آنچه شاید سیاست اقتضا نمی کرد، اما مردم آمریکا، ایرانی ها و مردمان آزاده در سراسر جهان در انتظار شنیدن آن از پرزیدنت اوباما بودند را، او دیروز بر زبان راند. اوباما دیروز قاطعانه از مردم ایران در این ستم و آزار و کشتار مداوم و هر روزه که بر آنان نازل می شود حمایت کرد.
رئیس جمهوری آمریکا فراتر از این رفته و خود و مردم آمریکا را در سوگ همه بی گناهانی که در ایران جان می بازند، با مردم ایران شریک خواند. او گفت که دنیا در قبال آنچه حکومت با مردم ایران می کند حیرت زده و آشفته است و این سرکوب خشونت بار ایرانیان را محکوم کرد. رئیس جمهوری آمریکا توجه داد که آمریکا به تمامیت ارضی ایران احترام میگذارد و خیال دخالت در امور داخلی ایران را ندارد، اما توجه داد که دولت ایران سعی دارد برای توجیه آنچه در مورد مردم ایران انجام می دهد متوسل به بهانه هائی از قبیل دخالت و تحریک آمریکا و غرب شود که سراپا دروغ است.
اوباما، همه آنچه را که مردم در انتظار شنیدنش بودند، بر زبان راند اما به گمان من، شاه بیت سخنان او این گفته بود که: «اگر حکومت ایران می خواهد احترام جامعه جهانی را داشته باشد، باید نخست به مردم خود احترام بگذارد.»
آیا تو دوست من این احترام یا نشانه ای از آن را از خلال آنجه می بینی و می شنوی و تجربه می کنی، احساس می کنی؟
همین الان که دارم این خط را می نویسم، CNN دارد صدای مردمی را پخش می کند که امروز در سرکوب خونین میدان بهارستان مواجه با بیشتر از پانصد نفر چماق به دست و تفنگ به دست شدند و معلوم نیست چند تنشان در این مواجهه انسان بی دفاع با گانگسترهای مسلح تا دندان که معلوم نیست مسئولشان کیست و به کجا حساب پس می دهند و کی مزدشان را می دهد و از کجا می دهد، تلف شده باشند. این هرچه اسمش باشد، تصور نمی کنم واژه «احترام به مردم» در قالب آن بگنجد.
اما حالا برویم به سراغ جامعه جهانی، آیا جامعه جهانی در این عصر و این قرن به جائی رسیده است که مجمعی و سازمانی برای حمایت از ملل و نه دول بر پا کرده باشد که هیچ «ندائی» بدون بیم از کیفر این سازمان جهانی، خاموش نشود؟
آیا سازمانی مثل سازمان ملل اصولاً در توان خود می بیند که بیاید و بگوید، دارید چه می کنید، این ها که با مردم می جنگند کدامشان نیروهای انتظامی هستند؟ کدامشان پاسدار هستند؟ و این دسته های مسلح و لباس شخصی مجوزشان چیست و امر و نهی آنها از کدام منبع می آید؟
یا آن زمان که می شنویم و می خوانیم که مجروحین این حوادث را در بیمارستان ها ردیابی و دستگیر می کنند، آیا سازمانی مثل صلیب سرخ جهانی که در همه جبهه ها حداقل برای یاری به مجروحین و مصدومین حضور دارد، آیا می تواند مثلاً بیاید و خواستار حضور کمک به مجروحین در ایران شود تا حداقل آدم مجروح جرات مراجعه به دکتر و بیمارستان را داشته باشد؟
آنچه می بینیم و به عنوان آدم های امروز، صاحب آن هستیم اما تعدادی تشکیلات جهانی است که طبیعت وجودشان بیشتر با نیاز و شرایط قرن پیش سازگار است. آنزمان که ارتباط های دنیائی اگر نه منحصراً که اکثراً ارتباطات دولت ها با یکدیگر بود و طبیعتاً دلمشغولی و مقررات و تشکیلات آنها نیز در جهت منافع دولت ها.
آن زمان که این تشکیلات جهانی درست شد و با نیت خیر هم درست شد، شیوه زندگی و ارتباط مردم دنیا آنسان نبود که قتل دختر بی گناهی در گوشه ای از تهران، و صحنه جان باختن بی دلیل و توجیه ناپذیر او ساعتی بعد در برابر چشمان حیرت زده و ناباور همه مردم دنیا قرار گیرد، علیرغم همه تلاش برای افراشتن دیوار و سد اطلاعاتی در اطراف ایران.
ما به عصری رسیده ایم که اطلاعاتی که به ما می رسد فراتر از تشکیلات و سازمان هائی است که در اختیارمان است؟ ما می خواهیم با این اطلاعات چه کنیم؟ بدون کاربردی منطقی برای این اطلاعات قائل شدن، چه حاصلی از این شکوفائی ارتباط جهانی به دست می آوریم.
آنچه در ایران رخ می دهد دوست من، نیاز امروز بشریت را آشکارتر از همیشه در برابر دیده من وتو قرار می دهد و شاید این نیاز، من و تو و همگان را به این ادراک برساند که باید طرحی نو دراندازیم که با طبیعت دنیای امروزمان سازگار باشد، نه با نیاز قرون گذشته. طرح سازمانی موثر برای حمایت از ملل و نه دول. سازمانی که حرفش خریدار داشته باشد و هیچ دولتی از بیم آن خود را محق به سرکوب مردمان خود نداند و نخواند.