ظریفه قاضی زاده، قریه دار روستایی در افغانستان، نمونه ای واقعی از رهبری و مدیریت توانمند است که بر قلب ها حکومت می کند
ظریفه قاضی زاده نمونه ای واقعی از مدیریتی رویایی است. مدیریتی که گفته می شود باید بر قلب ها حکومت کند نه بر جان ها. ظریفه قاضی زاده، قریه دار (کدخدا) انتخابی روستای نو آباد در ولسوالی نهرشاهی ولایت بلخ در افغانستان به این شیوه مدیریت جامه عمل پوشانده است.
ظریفه نه سپاه دارد و نه سلاح. اما اعتماد مردم قریه را دارد. رهبری او بر مردم روستای نو آباد در سایه تلاش های بی امانش برای رفاه روستا به دست آمده. تلاشی که با مشارکت خود مردم بوده اما ظریفه این نکته مهم از مدیریت را می شناسد که برای حل مشکلات مردم خود آنان را دخالت می دهد. او پس از کسب اعتماد مردم، معتقد است که باید به آنان آموزش داد. و بویژه بر آموزش زنان تاکید دارد.
آموزش زندگی در کنار سوادآموزی
آموزش های ظریفه تنها در جهت سواد و الفبا آموزی نیست . او به زنان و نیز مردان روستایش روش زندگی را می آموزد. به همین دلیل ، صبح ها در محل مسجد، زنان از گوشه و کنار ولسوالی نهرشاهی گرد می آیند تا از ظریفه و زندگی او راز و رمز کار و مبارزه برای زندگی بهتر را بیاموزند. بیاموزند که چه توانایی هایی دارند، چه حقوقی دارند، و چگونه از حقوق و توانایی های خود دفاع و استفاده کنند. چگونه با بالابردن سطح آگاهی و مهارت های خود، سطح زندگی را برای خود و فرزندانشان ارتقا بخشند.
به حدود پنجاه زنی که بیشترشان با بچه هایشان در محل مسجد گرد آمده اند، می گوید:«من هم یک زن خانه بودم. امروز می توانم با یک هزار نفر جلسه داشته باشم. می توانم با مقامات بنشینم و حرف بزنم. در خارج زن رئیس جمهور می شود. چرا در افغانستان نمی شود. ببینید زنان در خارج چقدر جرأت دارند، چقدر کار می کنند.»
زنان نوآباد و روستاهای اطراف، در مسجد در کنار فرزندانشان به سوادآموزی و آموختن خیاطی و آشپزی و دیگر مهارت های دستی مشغولند.
رهبری برای زنان و مردان
اما ظریفه فقط برای زنان کار نمی کند. مردان روستا هم «ظریفه جان» را پذیرفته اند. به گفته یکی از آنها «کارهایی که خیلی از مردان از عهده آن برنمی آیند، ظریفه جان انجام می دهد».
بوی عنبر صحن مسجد را پر کرده. بویی که ظریفه دوستش دارد و هر روز صبح پیش از همه برای روشن کردن عنبر به مسجد می آید. مسجد را خود او با اهتمام اهالی ساخته و در ساختنش کلنگ زده و خشت بر خشت گذاشته است. در روستایی دورافتاده در انتهای جهان که باید در اوج سنت پرستی وعقب افتادگی و خرافه گرایی مذهبی و مردسالاری باشد، این شاید تنها مسجدی در جهان باشد که در آن زنان و مردان با هم در نماز جمعه شرکت می کنند. نشانه ای از تلاشی دشوار.
اندک اندک نمازگزاران می رسند. همه خانواده ۵۷ نفری ظریفه، ۱۵ فرزندش (۷ پسر و ۸ دختر) همراه با ۵عروس و ۵ داماد و۲۷ نواسه و کواسه (نوه ها و نبیره ها)، با او و دیگر مردان و زنان روستا برای نماز می ایستند. امام جمعه خطبه نماز را آغاز می کند. در آن به نقش زنان درپیشبرد اسلام و نیز در جامعه امروز می گوید و از زندگی قریه دار ظریفه شاهد مثال می آورد. پس از او ظریفه رشته سخن را به دست می گیرد و از خراب شدن یک شبکه برق می گوید و نظر آنان را برای ساختن آن می پرسد. عده ای نظر می دهند. ظریفه قول می دهد که هرچه زودتر شبکه را ترمیم کند.
