مقالهای از میچ پارادایز برای نشریه هافینگتون پست
گرشوم گورنبرگ در کتاب خود «امپراتوری اتفاقی» که در سال ۲۰۰۶ منتشر شد درباره اشغال نفسگیر و همیشه در حال تحول کرانه باختری، غزه و بلندی های جولان به دست اسراییل نوشت. او در این کتاب گفت پس از جنگ ۱۹۶۷، عاموس عوز، نویسنده سرشناس اسراییلی، در روزگار جوانیاش درباره «تخریب اخلاقی» و فسادی که دامان اشغالگر را در نتیجه اشغال بلندمدت میگیرد هشدار داد. اما او همچنین صحبتهای موشه دایان با فدوی طوقان شاعره فلسطینی را نقل کرد: دایان میگوید که «وضعیت امروز شبیه رابطه پیچیده بین یک مرد بدوی و دختری است که بر خلاف میلاش ربوده شده است... شما فلسطینیها، به عنوان یک ملت، ما را نمیپذیرید اما ما رفتارتان را با اعمال حضورمان تغییر خواهیم داد.»
او همچنان به رمون آرون، فیلسوف فرانسوی، پرداخت که از لوی اشکول، نخست وزیر وقت اسراییل پرسید که آیا او از شورش در کرانه باختری نگران است. اشکول پاسخ داد: «نه. این جا الجزایر نیست. ما میتوانیم ترور را در سرزمینهای اشغالی خفه کنیم.»
واقعا؟
خوب و بد بودن توافق هستهای ایران برای اسراییل و احتمال حرکت ایران به سوی بمب اتم در پایان دوره توافق کانون نبردی سخت در میان جامعه یهودیان است؛ متاسفانه صحبتهای فتنه انگیز درباره این که آمریکا دستیابی ایران به بمب را تضمین کرده و اسراییل را راهی کورههای آدم سوزی میکند به وخامت این جدل دامن میزند.
طرف مخالف توافق، همچنان بر سابقه ایران به عنوان «بازیگری بد» در عرصه منطقهای و بینالمللی و حمایت از تروریسم تمرکز دارد. نکته مهم این است که طرفداران توافق این مورد آخر را رد نمیکنند اما بر خلاف مخالفان به این میاندیشند که چگونه میتوان این فعالیتها را کاهش داد.
طرف مخالف توافق میگوید این توافق میتوانست بهتر از این باشد. سناتور دموکرات چاک شومر که مخالف توافق است معتقد است برای رسیدن به توافقی بهتر باید به میز مذاکره بازگشت. اما اگر توافق به عنوان نمونه شامل آزاد شدن تنها نیمی از ۱۰۰ میلیارد دلار دارایی توقیف شده ایران طی دورهای پنج ساله، محدودیت بر فروش سالانه نفت ایران، و کاهش سانتریفوژهای بسیار ضعیف کنونی از ۶ هزار به ۱ هزار باشد، همه میدانیم که اسراییل و حامیانش در آمریکا هرگز از آن حمایت نخواهند کرد.
درست است که توافق میتواند بهتر از این باشد اما این هم کافی نیست چون به هر حال توافقی بینقص نخواهد بود. «بیعیبی» همیشه دشمن «خوبی» است و در این مورد خاص غیرقابل دستیابی. در این مورد، توافق بیعیب تحقق نخواهد یافت. اگر یک توافق خوب قربانی توافقی بیعیب شود، نتیجه، افزایش فعالیت بازیگر بد است. در این باره تردیدی نیست.
کارشناسان امنیتی اسراییل به طور علنی میگویند روسیه و چین به جای پیوستن دوباره به مذاکرات به سوی واژگون کردن بیشتر تحریمها حرکت خواهند کرد. اقتصاد رو به نزول روسیه نیازمند خرید خارجی است. چین گرسنه نفوذ بیشتر در جهان است. پیشتر شنیدیم که قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس، از روسیه بازدید کرده است (البته این گزارش از سوی مسکو رد شد). بدترین ماجراجویی ایران در طول مذاکرات به سکوت گذشت اما وقتی توافق سقوط کند واقعا چه خواهد شد؟ جالب است که اسراییل جامعترین نگاه تاریخی و آن چه را ممکن است اتفاق بیفتد از نمای نزدیک ارائه میدهد. آزمون آغازین برای شکست مذاکرات، ادامه اشغال سرزمینهای فلسطینی است و آنچه که تا کنون ساخته شده است.
