یک ستوننویس برجسته نیویورک تایمز احتمال میدهد در آینده ثابت شود که سیاست جو بایدن، رئیس جمهوری آمریکا، در قبال افغانستان درست بوده است.
توماس فریدمن در اظهارنظری که روز سهشنبه ۲۶ مرداد (۱۷ اوت) در این روزنامه منتشر کرد، مینویسد وقتی مقامات آمریکا ماموریت آن کشور در افغانستان را در قالب «آموزش ارتش افغانستان به منظور جنگیدن برای دولتشان» تعریف میکردند، منظور آنها هرگز درباره آموزش شیوه جنگیدن به افغانستانیها نبود، بلکه درباره اراده آنها در جنگیدن برای یک دولت فاسد هوادار آمریکا و غرب، که با کمک آمریکا سر پا نگاه داشته است، بود.
نویسنده نیویورک تایمز مینویسد، از همان اول، نیروی کوچکتر طالبان که هیچ ابرقدرتی آن را آموزش نمیداد، هم اراده قویتری داشت و هم از این برتری برخوردار بود که مردم آن را مدافع ملیگرایی افغانستانی میدیدند: استقلال از بیگانه و حراست از اسلام بنیادگرا به عنوان پایه و اساس دین، فرهنگ، قانون، و سیاست.
توماس فریدمن میافزاید، رویدادهای بزرگ خاورمیانه را باید «نه صبح فردا، بلکه صبح پسفردا» یعنی زمانی که وزن تاریخ و توازن بیرحمانه قدرت جا میافتند، بررسی کرد و این موضوع درباره افغانستان - هم برای طالبان و هم برای جو بایدن - صدق میکند.
فریدمن مینویسد طالبان به زودی با کار عظیم برقراری نظم و تامین شغل برای تمام افغانستانیها روبرو خواهد بود، و به کمک کشورهایی که آمریکا در آنها نفوذ دارد - قطر، امارات، عربستان سعودی، پاکستان و اعضای اتحادیه اروپا - نیاز خواهد داشت. از سوی دیگر، این گروه باید برای بقای خود «در کنار چند کوسه واقعی» - یعنی پاکستان، هند، چین، روسیه، و ایران - شنا کند.
فریدمن مینویسد: «مشکل اصلی طالبان با ما (آمریکا) این بود که ما آنجا بودیم. باید دید حالا که ما دیگر آنجا نیستیم چه خواهد شد.»
او مینویسد هر چند آمریکا دیگر در افغانستان حضور نخواهد داشت، اما بذرهای تغییر اجتماعی، آموزشی و فناوری که آمریکا طی بیست سال در افغانستان کاشته، جامعه افغانستان را تغییر داده است.
فریدمن میافزاید اگر همه افراد تحصیلکرده و متخصص، افغانستان را ترک کنند، آنگاه یک دسته چماقدار کمسواد طالبانی میمانند که کشور را اداره کنند. این در حالی است که بنا به گزارش نشنال جئوگرافیک، افغانستان یکی از آسیبپذیرترین کشورهای جهان در برابر تغییرات اقلیمی است و در عین حال از جمله کشورهایی است که کمترین تجهیزات و امکانات را برای مقابله با آن چه در راه است - از جمله خشکسالی، سیلاب، بهمن، رانش زمین، وضعیت بد آبوهوایی، و آوارگیهای گسترده - دارد.
از دید نویسنده نیویورک تایمز، آمریکا اینک در نقطه آغاز یکی از بزرگترین چالشهای سوقالجیشی جهان امروز قرار گرفته است، زیرا اینک شماری از کشورها - از جمله لیبی، لبنان، یمن، افغانستان، و سومالی - هستند که قدرتهای بزرگ استعماری را اخراج کردهاند، ولی آشکارا از اداره امور خود عاجز هستند.
او بیست سال تلاش آمریکا برای اشاعه کثرتگرایی و ایجاد ثبات و رونق در افغانستان را نظریه اشتباهی نمیداند و مینویسد: «ما در حال ورود به دوران بیسابقهای از تاریخ بشر هستیم و دو تغییر عظیم اقلیمی همزمان روی میدهد: یکی در اقلیم فناوری است و دیگری در اقلیمِ اقلیم. بدون کثرتگرایی، نه افغانستان و نه هیچیک دیگر از کشورهای شکستخورده ... نمیتوانند با قرن بیستویکم سازگار شوند.»
از نظر فریدمن، موفقیت این نظریه به پیوستن شمار کافی از افغانستانیها به کثرتگرایی بستگی دارد. او مینویسد، «بسیاری پیوستهاند، اما بسیاری هم هنوز نپیوستهاند» و به همین دلیل بود که رئیس جمهوری آمریکا تصمیم گرفت «ما باید این تلاش را متوقف کنیم، از افغانستان بیرون برویم، و راهبرد دفاعی خود را دوباره تنظیم کنیم.»
* برگردان فارسی این گزارش تنها به منظور آگاهیرسانی منتشر شده و نظرات بیان شده در آن الزاماً بازتاب دیدگاه صدای آمریکا نیست.