خمی شالو، روزنامه نگار و نویسنده هاآرتص در بلاگ خود در این نشریه که «غرب بهشت» نام دارد به مصاحبه اخیر باراک اوباما با جفری گلدبرگ در نشریه اتلانتیک پرداخته است. او در این مقاله که ترجمه آن در اینجا آمده می نویسد:
هدف اصلی مصاحبه مسحور کننده پرزیدنت اوباما با جفری گلدبرگ که روز پنجشنبه در نشریه آتلانتیک منتشر شد، به نظر من نه نخست وزیر نتانیاهو بود و نه آرای عمومی سرگردان اسرائیلیها.
روی سخن پرزیدنت اوباما، پیش و بیش از هرچیز، با یهودی- آمریکاییان لیبرال بود که درمرکز رأی دهندگان به او بوده اند. او از آنها می خواهد در تلاش هایش برای آن که تعداد سناتورهای دموکراتی که برای سلب حق وتوی او در قبال برنامه ایران به جمهوریخواهان خواهند پیوست، از ۱۲ تن تجاوز نکند، به او کمک کنند- یادست کم در راهش سنگاندازی نکنند.
توافق اتمی ایران درحال حاضر مهم ترین مسئله کاخ سفید است: دلجویی های اوباما، مانند سخنانش در باره سامی- ستیزی در کنیسه اداس ایزرائل در واشنگتن باید پیش و بیش از هرچیز از درون این منشور دیده شود.
از همین روست که من برخلاف بسیاری از رسانه های اسرائیلی گمان نمی کنم که روی سخن اوباما با نتانیاهو بوده و می خواسته او را از عواقب سخت برخی از سخنانش -مانند آنچه در روز انتخاباتش درباره اعراب و اسرائیل بر زبان راند- آگاه کند.
آن گونه که از متن کامل پرسش و پاسخ های اوباما - گلدبرگ برمی آید اشاره اوباما به انتقادهای تندی بوده که کاخ سفید، در گذشته، به نتانیاهو وارد آورده، و به هشدارهایی که قرار است در آینده به او بدهد، ربطی ندارد.
با توجه به قصد اوباما در برقراری آرامش در پایگاه یهودی- دموکرات های بیقرار و نمایندگان آنها در کنگره،گمان نمی کنم که اوباما از این فرصت خواسته باشد برای تیزتر کردن آتش روابط تنشآلودش با بیبی استفاده کند.
با اینهمه اوباما،به ویژه در مورد مسئله فلسطین، خود را درست در جایگاه حریف ایدئولوژیکی نتانیاهو قرار می دهد. وقتی اشاره می کند که «احساس می کنم انگار همه حرف های ما از روی ترس زده می شود»، آشکارا به نتانیاهو نظر دارد. او ماهیت «زیانبخش» سخنان شلدون ادلسون، منبع مالی نتانیاهو، را رد میکند. ادلسون در سال ۲۰۱۱ به گری روزنبلات از نشریه «جوییش ویک» (هفته یهود) گفته بود سیاست های اوباما «مسبب به بارآمدن نابودی دولت یهودی» است.
وقتی اوباما به تمی باز میگردد که از زمان تلاش های انتخاباتیاش در سال ۲۰۰۸ همراه او بوده است، درواقع ادلسون و دیگر همپالکی های او را در ذهن دارد؛ اوباما، شاید با نوعی ساده دلی، به رهبران یهودی گفت که هواداری از اسرائیل لزوماً برابر با هواداری از لیکود نیست. او گفت: «برخی نیروهای سیاسی در تلاش بسیار هماهنگ شدهای، می خواهند هواداری از اسرائیل و حمایت از ملت یهود را با حمایت ازسیاستهای دولت اسرائیل یکسان بنمایانند و برهمه این ها نقشی یک سان رقم بزنند. اگر شما با یکی از سیاست های دولت اسرائیل موافق نباشید، چنین تصور می شود که شما با اسرائیل، و در معنی وسیع تر، با یهودیان مخالفید. من این تعبیر را بکلی رد می کنم.» ستایشگران پرشورش در کنفرانس ملی (و بدنامِ) خیابان جی، که ۲۲ ماه مه ۲۰۱۵ پنجمین دوره خود را برگزار کرد، از این بهتر نمی توانستند توضیح بدهند.
اوباما از چیزی که برایش بدیهی بود، حرف می زد: و از دل یهودی- آمریکایی های لیبرال، یا دست کم کسانی که هنوز به نحوی دلنگران اسرائیل اند، سخن می گفت. او گفت حمایت نکردن از اسرائیل «قصوری اخلاقی» است. او از دولتش و حمایت دولتش از اسرائیل گفت و از روزگاران قدیم و ایام رهبران نمونه لیبرال یهودی چون گلدا(مایر) و (موشه) دایان و دوران کیبوتزیم برای هزارمین بار یاد کرد، اما در ضمن از «محبت عتابآلود»ی که به نظر او کاخ سفید به نتانیاهو برای سخن ها و سیاست هایش ورزیده نیز دفاع کرد.
اوباما گمان دارد، و احتمالا نظرسنجی ها هم نظر او را تایید می کنند، که هواداران دموکرات او حتی اگر از پرشورترین عاشقان اسرائیل هم باشند، علاقهای به نتانیاهو ندارند. ضربهای محکم شاید نقص عضو به بارآورد، اما از چند پشت دستی ساده به نتانیاهو باکی نیست.
بالاخره، اوباما، پشت دستی هایش به نتانیاهو را، از یک نقطه نظر، با مخالفت هایش با سناتور الیزابت وارنِ لیبرال دوآتشه همسان می شمارد. قیاسی که احتمالا هم وارن و هم بی۲بی را سخت حیرت زده میکند. او با اشاره به پشت دستی ای که اخیراً به وارن درمورد «توافق تجاری شریکان ترانس پاسیفیک »زده، می گوید: «این که من و الیزابت وارن در ۹۰ درصد مسائل با هم موافقیم تازگی ندارد. آنچه عجیب است این که من و او در ده صد موارد با هم مخالفیم.»
این مصاحبه احتمالا پیش از تصمیم نادرست و مردود اسرائیل به تفکیک خطوط اتوبوس رانی برای فلسطینی ها واسرائیلیهای ساکن کرانه باختری انجام شده است. اما اوباما با گفتن از وجوه شباهت یهودیان و آمریکاییان افریقایی تبار، بر خاطره ای تلخ انگشت میگذارد. «حق یهودیان برای داشتن سرزمین و احساس امنیت و آسودگی از تبعیض و آزار، و حق سیاهان آمریکایی برای رای دادن و برخورداری از حقوق برابر با خطی مستقیم به هم مربوط می شود. در ذهن من این چیزها را نمی توان از هم جدا کرد.» اوباما سپس افزود که می خواهد اسرائیل بستر«همان ارزش هایی باشد که به قانون جیم کراو و بردهداری پایان داد»- همان قانون جیم کراو که زیربست قانون «تفکیک اتوبوس ها» بود که در جنبش حقوق مدنی آمریکا نقشی برجسته یافت و از اعتراض رزا پارکس در مونتگمری آلاباما آغاز شد و تا «اتوبوس سواران آزادی»، که بخش قابل توجهی از آنان یهودی بودند، ادامه یافت.
اوباما با گلدبرگ با خوش قلبی آمریکایی –یهودی و به سیاق فلسفه تیکون عولم* گفتوگو می کند. و بی شک این ابراز نظر گولدبرگ که میگوید اوباما او را به یاد ربی های یهودی مترقی می اندازد، پسند خاطرش افتاده است. اما اکنون اوباما باید از این اعتقاد سادهدلانه خود دست بردارد که گمان میکند اگر او اسرائیل را به اندازه یهودیان لیبرال– و این روزها حتی بیش از آنها- دوست بدارد، اسرائیلدوستانِ متعلق به نحله های سیاسیِ دیگر او را تحمل می کنند.
بلکه خلاف این گفته واقعیت دارد. در اسرائیل و آمریکا، یهودیان دست راستی زهرآلودترین دشنام ها را برای این یهودیان خوش قلب حفظ کرده اند. اوباما با لحنی که به صدای سخنگویان خیابان جی و یا بنیاد اسرائیل نو تعلق دارد، بر آتش سوزان خشم دست راستی ها علیه خودش هیزم می گذارد. اما امیدوار است که زمزمه برخی تردیدها را که حتی از میان حامیان خودش هم به گوش می رسد، فرونشاند. این تردید که شاید او نه فقط از پس نتانیاهو، که از پس ایران و داعش هم برنمی آید.
*تیکون عولم به معنای تحت اللفظی «اصلاح جهان» است که بنا برآن وظیفه و بار امانت خدا بر دوش انسان یهودی قرار دارد. آموزه ای نزدیک به معنای عدالت اجتماعی امروز و شبیه به فلسفه «عمل صالح»در اسلام.