انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری ایران در حالی وارد مرحله ثبت نام نامزدها شده که شش رئیس جمهوری دورههای قبل سرنوشتهای متفاوتی در پایان دوره خود داشتهاند.
ابوالحسن بنی صدر
نخستین رئیس جمهوری ایران، تجربههای منحصر به فردی در مقایسه با دیگر روسای جمهوری پشت سر گذاشته است. ابولحسن بنی صدر که در روزهای انقلاب به همراه آیت الله خمینی از پاریس به ایران بازگشت، بهمن ماه سال ۵۸ در پی استعفای دولت مهدی بازرگان و برگزاری نخستین انتخابات ریاست جمهوری ایران، با کسب بیش از ۱۰ میلیون رای به عنوان رئیس جمهوری انتخاب شد.
آقای بنی صدر که در ابتدا حمایت آیت الله خامنهای و بسیاری از انقلابیون را به همراه داشت، در پی فشار مجلس برای انتخاب محمد علی رجایی به عنوان نخست وزیر با روزهای دشوار کار خود روبرو شد. فشار روز افزون منتقدان بنی صدر در مجلس، به ویژه نطقهای علی خامنهای و مخالفتهای اکبر هاشمی رفسنجانی به همراه مخالفتهای محمد بهشتی همچنان ادامه داشت.
آغاز جنگ عراق علیه ایران و حوادث پس از آن نیز انتقادها از بنی صدر را وارد مرحله تازهای کرد چرا که مخالفان او معتقد بودند بنی صدر، که منصوب آیت الله خمینی در فرماندهی کل قوا بود، به سپاه و بسیج اعتقادی نداشت و سلاح و امکانات در اختیار آنان قرار نمیداد.
کشمکشها که در ادامه به درگیریها و اغتشاشات خیابانی منجر شد، موجب شد تا ابتدا آیت الله خمینی او را از سمت فرماندهی کل قوا عزل کند و مجلس شورای اسلامی نیز روز ۳۱ خرداد۱۳۶۰ رای به عدم کفایت او بدهد.
تلاش برای عزل بنی صدر از ریاست جمهوری یک پیامد بزرگ دیگر نیز داشت و آن راهپیمایی هواداران سازمان مجاهدین در حمایت از بنی صدردر ۳۰ خرداد آن سال بود که به درگیریهای خونین منجر شد.
پس از این حوادث رهبران سازمان مجاهدین علیه جمهوری اسلامی اعلام نبرد مسلحانه کردند.
آقای بنی صدر در سه دهه گذشته در پاریس زندگی می کند و بارها علیه اقدامات مقام های جمهوری اسلامی ایران موضع گرفته است.
رجایی؛ کوتاه ترین عمر ریاست جمهوری
حدود یک ماه پس از عزل بنی صدر، محمد علی رجایی طی یک انتخابات زود هنگام به عنوان رئیس جمهوری برگزیده شد. آقای رجایی که حکم تنفیذ خود را روز ۱۱ مرداد از آیت الله خمینی دریافت کرد دولت خود را با نخست وزیری باهنر تشکیل داد، با این حال عمر ریاست جمهوری او به یک ماه نرسید و هشتم شهریور همان سال به همراه آقای باهنر و چند نفر دیگر در اثر انفجار در دفتر نخست وزیری کشته شد.
علی خامنهای؛ گله مند از اختیارات کم
علی خامنه ای، رهبر کنونی جمهوری اسلامی در مهر ماه سال ۱۳۶۰ و در پی برگزاری انتخاباتی زودهنگام به ریاست جمهوری رسید. سومین رئیس جمهوری ایران که نخست وزیران دیگری را مد نظر داشت، با نظر مجلس ناچار به پذیرفتن نخست وزیری میرحسین موسوی شد. اگر چه آقای خامنهای در دورهای پر آشوب جنگ با عراق و درگیری با مجاهدین رئیس جمهوری ایران بود، اما مسئولیت بسیاری از مسائل در اداره دولت به عهده آقای موسوی بود.
شاید بتوان یکی از چالشهای آقای خامنهای در آن دوران را اختلاف با آقای موسوی دانست؛ امری که به تلاش او برای عزل آقای موسوی و مخالفت آیت الله خمینی با این تلاش مواجه شد.
او همواره از کم بودن اختیارات رئیس جمهوری گله داشت و به همین دلیل بود که بعد از رهبری، از افزایش اختیارات ریاست جمهوری حمایت کرد. البته بعد از تجربه کار به سه رئیس جمهوری یعنی هاشمی، خاتمی و احمدی نژاد، نزدیکان او از موافقت ضمنی رهبر برای حذف پست ریاست جمهوری و دادن اختیارات به نخست وزیری گفتند.
