در حالی که مثلاً در ایران، در را به روی همه رسانه های گروهی دنیای آزاد بسته اند و گزارشی از خبرنگاری خارجی اگر مخابره شود از داخل هتل محل اقامت او خواهد بود، اما در هیچ زمان که حافظه من یاری می دهد رسانه های گروهی دنیای آزاد اینچنین مملو از گزارش های مربوط به ایران نبوده است.
از راهپیمایی های چندصدهزار نفره روزانه در تهران گرفته تا تظاهرات شیراز و اصفهان و تبریز، از رویارویی دسته جمعی مردم با موتورسوارها و لباس شخصی ها گرفته، تا صحنه های منتزع و در گوشه و کناری از درگیری هایی که پیشتر امکان دیدن آن برای یک خبرنگار و ضبط آن بروی نوار فیلم و نشان دادن آن به من که در این سوی دنیا نشسته ام نبود. اما زمانی که عصر انقلاب اطلاعاتی فرارسیده باشد که اینک رسیده و دوقرانی بعضی ها هنوز نیافتاده هیچ نیرویی قادر به کنترل اطلاعات و محروم ساختن مردم از دریافت آن وجود ندارد. از هر ده ایمیلی که باز می کنم حداقل یکی دوتا آدرس پراکسی هایی را که به ابتکار خود یافته اند می بینم که در اختیار همگان می گذارند تا جلو ماشین سانسور اطلاعاتی را با ماشین ضد سانسور اطلاعاتی بگیرد.
Youtube که برای درازمدت وسیله ای بود برای دیدن ویدئوهای تفریحی و بامزه و فلان اجرای موزیک از فلان هنرمند و از این قبیل، اینک بصورت شاهراهی اطلاعاتی مملو از فیلم هایی است که از ایران می رسد و خوبی کار آنکه این فیلم ها محدودیت زمانی ندارند که ادیت شوند و گاه مثل بسیاری از گزارش های رسانه های گروهی از ایران، به صورت شیر بی یال و دم و اشکم درآیند.
Youtube و نقشی که این پدیده بزرگ عصر ما دارد ایفا می کند نشان می دهد که تصویر HD و شفاف با رنگ همچون رنگ حقیقی برای مبادله اطلاعات میان مردم لازم نیست و یک فیلم گرفته شده با یک تلفن همراه با همه بالا و پایین پریدن تصاویر و کیفیت تار تصویری گاه آنچنان گویا به مخاطب اطلاعات میرساند که انگار خود در صحنه است و از زاویه دید این تلفن به دست شاهد کتک خوردن این زن و یا تلافی مردم و فرار آن باتون بدست است.
Youtube و google همین امروز ترجمه برای بازگرداندن اطلاعات از فارسی به انگلیسی نیز به کار خود افزوده اند که استفاده از این شاهراه های اطلاعاتی مختص فارسی زبان ها نباشد و در این دهکده جهانی، هیچکس بی خبر از آنچه بر همنوع او در هر گوشه دنیا که باشد، از کوچه ای در تهران یا خیابانی در تبریز و پشت بامی در اصفهان و گذرگاهی در شیراز، نماند. و در این انقلاب اطلاعاتی تصور من آنست که نام ایران به عنوان محلی که اولین آزمایش ارتباط همگانی مردم به طور دسته جمعی و جهانی، در آن با موفقیت انجام شد و می شود، در تاریخ پیوند مردم با مردم به ثبت خواهد رسید.
و در این پیوند مردم با مردم که حاصلش هماهنگی و همسویی مردم در اصفهان و واشنگتن و پاریس و لس آنجلس و تهران و ... است، نقش رسانه های گروهی تنها منعکس کردن این اطلاعات و نه به دست آوردن آن است. این که آیا این رسانه های گروهی این اطلاعات را در اختیار بینندگان و خوانندگان خود می گذارند یا نه ؟ پاسخ این است که اگر بگذارند که فبها و اگر هم نگذارند باز مسئله ای نیست و این انقلاب عظیم اطلاعاتی مثل موجی خروشان آنچنان نیرومند و از هر گوشه می رسد که رسانه های گروهی نیز باید یا در مسیر آن پیش روند و یا زیر موج پرقدرت آن از پا درآیند.
و اما آنزمان که اطلاعات این چنین از هر گوشه و کنار و آشکار و خفا، به من و به تو میرسد، به عنوان آدمی که قدرت تمیز و تشخیص دارد، باید در مورد آن قضاوت کنیم و قضاوت من و تو نیز باید آشکار و شفاف باشد و تکلیفمان را روشن کنیم چرا که قضاوت من و تو نیز در این انقلاب اطلاعاتی پنهان نمی ماند. من و تو باید معلوم کنیم با این اطلاعات میخواهیم چه کنیم ؟