تحلیل شباهت های وضعیت سوریه با عراق دوران صدام

وضعیت سوریه از بسیاری از جهات شبیه عراق است و حامیان مداخله نظامی به تبعات جدی احتمال رو به وخامت گذاشتن شرایط پس از افول اسد فکر نمی کنند
آنچه می خوانید، برگردان مقاله تحلیلی رابرت کپلن، تحلیلگر ارشد ژئوپلیتیک موسسه استراتفور و پژوهشگر ارشد «مرکز امنیتی آمریکای نوین» در واشنگتن است:

من از جنگ عراق حمایت کردم. حمایت من از این جنگ اشتباه دردناکی بود. من اشتباه کردم، اما هیچ متفکر امور سیاست خارجی نباید چنین خطایی را تکرار کند: من اجازه دادم که احساسات و هیجاناتم بر قدرت تفکرم غلبه کند. احساسات من به دلیل چندین بار سفر به عراق به عنوان خبرنگار بود که در دهه ۱۹۸۰ انجام شد و بر قضاوت و تصمیم گیری ام تاثیر گذارد.
شیوه حاکمیت مستبدانه و خودکامه صدام حسین بر عراق را دیده بودم، او برای حکومتداری از شیوه های مشابه ژوزف استالین در اتحاد جماهیر شوروی و نیکولای چاوچسکو در رومانی بهره می جست. عراق دوران صدام مثل یک زندان بزرگ و گسترده بود که لامپ های پرنور و قوی بر آن نور می تاباندند و همه همیشه تحت نظر بودند و همه در هراس و وحشت مطلق روزگار می گذراندند. پلیس امنیتی و سری دوران صدام در سال ۱۹۸۶ گذرنامه آمریکایی من را به مدت ده روز به این دلیل که از کردهای شمال عراق گزارش تهیه می کردم، توقیف کرد. من مزه ترسی را که مردم عراق در آن زندگی می کردند، چشیده بودم.

بنابراین من سال های متمادی پس از آن تصور می کردم که هیچ حاکمیتی نمی تواند بدتر از حکومت عراق باشد. پس از حمله های ۱۱ سپتامبر، دوست نداشتم تا همچون دیگران دموکراسی را به زور به جهان عرب صادر کنیم، سرنگونی دیکتاتورها نیز از جمله خواست های من نبود. من فقط خواهان سرنگونی صدام بودم، چون او خیلی بدتر و بی رحم تر از یک دیکتاتور محض بود. او یک شخصیت خودکامه بود که از دل دوران باستان بین النهرین ظهور کرده بود.
قضاوت من اشتباه بود.

من به این دلایل اشتباه کردم:

در مورد عراق در نظر نگرفتم که شرایط می تواند بدتر شود. با وجودی که در سال ۱۹۹۴ مقاله ها و تحلیل های عمیقی در مورد خطرات بی قانونی و هرج و مرج در جهان سوم نوشته بودم، به طور کامل درنیافته بودم که عراق تا چه سطح خطرناک و جدی در آستانه هرج و مرج و اغتشاش قرار دارد و من از این نکته که صدام تا چه حد کینه جویی و احساسات مملو از انتقام را به عنوان ابزاری برای موقعیت های حساس حفظ کرده است، غافل مانده بودم. صدام بیش از حد تصور و تخیل بی رحم و ستمکار بود و اختلافات قومی و نژادی در جامعه عراق نیز ماورای تخیل خصومت آمیز و خونبار بودند.

تفکر و نگرش من نسبت به مسائل عراق بسیار خونسردانه و بی تفاوت بود. من به همه جوانب مسئله منافع آمریکا در سرنگونی این دیکتاتور فکر نکرده بودم. رونالد ریگان، رئیس جمهوری پیشین آمریکا، تصور می کرد بر سر قدرت ماندن صدام برای کنترل ایران، کشور همسایه عراق، مفید و موثر خواهد بود. شاید اگر صدام همچنان بر سر قدرت مانده بود، مهار القاعده نیز راحت تر بود. من باید از این منظر به مسئله نگاه می کردم.

من فقط آینده نزدیک و نمای نه چندان دوری از ماجرا را می دیدم، اما چشم انداز دورتری برای تحلیل جدی شرایط آن زمان نداشتم و پرسش ها پیرامون راه اندازی این جنگ را بدون پاسخ گذاشتم. (قدم اول) هدف من سرنگونی صدام و (قدم دوم) جایگزینی او با یک فرمانده دیگر ارتش بود. من در مورد نحوه مداخله ایران و نهادهای اطلاعاتی و امنیتی این کشور در ساختار عراقی تازه بیشتر فکر می کردم.

من باید بیشتر فکر می کردم که بعد از سرنگونی صدام، یافتن جانشینی برای او مسئله ای بسیار پیچیده خواهد بود. من باید تحت تاثیر پیچیدگی های دوران پس از سقوط صدام قرار می گرفتم. اما به اندازه کافی به دوران بعد از صدام فکر نکرده بودم.

من واکنش افکار عمومی آمریکا به حضور نیروهای نظامی کشور و تمایل و یا عدم تمایل آن ها به این امر را مد نظر نداشتم. افکار عمومی مردم آمریکا هنوز در تب و تاب احساسات وطن پرستانه بعد از حمله های یازدهم سپتامبر بود. من باید می دانستم که این تب و تاب و احساسات تا ابد ادامه نخواهد یافت.

می باید متوجه بودم که زمانی فرا خواهد رسید که حمایت عمومی از حضور گسترده نیروهای نظامی در کشورهای خاورمیانه و در این جنگ عمر محدودی دارد. این واقعیت که من از نظر احساسی تمایل داشتم که صدام سرنگون شود به این معنا نبود که افکار عمومی نیز پس از چند سال جنگ احساس مشابهی خواهند داشت.

وضعیت سوریه نیز از بسیاری از جهاتی که در این مقاله پیرامون عراق ذکر کردم، شبیه عراق است. حامیان مداخله نظامی جدی (در سوریه) به تبعات و پیامدهای بسیار جدی بعد از مداخله نظامی فکر نمی کنند، این واقعیت را مدنظر ندارند که احتمال دارد شرایط پس از افول حکومت بشار اسد، رو به وخامت بگذارد و هرج و مرج و اغتشاش تمام عیار و شدیدتری بر سوریه حاکم شود و چطور احتمال دارد که اسد هنوز برای کنترل القاعده در شرق نقش موثری ایفا کند.

باید حمایت افکار عمومی آمریکا برای مداخله نظامی کشور در سوریه را مدنظر داشت چرا که احتمال دارد این حمایت بسیار کمتر از حد تصور باشد، باید به این واقعیت فکر کرد که تعهد بلندمدت در سوریه نفوذ آمریکا در سایر مناطق جهان را با محدودیت ها و موانعی روبرو خواهد کرد. دولت اوباما از تلاش برای اجتناب از فرو رفتن در باتلاقی دیگر سخن می گوید.

با وجود شباهت های شرایط سوریه و عراق، وضعیت سوریه ویژگی های خاص خود را دارد. در مقام نمونه، احتمال بسیار دارد که دولت اوباما درگیر و گرفتار این جنگ نشود و مداخله آن ، اگر کار به آن جا بکشد راه را برای نوعی آتش بس و در نهایت شرایط بهتری فراهم کند.

اعتقاد دولت اوباما به اقدام نظامی چندان محکم نیست، یا دست کم تاکنون نبوده است. این عامل بیش از هر مورد دیگری سبب می شود که برای اتخاذ تصمیم در مورد احتمال اقدام نظامی علیه سوریه بیشتر تامل به خرج دهم.