علی خامنه ای علاقه ای به مسائل امنیتی داشت و در دوران ریاست جمهوری چهره های امنیتی و نظامی زیادی را دور خود جمع کرد که بعد ها در زمان رهبری، نزدیکان او شدند. اواخر دولت دوم خامنه ای، کشتار ۶۷ روی داد که در برخی مکاتبات رد پای او نیز وجود دارد. نزدیکان او می گویند در جریان این کشتار نبود و بعد از اطلاع از آن نامه نگاری هایی کرده است اما برخی اسناد نشان می دهد او در جریان این کشتار بود. در سالهای بعد که رهبر شد، مانع هرگونه اطلاع رسانی درباره کشتار ۶۷ شد.
هاشمی رفسنجانی؛ مردی که روز به روز تضعیف شد
با مرگ آیت الله خمینی در خرداد سال ۶۸، علی خامنهای که ماههای آخر ریاست جمهوری خود را سپری میکرد با پشتوانه اکبر هاشمی رفسنجانی به مقام رهبری رسید. هاشمی رفسنجانی نیز که در سالهای پایانی حیات آیت الله خمینی به قدرتمندترین فرد جمهوری اسلامی تبدیل شده بود، در انتخابات ریاست جمهوری مرداد ماه سال ۶۸ نامزد شد و با بیش از ۱۵ میلیون رای به ریاست جمهوری رسید.
او که دو دوره چهارساله تا سال ۱۳۷۶ رئیس جمهوری ایران بود، بیشترین توان دولت خود را بر بازسازی ویرانههای جنگ و نوسازی ایران گذاشت. این اقدامات او موجب شد تا هوادارانش عنوان سردار سازندگی را برای او برگزینند و نسل جدیدی از مدیران در جمهوری اسلامی پرورش یابد. اما در سوی دیگر، بی توجهی او به مسائل فرهنگی و امنیتی موجب فضای پلیسی شدید در این حوزه ها شد. در زمان او فعالان ملی مذهبی بخاطر یک نامه انتقاد بازداشت و زندانی شدند.
اقدامات وزارت اطلاعات آقای هاشمی در خارج از ایران از جمله ترور میکونوس منجر به صدور رای دادگاهی در آلمان علیه او و برخی دیگر از مقامات جمهوری اسلامی شد. او و وزیر خارجه دولت اش همچنین بخاطر انفجار مرکز یهودیان آرژانتین مورد بازخواست قرار گرفتند.
اکبر هاشمی رفسنجانی بعد از ریاست جمهوری جز انتخابات خبرگان، در انتخابات دیگر موفقیتی نداشت. در مجلس ششم در سال ۷۸ به تقلب شورای نگهبان به لیست سی نفره برگردانده شد که انصراف داد، در انتخابات ۸۴ به دور دوم رفت اما به احمدی نژاد باخت و در سال ۹۲ که نامزد شد، شورای نگهبان او را رد صلاحیت کرد.
سال گذشته اکبر هاشمی رفسنجانی که در استخری نزدیک محل کارش ناگهان درگذشت.
محمد خاتمی، شوک دوم خرداد، افتادن از چشم رهبر
هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران با تجربه ای متفاوت همراه شد. محمد خاتمی که سخن از اصلاحات در جمهوری اسلامی و توسعه سیاسی زده بود، با رای بیست میلیونی به ریاست جمهوری رسید.
او که حمایت حزب کارگزاران سازندگی، قویترین تشکل سیاسی آن روزها را پشت خود داشت تنها یکسال آرامش را به خود دید و از سال دوم ریاست جمهوری خود با بحرانهایی نظیر حمله به کوی دانشگاه و اعتراضات دانشگاهی، دادگاهی شدن شخصیتهای حامی دولت، ترور سعید حجاریان، بستن فلهای مطبوعات و فشارهای سیاسی منصوبان آیت الله خامنهای روبرو شد.
قتل های روشنفکران موسوم به زنجیره ای در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی روی داد. گروهی در وزارت اطلاعات سعی در حذف فیزیکی نویسندگان و روشنفکران داشتند. بعد ها گفته شد، آنها گروهی خودسر بودند اما هرگز یک محاکمه علنی درباره عوامل این قتل ها صورت نگرفت.
کارنامه محمد خاتمی در حوزه اقتصادی به نسبت دیگران موفق تر بود. او موفق شد با وجود نوسان قیمت نفت، رشد اقتصادی را به شش درصد رسانده، تورم را تا حدودی کنترل کرده و بدهی های خارجی ایران را کاهش دهد.
نرخ بیکاری نیز در این دوره کاهش یافت. اما موفقیتهای اقتصادی خاتمی در پی ناکامیهای او در کشمش سیاسی و فرهنگی با اصولگرایان و نیروهای تندرو، از محبوبیت او در سالهای پایانی ریاست جمهوری به شدت کاست. طوریکه در سالهای آخر ریاست جمهوری او، ابتدا اصولگرایان شورا را در اختیار گرفتند، بعد مجلس هفتم را از آن خود کردند، و سپس محمود احمدی نژاد در انتخاباتی که خاتمی برگزار کرد رئیس جمهوری شد.
محمد خاتمی در اواخر دولت خود دو لایحه برای افزایش اختیارات ریاست جمهوری و تغییر قانون انتخابات ارایه داد که به ثمر ننشست. او درباره رد صلاحیت های گسترده انتخابات مجلس هفتم اقدام موثری نداشت و در نهایت وقتی مهدی کروبی و اکبر هاشمی به انتخابات سال ۸۴ اعتراض کردند، او اقدامی نکرد تا دولت را بی حاشیه به انتها برساند.
