اين کشف تازهای نيست که ایجاد خاستگاه مالیاتی در خارج از کشور برای فرار از تعهدات مالیاتی در ایالات متحده، استراتژی مورد استقبال شرکتهای بزرگ آمریکايی است، اما اکنون يک تحليل تازه از خبرگزاری رويترز نشان میدهد که اين استراتژی برای سهامداران آن شرکتها لزوماً منجر به بازده قابل توجهی نمیشود.
اين بررسی با نگاهی به ۵۲ معامله تکمیل شده در سه دهه گذشته نشان میدهد که از اين تعداد، ۱۹ شرکت عملکرد بهتری نسبت به شاخص «استاندارد و پور ۵۰۰» داشتند، در حالی که عملکرد ۱۹ شرکت بازدهی ضعيفتری به ثبت رساندهاند. ۱۰ شرکت ديگر توسط رقبا خريداری شدند، و ۳ شرکت ورشکست شده و اعلام انحلال کردهاند. يک شرکت نيز مجدداً به آمريکا بازگشت و تحت قوانين ايالات متحده خود را به ثبت رسانيد.
به گزارش رویترز، ضعيفترین عملکرد در فهرست مورد بررسی، متعلق به شرکتهای خدمات و مهندسی ميدانهای نفتی، همگی از تگزاس، بود. در میان آنها، نخستين شرکتی که در خارج از کشور خود را به ثبت رساند، شرکت بینالمللی مکدرموت است، که برای فرار از مالیات، مقر خود را در ۱۹۸۳ میلادی (۱۳۶۲ خورشیدی) به پاناما منتقل کرد.
شرکتهای داروسازی در موج اخير فرار شرکتها غالب بودند، و بيشتر آنها بهتر از شاخص معيار عمل کردهاند. تاکنون در سال ۲۰۱۴، پنج شرکت دارویی آمريکايی توافق کردهاند که به ایرلند، کانادا و هلند نقل مکان کنند. معاملاتی که هنوز به پايان نرسيده، از این بررسی کنار گذاشته شدند.
غیر ممکن است بدانیم اگر اين شرکتهای آمريکايی به خارج نرفته بودند، عملکردشان در بازار چگونه میبود. عوامل بیشماری به غیر از مالیات بر عملکرد سهام مؤثر است. آنچه که يک مقایسه ساده را پیچیده میکند اين است که هیچ يک از این معاملات شبيه ديگری نيست.
اما اين تحلیل تکليف یک مساله را روشن میکند، و آنهم اين است که، خارج شدن از خاک آمريکا و نقل مکان به یک کشور خارجی که ماليات کمتری از شرکتها میگيرد، خود به خود، با وجود اين که سبب صرفهجویی مالیاتی میشود، اما تضمینکننده بازده بيشتری برای سهامداران آن شرکتها نيست.
«فرار از پرداخت مالیات» اغلب به اين صورت انجام میگيرد که یک شرکت آمريکايی در ابتدا اقدام به تاسیس یا اقدام به خرید یک شرکت خارجی میزند. سپس شرکت آمريکايی خاستگاه مالیاتی خود را تغییر داده، از ایالات متحده به کشور موطن آن شرکت خارجی میرود؛ به اين عمل همچنين Inversion به معنی «وارونگی» نام دادهاند. اين برچسب از این فکر برمیخيزد که شرکت مورد نظر، با ايجاد یک واحد خارجی و محول کردن نقش هدايت کنندگی به آن، درحالی که بدنه بزرگتر کماکان در داخل خاک آمريکا قرار دارد، خود را وارونه میکند.
شرکتهایی که دست به اين کار میزنند، معمولاً به سهامداران خود وعده سود بيشتری را میدهند، اما صرف نظر از عملکرد ضعيفتر سهام بسياری از آنها، «وارونگی» اغلب هزینههای قابلتوجهی مبنی بر پرداخت مالیات پیشاپیش را تحمیل میکند. هنگامی که یک معامله رخ میدهد، سهامداران در قالب سرمایهگذار باید سود سرمایه مشمول مالیات بر سهامداران را خود از پيش بپردازند.
عدهای از اقتصاددانان اکنون میگويند، برای پارهای از شرکت ها، وارونگی حرکت هوشمندانهای است، ولی برای پارهای ديگر هوشمندانه نيست. شرکتها از پيش نمیدانند اين کار برای آنها سودی در بردارد يا نه.
شرکتهايی که به خارج میروند میگویند که تنها قصدشان پرداخت پائینترین نرخ مالیات است، زيرا سهامداران چنين انتظاری را از آنها دارند.