وفا به عهد، شرط لازم رهبری
ظریفه رهبری بر روستا را آسان به دست نیاورده است. وقتی در سال ۲۰۰۴، سالی که در انتخابات پارلمانی شکست خورد، به مردان روستا گفته بود «برایتان برق خواهم آورد» مردها مسخره اش کرده بودند. او گفته بود:«تنها به دعای شما احتیاج دارم. اگز با مشکل روبرو شدید به نیابت از شما با والی سخن خواهم گفت. اگر هنگام شب ناآرامی به وجود آید سلاح خود را بر دوش خواهم گذاشت و برای حل مسائل پیشقدم می شوم. اگر لازم باشد لباس مردانه می پوشم و بروت (سبیل) های مصنوعی خواهم گذاشت و شبانه سواربر موتر سایکل( موتور سیکلت) می شوم.»
اولین قریه دار زن در تاریخ طولانی این سرزمین به قول خود وفا کرد. با فروش طلاهای خود و رهن گذاشتن خانه اش در ازای قرض، هزینه سفر به کابل و برق رسانی را فراهم کرد و از وزیر انرژی و آب دستور احداث نیروگاه برق را در روستای نواباد گرفت. شش سال پیش وقتی شبانگاه چشم مردم به نور برق روشن شد، مردم او را به حکومت بر روستایشان برگزیدند. این بار مردم خودشان پول جمع کردند تا تلافی هزینه برق روستا را به ظریفه پس بدهند. ظریفه از آن پول توانست پلی بر رودخانه تند روی روستا بسازد و روستا را به جهان مرتبط کرد. او همچنین به احداث مدرسه و درمانگاه اقدام کرده است.
در افغانستان زن موتور سوار حتی در شهرهاهم دیده نمی شود تا چه رسد به روستا. آن هم روستایی دورافتاده در بلخ. اما دیدن ظریفه بر موتور برای گشت و نظارت بر روستا در چشم روستاییان امری عادی است. شوهرش لعل محمد که چهل سال است با ظریفه زندگی می کند، می گوید:« خوب موترسایکل می راند. از بس برای خبرگیری مردم گاه و بیگاه تمام قریه را با آن گشت زده مهارتش از جوانان بیشتر است». و ظریفه نه تنها موتور که تراکتور رانی هم می کند. با تراکتور برای آبادی مسجد خاک آورد. با تراکتور ماشینی را که در گودال فرو رفته بود بیرون کشید.
از نوعروس ده ساله تا رهبر توانمند
ظریفه پنجاه ساله از ده سالگی با سختی و مرارت آشنا شده است. در ده سالگی اورا به شوهر می دهند . پدرش اندکی بعد در می گذرد. ظریفه می گوید «پدرم هفت شب و هفت روز برایم جشن گرفت و بعد از چند روز درگذشت و من کودکی ام را ، بازیچه هایم را با پدرم یک جا به گور کردم.» او اولین فرزند خود را در ۱۵ سالگی به دنیا می آورد. در تمام آن دوران با خانواده شوهرش در قریه ای دورافتاده زندگی سختی را می گذراند. «در آن خانه فرقی با کنیز نداشتم.»
وقتی شوهرش سربازی را تمام می کند دیگر به خانه برنمی گردد. به جرم نافرمانی به زندان پلچرخی می افتد و سپس خبر مرگش به ظریفه می رسد. او برای شوهرش ختم می گیرد و سه سال و نیم به عنوان بیوه لعل محمد زندگی می کند. و او بر می گردد.
فعالیت زیر سرکوب طالبان
در دوران حکومت طالبان به مزار شریف مرکز ایالت بلخ مهاجرت می کنند و در آنجاست که ظریفه با فعالیت های اجتماعی آشنا می شود و به عنوان رضاکار (داوطلب) درطرح واکسینه کردن کودکان و آموزش زیرزمینی دختران شرکت می کند.