به رغم تلاش محمد خاتمی برای حفظ رابطه با رهبر، اما از سال ۸۸، آیت الله خامنه ای رابطه با او را قطع کرده و تلاش های خاتمی برای ارتباط گرفتن را بی پاسخ گذاشته است.
محمود احمدینژاد، مورد حمایت نظامیان
دو دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد که از سال ۱۳۸۴ آغاز و در سال ۱۳۹۲ به پایان رسید، بدون شک بهترین دوران برای گسترش نفوذ سپاه پاسداران در عرصه اقتصاد و فرهنگ ایران بود.
او که پس از دوسال تجربه شهرداری تهران موفق شد اکبر هاشمی رفسنجانی را در مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری شکست دهد، از حمایت نهادهای وابسته به سپاه بهره میبرد.
او که دست شرکتهای وابسته به سپاه را در پروژه های بزرگ عمرانی و فرهنگی باز گذاشته بود، با شعار توسعه برنامه هستهای و مقابله با استکبار حمایت کامل آیت الله خامنه ای را به خود جلب کرد.
احمدی نژاد در دوره ریاست جمهوری خود طرح حذف یارانهها را به اجرا گذاشت. اقدامات او در توسعه برنامه هستهای ایران به تحریمهای گسترده علیه ایران منجر شد و برگزاری پرحرف و حدیث انتخابات ریاست جمهوری دهم توسط او به اعتراضات شدید سال ۸۸ ختم شد.
او در یک سخنرانی در آمریکا مدعی شد که در ایران همجنس گرا وجود ندارد. رئیس جمهوری وقت ایران چند بار به روسای جمهوری آمریکا نامه نوشت اما پاسخی دریافت نکرد. او در دوران هشت ساله ریاست جمهوری خود از هر فرصتی برای سفر به آمریکا استفاده کرد و نطق های او در سازمان ملل، مورد انتقاد کاربران فضای مجازی قرار می گرفت.
سالهای پایانی دولت احمدینژاد نیز از یک سو با اصطکاک با آیت الله خامنهای و منصوبانش و از سوی دیگر با مشکلات اقتصادی مثل رکود تورمی شدید سپری شد.
محمود احمدی نژاد تا مدتی از صحنه سیاسی دور بود اما شهریور گذشته سفر های استانی خود را آغاز کرد که برخی آن را زمینه ای برای حضور انتخاباتی تحلیل کردند اما رهبر جمهوری اسلامی مهرماه او را از شرکت در انتخابات نهی کرد. با این حال، آقای احمدی نژاد در ماههای گذشته از بقایی معاون خود حمایت کرد و روز دوم ثبت نام، ناگهان در وزارت کشور برای انتخابات ریاست جمهوری اسم نویسی کرد.
حسن روحانی، منجی بنفش
دبیر پیشین شورای عالی امنیت ملی با نشان دادن نماد کلید و انتخاب رنگ بنفش، دم از حل گرههای کور در سیاست و اقتصاد ایران داد.
حسن روحانی که سال ۹۲ در کارزار انتخاباتی با حمایت اصلاح طلبان موفق به شکست نامزدهای اصولگرا شد، بلافاصله تلاش برای گشودن گره از مذاکرات هستهای را آغاز کرد.
در دوره او به دلیل عزم دو دولت ایران و آمریکا در حل پرونده هسته ای ایران برای نخستین بار پس از قطع روابط، وزرای خارجه جمهوری اسلامی و ایالات متحده مقابل هم نشستند و روسای جمهوری دو کشور تلفنی گفت و گو کردند.
تیم اقتصادی آقای روحانی در پی موفقیت مذاکرات هستهای و رفع تحریمها، موفق شد تورم را کاهش دهد، رشد اقتصادی را مثبت کند و پای قدرتهای اقتصادی را به ایران باز کند. در مقابل، اصولگرایان تداوم رکود در تولید و افزایش بیکاری را به عاملی برای انتقاد شدید از دولت تبدیل کرد.
مدافعان حقوق بشر نیز تداوم حصر خانگی موسوی و کروبی و تداوم بسیاری از محدودیتهای فرهنگی در دولت آقای روحانی انتقاد کردند.
افزایش اعدام ها در دوره حسن روحانی قابل توجه بود. نهادهای حقوق بشری بارها گزارش دادند که در چهارسال دولت او، آمار اعدام ها افزایش یافته است. طرفداران دولت او می گفتند اعدام در حوزه اختیارات قوه قضاییه است اما مقام های دولت روحانی هم اعتراض چندانی از خود به این موضوع ابراز نکردند. وزیر دادگستری دولت حسن روحانی، مصطفی پورمحمدی بود که از اعضای هیات مرگ در زمان کشتار ۶۷ بود. پور محمدی در دولت احمدی نژاد نیز برای مدتی وزیر کشور بود.