موقعی که اسراییل به عنوان پیروز جنگ ۱۹۶۷ قد علم کرد در سایه بیتصمیمی و ابهام بینالمللی، بیرحمانه به سوی اشغال و استقرار در کرانه باختری، غزه و بلندیهای جولان حرکت کرد. موضع اسراییل این بود که آن مناطق را در یک پیمان صلح بازخواهد داد و شاید چنین میکرد. اما آن پیمان، آن توافق بیعیب، هرگز اتفاق نیفتاد. به جز صحرای سینا که پس از پیمان صلح نه چندان بینقص با مصر پس داده شد بقیه آن مناطق در اختیار اسراییل ماند تا موجب انتفاضه، فعالیت تروریستی، جنگ مکرر، خرابکاریهای انفرادی مداوم، و کابوس روابط عمومی بین المللی و انزوای بیشتر اسراییل شود.
این مشکلات کافی نبود، حال شاهد تروریسم یهودی مسلح در میان راستگرایان اسراییل هستیم. عمق و ابعاد این معضل که در قتلهای اخیر چهره خود را نمایان کرد قابل پنهان کردن نیست. کوتاه سخن این که تلاش برای مهار مردم در عوض به آشوب مرگباری منجر شد که به هیچ عنوان قابل خفه کردن نیست.
باید این را درک کرد که ایران، خیلی خواب آلود، و چون کرانه باختری یا منطقه بسته جولان در آن روزها، کوچک نیست. ایران کشوری ثروتمند از نفت با ۸۰ میلیون جمعیت و نیروی زمینی، هوایی، دریایی، و یک برنامه هستهای در حال توسعه و نیروهای عملیاتی پیچیده در سراسر خاورمیانه، آفریقا، آمریکای جنوبی و احتمالا هر جای دیگر است. ایران از ابتدای انقلاب ۱۳۵۷ به این سو به اشکال مختلف زیر تحریمهای بینالمللی بوده است.
پیش از انقلاب، ما بیرحمی شاه و ساواک آموزش داده شده توسط سی آی ای را به ایرانیها دادیم. آنها با شش قدرت جهان به یک توافق مورد حمایت سازمان ملل متحد رسیدهاند که بسیاری در اسراییل آن را توافقی خوب توصیف میکنند. اگر تلاش کنیم ایران را مهار کنیم، یا به شکل یک یا چند جانبه حضور خود را به آن کشور تحمیل کنیم، یا در بدترین حالت تاسیسات هستهایاش را بمباران کنیم، آنچه در غزه و مناطق اشغالی گذشت در ایران رخ خواهد داد. با توجه به آنچه که ایران نشان داده در بیروت، بوینس آیرس، و بغداد قادر به انجام آن است، احتمالا در آینده شاهد وضعی ناخوشایند نه فقط برای یهودیان، بلکه برای آمریکاییها و منافع آمریکا در هر کجا خواهیم بود؛ و این وضع ممکن است برای نسلها ادامه داشته باشد.
این آن چیزی است که هیچ کس خصوصا جنگطلبان از آن صحبت نمیکنند. ایران عراق نیست. پیامدهای این حرکت برای زنان و مردانی که به جنگ میروند و برای خانوادههایشان یک بار دیگر بحث بر سر چگونگی تاثیر «لابی یهودی» بر سیاست خارجی آمریکا را مطرح خواهد کرد. خانوادههایی که عزیزانشان را در جنگی قابل جلوگیری و تنها به خاطر آن لابی از دست دادهاند چه نگاهی نسبت به دوستان یهودی و همسایگان یهودیشان و اسراییل به طور مشخص خواهند داشت؟
اگر از بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسراییل، بپرسید میگوید اهمیتی ندارد. او میگوید این بهایی است که باید برای حفظ کشور اسراییل پرداخت و مخالفت دهها مقام امنیتی اسراییلی هم اهمیتی ندارد. او این بحث را گونهای مطرح میکند که حفظ موجودیت کشور اسراییل از احساس مردم نسبت به یهودیان مهمتر است.
آیا شهروندان آمریکا همانطور که پس از یازدهم سپتامبر علیه مراکز عربها قد علم کردند علیه مراکز یهودیان دست به کاری خواهند زد؟ چه کسی میداند؟ اما یک چیز قطعی است: تشدید سیاستهای خصمانه و سرکوبگرانه و تولید تنفر همیشه به ضرر اسراییل تمام می شود. از سوی دیگر، اسراییل اگر خود را در مسیر دیپلماسی و نه پیش بینیهای آخرالزمانی قرار دهد میتواند موجودیت خود را حفظ کرده و به تقویت حسن نیت کمک کند.