پس از طالبان فعالیت هایش بیشتر شد و در شوراهای محلی زنان شرکت کرد. زنان را تشویق به شرکت در انتخابات کرد تا سرانجام خود به قریه داری نوآباد رسید. او دیگر آن زن روستایی خانه دار نیست. اکنون زنی مقتدر و توانمند است که برای آسایش روستاییان از بام تا شام کار می کند، رئیس شورای محلی زنان مرکب از ۷۸ روستاست و در خانه اش برای آموزش به زنان جلسات محلی زنانه برگزار می کند. در استفاده از سلاح مهارت دارد و مردان را راهنمایی و حتی تأدیب می کند. ابوطارق مجلسی، ولسوال نهرشاهی می گوید:« ظریفه قاضی زاده زن عجیبی است. بارها دیده ام که یک جا پابه پای کارگران در کارهای سرک سازی، حفر چاه، ساختن مسجد، ساختن کلینیک...کار کرده است...او یک رهبر مقتدر است. در ساحه ( قلمرو) زیر فرمانش کسی نمی تواند پای هم کج بگذارد».
تهدید به قتل در کنار تقدیر و مدال طلا
به رغم وجود قوانین پیشرو برای فعالیت زنان در افغانستان، ظریفه در سالهای فعالیتش در جامعه ای که معتقد است «زن که از خانه برآید نازن است» با سختی و رنج بسیار دست و پنجه نرم کرده تا آنجا که چندین بار به جانش سوء قصد شده است. و در عین حال از رئیس جمهور افغانستان مدال طلا گرفته وبیش از ۲۰ بار مورد تقدیر قرار گرفته است.
اما ظریفه که روستای عقب مانده نوآباد را از نو آباد کرده است، در دلش درد و دریغ هایی دارد. بر سال های از دست رفته کودکی و جوانی اش افسوس می خورد. «کاش پدرم مرا این قدر زود شوهر نمی داد. کاش می گذاشت کودکی کنم، درس بخوانم، جوان شوم بعد عروس شوم. این همه سال های عمرم را با مشکلات، خشونت، جنجال و ده ها دغدغه گذراندم .»
ظریفه نه سپاه دارد و نه سلاح. اما اعتماد مردم قریه را دارد. رهبری او بر مردم روستای نو آباد در سایه تلاش های بی امانش برای رفاه روستا به دست آمده. تلاشی که با مشارکت خود مردم بوده اما ظریفه این نکته مهم از مدیریت را می شناسد که برای حل مشکلات مردم خود آنان را دخالت می دهد. او پس از کسب اعتماد مردم، معتقد است که باید به آنان آموزش داد. و بویژه بر آموزش زنان تاکید دارد.
آموزش زندگی در کنار سوادآموزی
آموزش های ظریفه تنها در جهت سواد و الفبا آموزی نیست . او به زنان و نیز مردان روستایش روش زندگی را می آموزد. به همین دلیل ، صبح ها در محل مسجد، زنان از گوشه و کنار ولسوالی نهرشاهی گرد می آیند تا از ظریفه و زندگی او راز و رمز کار و مبارزه برای زندگی بهتر را بیاموزند. بیاموزند که چه توانایی هایی دارند، چه حقوقی دارند، و چگونه از حقوق و توانایی های خود دفاع و استفاده کنند. چگونه با بالابردن سطح آگاهی و مهارت های خود، سطح زندگی را برای خود و فرزندانشان ارتقا بخشند.
به حدود پنجاه زنی که بیشترشان با بچه هایشان در محل مسجد گرد آمده اند، می گوید:«من هم یک زن خانه بودم. امروز می توانم با یک هزار نفر جلسه داشته باشم. می توانم با مقامات بنشینم و حرف بزنم. در خارج زن رئیس جمهور می شود. چرا در افغانستان نمی شود. ببینید زنان در خارج چقدر جرأت دارند، چقدر کار می کنند.»
