زمین، همین کره زمین را عرض می کنم، خانه اجدادی من و تو، از دست ساکنانش بخصوص از جنس دو پای آن، در این میلیون ها ساله اخیر بسیار کشیده و دم نزده. اما این ساکنان بی توجه به وضعیت خانه خود، هر چه از نظر تکنولوژی پیشتر رفته اند، بر میزان ویرانگریشان نیز افزوده شده و آنقدر در این مورد شورش را در آورده اند، که رودخانه و دریاچه ای از آسیب مواد شیمیائی و شهر و مکان عمده ای از آسیب دود و دمای سوخت کارخانه ها و ماشین های عهد بوقش در امان نمانده است.
انفجارهای مثلاً آزمایشی اتمی و فضولات رادیواکتیویته و اکسید دو کربن فت و فراوان، سرازیر کردن مواد سمی شیمیائی به رودخانه و دریاچه ها، همه سوغاتی و فرآورده جانبی تکنولوژی بوده که قرار است در جهت رفاه و آسایش من و تو به وجود آمده باشد. و صد البته من و تو هم با همه کوچکی ، وسعت تخریبمان در این تخریب همگانی خانه خود، زیاد حسابمان پاک نیست.
این تخریب دسته جمعی و آلوده سازی محیط زیست را بسیار آدمیان با خرد، دهه های متوالیست که فریاد می زنند و می گویند و انگار گوش کسی بدهکار نیست. اما این بار و در این سالها و روزها، ما ساکنان بی قید و مسئولیت زمین به نقطه ای رسیده ایم که باید یا فاتحه این خانه را بخوانیم و یا مسئولانه حرمت این مقدس ترین مکان در عالم هستی، خانه خود، زمین را حفظ کنیم.
در حقیقت ما به نقطه ای رسیده ایم که حق انتخابی آنچنان نیز نداریم، چون ورای این خانه، زمین، جائی وجود ندارد که تشریف ببرید. اگر جائی در کرات سماوی را سراغ دارید که وسیله رفتن به آن را هم داشته باشید یک حرفی، وگرنه مائیم و همین خانه و جبری که بودنمان را با بودن این خانه به هم پیوند داده است.
خوبی کار در آمریکا این است که وقتی مردم، ایده و اندیشه ای را قبول کنند، آنچنان به دنبالش می روند که دیگر احدی جلودارشان نیست و این بار، آمریکا و از جمله این شهر محل سکونت من، واشنگتن و حومه، به «راه حل سبز» یا «Green solution» معتقد شده است، که می توان آن را در همه شئون زندگی بکار بست.
چگونه می توان با دوباره به گردش انداختن کاغذ و روزنامه و بطری و قوطی خالی و ظرف پلاستیکی و غیره، از بار تخریب و تولید و سوخت این مواد کاست. یا چگونه می توان از انرژی لایزال آفتاب به جای سوخت مسموم کننده فسیلی بهره گرفت و یا چگونه می توان با قدرت همیشگی باد، توربین های مولد برق را بکار انداخت و چگونه می توان به جای تولید اتومبیل های غول آسائی که سوخت را قدم به قدم می بلعد و دود مسموم پس می دهد، اتومبیل های «سبز» ساخت که برای یک گالون بنزین (یعنی چهار لیتر) صد مایل (یعنی یکصد و شصت کیلومتر) طی می کند و یا ماشین های برقی که با یک بار شارژ، سیصد و پنجاه مایل ما را از این نقطه به آن نقطه می برد.
این حرکت «راه حل سبز» مثل بسیار ایده های پیشرو از کالیفرنیا آغاز شد و در این راه، جماعت هنرمندان آمریکا که مرکزشان در آنجاست نقش عمده ای در آموزش مردم ایفا کرده اند و از محبوبیت خود و اینکه هر کاری که می کنند مورد تقلید مردم قرار می گیرد، در این راه بزرگ، «راه حل سبز» بهره گرفته اند. و اینک این موج خود جوش مردمان با خرد، ایالت تا ایالت را در آمریکا فرا می گیرد.
نه اینکه مخالفانی وجود نداشته باشند، اما این مخالفین که در برابر هر تغییر نماز وحشت می خوانند مثلاً کارگران کارخانه ها را می ترسانند که کارتان از دست می رود، اما پاسخ اکثریت اینک این است که «راه حل سبز» خود به صورت عامل «تولید کار» در حوزه ای تازه نیروی کار را نه تنها کاهش نمی دهد که بر آن در ابعاد وسیع خواهد افزود.
اصل قضیه دوست گرامی من این است که مردم در این مورد صبر نکردند تا سیاستمداران برایشان تصمیم بگیرند. آنان خود پیش قدم شدند و تبدیل به موجی شدند که امروز هر سیاستمدار با خردی خود را ناچار به دنبال کردن آن می بیند. و ماموریت این راه حل سبز نیز سامان دادن و مرمت خانه اجدادیست که دهه ها و قرنها، از آن غفلت شده است. خوبست که ما خانه ای دیگر نداریم وگرنه چه ها که با این خانه نکرده بودیم.