نشریه آلمانی «سایت» در مقالهای با طعنه به عبارت معروف «انقلاب بچههای خودش را میبلعد» مقالهای منتشر کرده است که در آن اعتراضات جوانان ایرانی را بررسی میکند.
هفتهنامه «سایت» چاپ آلمان با انتشار مطلبی در این نشریه پرمخاطب، به بررسی روند پیوستن موج فزاینده دختران دبیرستانی به صفوف معترضان خیابانی ایران پرداخته و مینویسد: رده سنی زنان معترض ایرانی که علیه رژیم ملایان در خیابانها دست به اعتراض می زنند روز به روز جوانتر میشود.
این هفتهنامه میافزاید که با وجود قطع اینترنت در ایران، بازپخش ویدیوهایی در شبکههای اجتماعی همچنان ادامه دارد که دختران دبیرستانی مقنعهها را از سر برداشته در خیابانها آواز می خوانند و علیه حکومت شعار میدهند.
این نشریه با بازتاب واقعه اخراج یک مسئول آموزشی در ایران نوشت که «همین دوشنبه دختران دبیرستان صدر گوهردشت کرج با شعار «بیشرف» و پرتاب بطریهای آب، مدیر آموزش و پروش کرج را از دبیرستان بیرون کردند.»
در این گزارش آمده است که «در یک عکس توییتری نیز پنج دانشآموز دختر پشت به دوربین، انگشت میانی خود را به نشانه ناسزا بسوی عکس های خمینی و خامنهای گرفته بودند.»
به کارگیری خشونت علیه کودکان و نوجوانان برای رژیم گرچه سخت دشوار و پرهزینه است، اما ناممکن نیست. «نیکا شاکرمی» دختر ۱۶ ساله خرم آبادی که برای شرکت در تظاهرات همنسلان خود نزد خالهاش، «آتش شاکرمی» به تهران رفته بود در واپسین پیام خود به خالهاش گفته بود که در حال فرار از دست نیروهای امنیتی است. خانواده «نیکا شاکرمی» ده روز از او بی خبر بودند و همه بیمارستانها، کلانتری ها و حتی سردخانهها را جستجو کردند تا اینکه مقامات به خانوادهاش خبر دادند که به شرط اختیار سکوت، اجازه خواهند داشت جسد دخترشان را برای لحظهای ببینند. به دلیل شکستگی شدید بینی و جمجمه، جسد به سختی قابل شناسایی بود. صدها معترض در سالروز هفده سالگی نیکا در تشییع جنازه وی در گورستان خرم آباد تجمع کردند؛ اما به گفته رسانه های فارسی زبان ماموران امنیتی به زور متوسل شده و جسد را از خانواده ربوده و در گورستان یک روستای دورافتاده دفن کردند.
سرنوشت مشابهی نیز برای «سارینا اسماعیل زاده» دختر ۱۶ ساله مهرشهر کرج رقم خورد که در جریان اعتراضات خیابانی با ضربات باتوم نیروهای امنیتی به سرش کشته شد. خانوادهاش تا ده روز نومیدانه در جستجوی خبر سلامتی او بودند تا اینکه مقامات امنیتی جسدش را تحویل خانواده دادند. به گفته سازمان عفو بین الملل او نیز با ضربات باتوم به سر تا حد مرگ کتک خورده بود.
روسریها به آتش کشیده میشوند، عکس رهبران جمهوری اسلامی از دیوارها کنده میشود، خودروها در خیابان در همبستگی با تظاهرکنندگان بوق می زنند و در سومین هفته اعتراضات به کشته شدن مهسا امینی، جوانان معترض همچنان بدون رهبر، بدون سخنگو، بدون سازمان و بدون ایدئولوژی در خیابانها شعار می دهند: «زن، زندگی، آزادی».
اما همین «بیشکلی» دقیقا نقطه قوت معترضان ایرانی است. آنان فرزندان خانوادههای مذهبی یا غیرمذهبی، فقیر جنوب شهر یا مرفه شمال شهر هستند. ویدیوی اعتراضات دانشجویان دانشگاه شریف در پارکینگ دانشگاه که در سراسر جهان منتشر شد بهترین نماد این واقعیت است که جمهوری اسلامی دیگر آیندهای ندارد و بچهها در حال بلعیدن انقلاب اسلامی است.
تعداد قربانیان تا کنون بالغ بر ۱۳۰ نفر شده است اما این رقم ممکن است افزایش یابد. برخلاف دورههای پیشین که مراسم خاکسپاری با حضور نیروهای امنیتی در سکوت برگزار میشد هر مراسم تدفین به شعله دادخواهی دامن میزند.
نکته مهم این که سلبریتی های ایرانی که تا پیش از این در برابر اعتراضات مردمی سکوت می کردند حال پیام های حمایتی توییتری منتشر می کنند و حتی از ارتش خواسته اند جانب مردم را بگیرد. علی کریمی ستاره فوتبال ایران و بازیکن سابق تیم «بایرن مونیخ» در توییتری نوشته بود: «از چی داری دفاع میکنی سرباز؟ از غارت و اختلاس و رانتخواری؟ از تولههاشون که با اتکا به سلاح تو، خارج دارن عیاشی میکنن؟ از حقارت وطن و انزوای جهانی؟ از فقر و تنفروشی و گرسنگی و بیچارگی هموطنت؟»