زنان نوآباد و روستاهای اطراف، در مسجد در کنار فرزندانشان به سوادآموزی و آموختن خیاطی و آشپزی و دیگر مهارت های دستی مشغولند.
رهبری برای زنان و مردان
اما ظریفه فقط برای زنان کار نمی کند. مردان روستا هم «ظریفه جان» را پذیرفته اند. به گفته یکی از آنها «کارهایی که خیلی از مردان از عهده آن برنمی آیند، ظریفه جان انجام می دهد».
بوی عنبر صحن مسجد را پر کرده. بویی که ظریفه دوستش دارد و هر روز صبح پیش از همه برای روشن کردن عنبر به مسجد می آید. مسجد را خود او با اهتمام اهالی ساخته و در ساختنش کلنگ زده و خشت بر خشت گذاشته است. در روستایی دورافتاده در انتهای جهان که باید در اوج سنت پرستی وعقب افتادگی و خرافه گرایی مذهبی و مردسالاری باشد، این شاید تنها مسجدی در جهان باشد که در آن زنان و مردان با هم در نماز جمعه شرکت می کنند. نشانه ای از تلاشی دشوار.
اندک اندک نمازگزاران می رسند. همه خانواده ۵۷ نفری ظریفه، ۱۵ فرزندش (۷ پسر و ۸ دختر) همراه با ۵عروس و ۵ داماد و۲۷ نواسه و کواسه (نوه ها و نبیره ها)، با او و دیگر مردان و زنان روستا برای نماز می ایستند. امام جمعه خطبه نماز را آغاز می کند. در آن به نقش زنان درپیشبرد اسلام و نیز در جامعه امروز می گوید و از زندگی قریه دار ظریفه شاهد مثال می آورد. پس از او ظریفه رشته سخن را به دست می گیرد و از خراب شدن یک شبکه برق می گوید و نظر آنان را برای ساختن آن می پرسد. عده ای نظر می دهند. ظریفه قول می دهد که هرچه زودتر شبکه را ترمیم کند.
وفا به عهد، شرط لازم رهبری
ظریفه رهبری بر روستا را آسان به دست نیاورده است. وقتی در سال ۲۰۰۴، سالی که در انتخابات پارلمانی شکست خورد، به مردان روستا گفته بود «برایتان برق خواهم آورد» مردها مسخره اش کرده بودند. او گفته بود:«تنها به دعای شما احتیاج دارم. اگز با مشکل روبرو شدید به نیابت از شما با والی سخن خواهم گفت. اگر هنگام شب ناآرامی به وجود آید سلاح خود را بر دوش خواهم گذاشت و برای حل مسائل پیشقدم می شوم. اگر لازم باشد لباس مردانه می پوشم و بروت (سبیل) های مصنوعی خواهم گذاشت و شبانه سواربر موتر سایکل( موتور سیکلت) می شوم.»
اولین قریه دار زن در تاریخ طولانی این سرزمین به قول خود وفا کرد. با فروش طلاهای خود و رهن گذاشتن خانه اش در ازای قرض، هزینه سفر به کابل و برق رسانی را فراهم کرد و از وزیر انرژی و آب دستور احداث نیروگاه برق را در روستای نواباد گرفت. شش سال پیش وقتی شبانگاه چشم مردم به نور برق روشن شد، مردم او را به حکومت بر روستایشان برگزیدند. این بار مردم خودشان پول جمع کردند تا تلافی هزینه برق روستا را به ظریفه پس بدهند. ظریفه از آن پول توانست پلی بر رودخانه تند روی روستا بسازد و روستا را به جهان مرتبط کرد. او همچنین به احداث مدرسه و درمانگاه اقدام کرده است.
