشوق های کمتر برای گسترش وهابی گری در جهان اسلام است.
مکالمه آمریکا با کشورهای منطقه خلیج فارس باید واقع گرایانه باشد. این کشورها ناگهان دموکراسی های نوین نخواهند شد. اما اگر خلیج فارس می خواهد محل جذب سرمایه گذاری بین المللی باشد باید به سرکوب خشن مخالفان سیاسی و عدم حاکمیت قانون که در جریان است رسیدگی کند.
این تصور که فشار دولت بایدن رهبران منطقه خلیج فارس را به سوی چین و روسیه سوق خواهد داد گمراه کننده است. روسیه چیزی برای عرضه به منطقه ندارد و خودش با کشورهای منطقه در فروش نفت در رقابت است. اگر چه چین جستجو برای فرصت های اقتصادی را ادامه خواهد داد، اما تمایلی به ایفای نقش امنیتی در آینده نزدیک نخواهد داشت.
منافع ایالات متحده در منطقه خلیج فارس تغییر کرده است، اما سیاست های آن نه. دولت بایدن این فرصت را دارد که مشارکت واشنگتن با کشورهای منطقه خلیج فارس را بازتعریف کند.
* برگردان فارسی این گزارش تنها به منظور آگاهی رسانی منتشر شده و نظرات بیان شده در آن الزاماً بازتاب دیدگاه صدای آمریکا نیست.
در همین مورد، یک دیدگاه دیگر را نیز بخوانید: