آرین طباطبایی، تحلیلگرمسائل امنیتی و استادیار مهمان در برنامه مطالعات امنیتی دانشگاه جورجتاون آمریکا، در وبسايت «بولتن دانشمندان اتمی» مقاله ای دارد با عنوان «جبهه نامتحد مذاکرهکنندگان با ايران». او در این مقاله، که ترجمه آن را میخوانید، مینویسد:
مذاکرات هستهای بین ایران و شش قدرت جهان وارد مرحله نهایی خود میشود. ماههاست که دو طرف برای رسيدن به توافقی که بنابر آن تهران، در قبال برچيده شدن تحریمهای اقتصادی فعالیتهای هستهای خود را محدود کند، در شهرهای مختلف جهان دیدار می کنند. درباره دو طرف نمایان مذاکره تاکنون بسیار نوشته اند، اما در مورد مواضع بازیگران دیگر کمتر می شنویم. اگرچه بارها گفته اند که همگی آنان نماینده «جبهه متحدی» هستند، اما مذاکره کنندگانی که آن سر ميز روبهروی ایران نشستهاند، «موجودیت یک پارچهای» نیستند و با یکدیگر تفاوتهای بسیار واقعی دارند. هریک از این کشورها به منافع متفاوتی چشم دارند و با اميدهایی متفاوت به این روند مذاکرات پيوسته اند.
گروه معروف به ۵+۱ طرف رسمی مذاکره کننده با ايران است، اما می توان آن را به دو اردوگاه تقسيم کرد. اردوگاه غربی که تشکيل شده است از ايالات متحده و متحدان اروپايیاش يعنی فرانسه، آلمان، و بريتانيا. و طرف غیرغربی که عبارت است از چين و روسيه. اگرچه همه آنها یک هدف مشترک - یعنی جلوگیری از ایران مسلح به سلاح هسته ای- را دنبال میکنند، باز، هر یک برنامه خاص خود را نیز درسر دارد. برنامه ای که واجد منافع سیاسی، استراتژیک و اقتصادی آن هاست.
نویسنده سپس به بررسی تضادها و تفاوت های هریک از این کشورها می پردازد.
چین: میانجی بی صدا
پکن عضو نسبتا کم صدای گروه ۵+۱ است. در مورد منافع، هدفها و نقش چین در روند مذاکرات، چه در داخل و چه خارج از اين کشور، بسیار کم نوشته اند. اما مواردی هست که برای چین اهمیت دارد.
نخست آن که، ایران شریک مهمی برای چین است. از نظر سیاسی، چين و ايران از زمان استقرار جمهوری اسلامی روابط دوستانه داشتهاند، هر چند پکن همواره مراقب بوده که مناسباتش با واشنگتن بر سر تهران به خطر نيفتد. از نظر اقتصادی، دو کشور نقش مهم و فزاینده ای در بازارهای یکدیگر بازی میکنند. تجارت بین آنها در سال ۲۰۱۴ به ارزش بیش از ۵۲ میلیارد دلار بوده که نسبت به سال پيش از آن ۱۲ ميليارد دلار افزايش داشته است.
حضور چین با يک پرسه ساده در خيابانهای شهرهای عمده ايران آشکار است. در ایران، از کالاهایی که در بازارها به فروش می رسد، تا زیرساختهای عمده، همه در تسخیر شرکتهای چینی است. عکس آن نیز صادق است. يعنی بازرگانان ايرانی به راحتی در پکن، شانگهای و دیگر شهرهای چین به چشم میخورند.
این روابط اقتصادی لزوما به معنی آن نیست که ایرانیان به محصولات چینی اعتماد دارند. فروشندگان معمولا- راست یا به دروغ- تاکيد می کنند که محصولاتشان ساخت چین نیست. با این همه، حتی اگر اقتصاد ایران رو به عادی شدن بگذارد و پای شرکتهای اروپايی از نو به بازار ايران باز شود، شرکتهای چينی همچنان حضور خود را حفظ خواهند کرد. اکنون مدت رابطه صاحبان کار و کسب در ایران با صنايع چینی به عمر یک نسل میرسد، حال آن که اروپا در این مدت از این صحنه غایب بوده است. و این وابستگی دوسویه است: حدود ۹ درصد از واردات نفت چین از ایران میآيد.
علاوه بر این، چین ایران را به عنوان بخش مهمی از پروژه «یک کمربند، یک جاده» در نظر می آورد. هدف از این پروژه، که هنوز از کاغذ به عمل درنیامده، و به احيای جاده ابريشم به عنوان راه اصلی تجارت ملل آسيا نظر دارد، تقویت روابط اقتصادی پکن با کشورهای کلیدی در سراسر آسیای مرکزی، جنوب شرقی آسیا، و خاورمیانه است. چین همچنين به دنبال آن است که از حضور رو به رشد اقتصادی خود در این مناطق برای افزایش نفوذ سیاسی و استراتژیکش استفاده کند.
در روند مذاکرات، چین کوشیده است نقش میانجی خاموش و«متعهد»ی را بازی کند که می خواهد روند مذاکرات را برقرار و همه را راضی نگاه دارد. چین تلاش کرده است که دو طرف را به مصالحه و برداشتن گام هایی به سوی یک دیگر وادارد. یکی از سفیران سابق چین در ایران، به خبرگزاری رسمی کشورش گفته بود که در هفته های منتهی به نشست مربوط به تهیه «برنامه مشترک اقدام» یا توافق موقت، در ماه نوامبر ۲۰۱۳«وقتی دو طرف به مشکلات حل ناشدنی برخوردند، رو به چین خواهند آورد تا مذاکره کنندگان را «نرم» کند و مذاکرات را به مسیر خود بازگرداند.»
بی شک عامل اقتصادی انگیزه اصلی این تصمیم چین برای برگزیدن چنین نقشی در مذاکرات است. اما در این میان نیروهای سیاسی نیر درکارند. چین نیز مانند ایران از آنچه امروز در جهان به عنوان نظم جهانی غربی یاد می شود، و نیز از دخالت های آمریکا در امور داخلی کشورهای دیگر ناراضی است. اما در عین حال می داند که منافعش حکم می کند که با واشنگتن رابطه ای محترمانه داشته باشد.
فرانسه: خراب کار درحرف
وقتی در آخرین مرحله توافق موقت در سال ۲۰۱۳، لوران فابیوس وزیر خارجه فرانسه مذاکرات را تقریبا وارد بن بست کرد، پاریس در تیتر اول رسانه ها جا گرفت. فابیوس در آخرین دقایق، با نیروگاه آب سنگین اراک، که سازو کار آن پیشتر درمذاکرات مورد توافق قرار گرفته بود، مخالفت کرد.
در مذاکراتی که در نوامبر ۲۰۱۴ در هتل کوبورگ در وین، و در مارس ۲۰۱۵ در هتل بوریواژ در لوزان انجام می شد، سؤالی که موضوع گفتوگوی مذاکره کنندگان و ناظران در راهروهای این هتلها بود این بود که آیا فرانسوی ها این بار هم چیزی رو می کنند؟ و آیا این بار هم مذاکرات را به بن بست میکشانند؟
فرانسه به داشتن موضع ضدگسترش سلاح های کشتار همگانی شهرت دارد. اما در عین حال خود یکی از کشورهای اتمی است که بیش از هرکشور اتمی دیگر از پرداختن به خلع سلاح اتمی خود، که بر اساس معاهده ان پی تی موظف به انجام آن است، اجتناب دارد. به علاوه فابیوس به ایران بی اعتماد است. نظرگاه های او درباره ایران بی تردید به تجربه های شخصی او در دوران نخست وزیری اش در سال های دهه ۸۰ بر می گردد که روابط تهران و پاریس سخت تیره و تار بود. فرانسه از صدام حسین که با ایران در جنگ بود و بر سر ایران سلاح شیمیایی می ریخت، حمایت می کرد. پاریس همچنین معتقد بود که دست ایران در پشت حمله ها و گروگان گیری های حزب الله لبنان، گروه شبه نظامی شیعه هوادار ایران، قرار دارد.
ایران بازار بسیار جذابی برای پاریس است و شرکت های فرانسوی در ایران حضور دارند و از عادی سازی اقتصاد ایران که نفع خود را در آن می دانند، حمایت می کنند- چنان که بازار ایران در سلطه صنایع خودروسازی فرانسه است. از همین رو موضع بشدت ضد ایران فابیوس و تمایل او به سنگ اندازی در راه مذاکرات، حتی برای مقام ها و تحلیلگران فرانسوی نیز حیرت آور بود. هیئت اعزامی سناتورهای فرانسوی در بازدیدی از ایران برای ارزیابی بازار کالاهای فرانسوی، گزارشی منتشر کردند که درآن موضع پاریس در مذاکرات را با منافع اقتصادی فرانسه در تناقض تشخیص داده بودند.
با این حال، علاوه بر وجود فابیوس در راس مذاکره کنندگان، برای فرانسه - برخلاف چین- منافع اقتصادی که درحد فروش کالا به ایران باشد، انگیزه ای قوی نمی تواند باشد. حتی منافع فرانسه بیشتر در جهت مخالف عادی شدن روابط با تهران است. در سال های اخیر پاریس یکی از مهم ترین تهیه کنندگان تسلیحات و تجهیزات دفاعی برای برخی دولت های عرب خلیج فارس بوده است. در همین بهار امسال، فرانسه با قطر قراردادی به مبلغ ۷ میلیارد دلار برای فروش ۲۴ هواپیمای جت جنگنده داسو امضا کرد. در همین ماه جاری نیز فرانسوا اولاند رئیس جمهوری فرانسه، و سلمان پادشاه عربستان سعودی، بیانیه مشترکی منتشر کردند که می گوید «هرگونه توافق اتمی نباید امنیت و ثبات منطقه را متزلزل کند و یا تهدیدی برای امنیت و ثبات همسایگان ایران باشد.»
آمریکا: ناخدا
آمریکا فعال ترین و نمایان ترین عضو پنج به علاوه یک است. در واقع شرکت و سهم آمریکا و ایران در مذاکرات از همه بیشتر است. در آمریکا این مذاکرات سال هاست که علاوه بر آزمایشگاه های ملی و اعضای کنگره و اندیشکده ها و حلقه های دانشگاهی، وزارت خانه های امور خارجه، خزانهداری، دفاع، و انرژی را هم به خود مشغول وهزاران تن را درگیر آن کرده است.
روابط جان کری وزیر خارجه آمریکا با همتای ایرانی اش محمد جواد ظریف، به طور معمول سر تیتر خبرها را تشکیل می دهد؛ و از این رو موضع آمریکا در مذاکرات به خوبی روشن است. گیریم در پشت صحنه موضع آمریکا، کشاکش های فراوانی هم در واشنگتن وجود دارد. از نظر دولت اوباما، دست یابی به راه حل جامع برای بحران اتمی ایران، یکی از دو دستاورد عمده سیاست خارجی تلقی می شود. دستاورد دیگر، رابطه آمریکا با کوباست. با آن که آمریکا به همه خواست هایش در چارچوب توافق لوزان دست نیافت – مثلا ترجیح می داد تاسیسات فوردو بسته شود تا آن که به یک نیروگاه تحقیقاتی تبدیل شود- اما این توافق برای دولت آمریکا مورد قبول است. با این حال در کنگره، و حتی درمیان دمکرات ها، این مذاکرات خبری ناخوش تلقی می شود. به نظر آنان ایران حکومتی اقتدارگرا، ضدآمریکا، و اسلام گراست و از تروریست های منطقه حمایت می کند. بهعلاوه از نظر آنان هرگونه غنی سازی نوعی امتیاز دادن به ایران محسوب می شود و لغو هر تحریم به منزله «هویجی» است که نباید به ایران داده شود.
روسیه: دوست-دشمن آمریکا
برکسی پوشیده نیست که درپی رویدادهای اوکراین روابط بین روسیه و آمریکا بار دیگر به مانع برخورده است. راه تلاش های مشترک دو کشور برای تخفیف خطرهای اتمی دیگر چندان هموار نیست. مسکو تهدید کرده است که مشارکتش را در کنترل تسلیحات و همکاری های امنیتی اتمی متوقف می کند و در مواردی عملا این کار را کرده است. با این حال روسیه کوشیده است در کنار ایران قرار گیرد و به همکاری با تهران در جبهه های دیگر، حتی با وجود مخالفت آمریکا، ادامه دهد- مانند لغو تحریم فروش موشک های ضد هوایی اس ۳۰۰ به تهران، که درماه گذشته صورت گرفت.
این همکاری براساس چند توجیه قرار دارد:
اول این که روسیه، علاوه بر فروش سلاح های متعارف و هواپیماهای غیرنظامی به ایران، از نظر فروش مواد برای برنامه های اتمی ایران حالتی شبه انحصاری دارد. روسیه درحال حاضر سوخت نیروگاه بوشهر را تامین می کند. در ضمن، شرکت دولتی روزاتم روسیه اخیرا با سازمان انرژی اتمی ایران یادداشت تفاهمی امضا کرده است که براساس آن دو نیروگاه دیگر با ظرفیت کامل به ایران تحویل بدهد و نیز امکان تهیه پنج نیروگاه دیگری را، که ایران می خواهد در ساحل خلیج فارس تاسیس کند، بررسی کند. روسیه در صورت تحقق توافق جامع اتمی، می تواند حضور خود را درایران گسترش بخشد وشاید درنهایت آن شبه - انحصار خود را در صنایع اتمی ایران ازدست بدهد، اما ایران به احتمال زیاد به کار با روسیه ادامه خواهد داد، حتی اگر قرار دادهایی با تولیدکنندگان دیگر هم ببندد.