در افغانستان زن موتور سوار حتی در شهرهاهم دیده نمی شود تا چه رسد به روستا. آن هم روستایی دورافتاده در بلخ. اما دیدن ظریفه بر موتور برای گشت و نظارت بر روستا در چشم روستاییان امری عادی است. شوهرش لعل محمد که چهل سال است با ظریفه زندگی می کند، می گوید:« خوب موترسایکل می راند. از بس برای خبرگیری مردم گاه و بیگاه تمام قریه را با آن گشت زده مهارتش از جوانان بیشتر است». و ظریفه نه تنها موتور که تراکتور رانی هم می کند. با تراکتور برای آبادی مسجد خاک آورد. با تراکتور ماشینی را که در گودال فرو رفته بود بیرون کشید.
از نوعروس ده ساله تا رهبر توانمند
ظریفه پنجاه ساله از ده سالگی با سختی و مرارت آشنا شده است. در ده سالگی اورا به شوهر می دهند . پدرش اندکی بعد در می گذرد. ظریفه می گوید «پدرم هفت شب و هفت روز برایم جشن گرفت و بعد از چند روز درگذشت و من کودکی ام را ، بازیچه هایم را با پدرم یک جا به گور کردم.» او اولین فرزند خود را در ۱۵ سالگی به دنیا می آورد. در تمام آن دوران با خانواده شوهرش در قریه ای دورافتاده زندگی سختی را می گذراند. «در آن خانه فرقی با کنیز نداشتم.»
وقتی شوهرش سربازی را تمام می کند دیگر به خانه برنمی گردد. به جرم نافرمانی به زندان پلچرخی می افتد و سپس خبر مرگش به ظریفه می رسد. او برای شوهرش ختم می گیرد و سه سال و نیم به عنوان بیوه لعل محمد زندگی می کند. و او بر می گردد.
فعالیت زیر سرکوب طالبان
در دوران حکومت طالبان به مزار شریف مرکز ایالت بلخ مهاجرت می کنند و در آنجاست که ظریفه با فعالیت های اجتماعی آشنا می شود و به عنوان رضاکار (داوطلب) درطرح واکسینه کردن کودکان و آموزش زیرزمینی دختران شرکت می کند.
پس از طالبان فعالیت هایش بیشتر شد و در شوراهای محلی زنان شرکت کرد. زنان را تشویق به شرکت در انتخابات کرد تا سرانجام خود به قریه داری نوآباد رسید. او دیگر آن زن روستایی خانه دار نیست. اکنون زنی مقتدر و توانمند است که برای آسایش روستاییان از بام تا شام کار می کند، رئیس شورای محلی زنان مرکب از ۷۸ روستاست و در خانه اش برای آموزش به زنان جلسات محلی زنانه برگزار می کند. در استفاده از سلاح مهارت دارد و مردان را راهنمایی و حتی تأدیب می کند. ابوطارق مجلسی، ولسوال نهرشاهی می گوید:« ظریفه قاضی زاده زن عجیبی است. بارها دیده ام که یک جا پابه پای کارگران در کارهای سرک سازی، حفر چاه، ساختن مسجد، ساختن کلینیک...کار کرده است...او یک رهبر مقتدر است. در ساحه ( قلمرو) زیر فرمانش کسی نمی تواند پای هم کج بگذارد».
تهدید به قتل در کنار تقدیر و مدال طلا
به رغم وجود قوانین پیشرو برای فعالیت زنان در افغانستان، ظریفه در سالهای فعالیتش در جامعه ای که معتقد است «زن که از خانه برآید نازن است» با سختی و رنج بسیار دست و پنجه نرم کرده تا آنجا که چندین بار به جانش سوء قصد شده است. و در عین حال از رئیس جمهور افغانستان مدال طلا گرفته وبیش از ۲۰ بار مورد تقدیر قرار گرفته است.
اما ظریفه که روستای عقب مانده نوآباد را از نو آباد کرده است، در دلش درد و دریغ هایی دارد. بر سال های از دست رفته کودکی و جوانی اش افسوس می خورد. «کاش پدرم مرا این قدر زود شوهر نمی داد. کاش می گذاشت کودکی کنم، درس بخوانم، جوان شوم بعد عروس شوم. این همه سال های عمرم را با مشکلات، خشونت، جنجال و ده ها دغدغه گذراندم .»