دوم این که در سال های اخیر، منافع ایران و روسیه در خاورمیانه، به ویژه در مورد وضعیت سوریه، هم جهت شده است. در واقع هردو کشور از رژیم اسد حمایت می کنند و با دولت خودخوانده اسلامی داعش در عراق و سوریه مخالفند. از این نظر هردو کشور خواستار حفظ ثبات منطقه و تضعیف دیگر بازیگران، و کاستن از حضور آمریکا و نفوذ آن در منطقه دریای خزر و خاورمیانه اند.
سوم این که هردو کشور، از آنجا که هدف تحریم های به رهبری آمریکا قرار گرفته اند، واشنگتن را مزاحم و تهدیدی بر سر راه منافع خود می یابند. روسیه با ایران احساس همدردی می کند و مایل است راه هایی برای دور زدن تحریم های آمریکا علیه ایران بیابد.
به همه این دلایل، مسکو در بیشتر مواقع در مذاکرات نقشی محتاطانه و سازنده بازی کرده است. اما نمی پذیرد که سهمش از توافق جامع به اندازه دیگر اعضای پنج به علاوه یک باشد. عادی شدن روابط غرب با ایران، به سود اروپای غربی و به ویژه آلمان خواهد بود و این کشورها با روسیه که اکنون بر بازار ایران تسلط دارد، به رقابت خواهند پرداخت.
آلمان:نظارهگر و منتظر
آلمان کمترین نقش را در مذاکرات دارد. درواقع ایرانیان غالیا از این که آلمان به رغم آن که بیشترین سود را می برد، کمتر از همه در مذاکرات مشارکت می کند، گله مندند. آلمان که یکی از بالاترین اقتصادهای جهان را دارد با تهران روابط خوبی دارد و صنایع آلمان در ایران شهرت نیک دارند. برلن می تواند در عرصه های گوناگون فن آوری از بازگشایی بازار ایران سود ببرد و تاجران آلمانی با اعزام هیئت هایی برای بررسی امکانات، اشتیاق خود را از بازگشت به این بازار پنهان نمی کنند. اما برلن نیز مانند لندن مذاکرات را امری میان واشنگتن و تهران تلقی می کند و بر آنست که زمام را بهدست واشنگتن بدهد.
بریتانیا: موضع پیچیده
بریتانیا نیز مانند آلمان عزم دارد که بگذارد آمریکا کارش را بکند. و از همان ابتدا رهبری واشنگتن را پذیرفت. هنوز هم در بسیاری از موارد بر سر همین موضع است. اما فعالیتش در شناخت و ارزیابی بازار ایران کمتر از آلمان است. بخشی از این امر به دلیل آن است که سفارتخانه های ایران و بریتانیا هنوز در پایتختهای دو کشور بستهاند. اما بریتانیا نیز مانند دیگر شریکان اروپایی اش، از این که آمریکا که خود مسبب تحمیل تحریمها بوده دست آخر از بازار ایران امتیازهایی بگیرد، دلخور است.
آلمان و بریتانیا، به رغم داشتن منافع مشترک، در پی رهبری مذاکرات و تعیین نتایج توافق نهایی نیستند. این امر درمورد چین نیز صادق است، که با وجود نفوذی که به عنوان میانجی خاموش مذاکرات دارد، روشن است که در این میان برنامه خاص خود را نیز پیش می برد. میمانند فرانسه، آمریکا و روسیه. که در واقع سرسخت ترین و رسانه ای ترین اعضای پنج به علاوه یک برای تحمیل دیدگاه های خود در مورد توافق نهایی اند.
به نوشته خانم طباطبایی، اعضای پنج به علاوه یک در واقع همه هدف واحدی دارند- و آن یافتن راه حلی سنجیده و بلندمدت برای متوقف کردن توسعه اتمی ایران است- و بر سر میز مذاکره گاه حتی همزبان هم می شوند. اما بازیگرانی یک پارچه نیستند. هریک از آنان هدف های متفاوتی را دنبال می کند و تحت تاثیر منافع اقتصادی و دیدگاه های سیاسی و استراتژیک داخلی خود عمل می کند. نتیجه مذاکرات به پویایی درونی گروه بستگی دارد.