دیدگاه‌ | میلیون‌ها «مده‌آ» به‌دنبال انتقام کشته‌شدن مهسا

دیوارنویسی در اعتراضات سراسری ایران، مهر ۱۴۰۱ - جمله‌ای از ترانه «برای» از شروین حاجی‌پور، که به سرود غیررسمی جنبش تبدیل شد.

یکی از گروگان‌های سابق حکومت ایران می‌نویسد کشته شدن مهسا امینی در بازداشتگاه گشت ارشاد باعث شد میلیون‌ها زن خشمگین در ایران به «مده‌آ»، شخصیت انتقامجوی اساطیر یونان باستان تبدیل شوند که برای گرفتن انتقام خیانت همسر، مردم شهر کورینت و حتی فرزندان خود را قربانی کرد.

جان لیبمرت که به همراه ۵۱ دیپلمات و کارمند سفارت آمریکا به مدت ۴۴۴ روز به عنوان گروگان در سفارت آمریکا در تهران اسیر بود،‌ پنج‌شنبه ۲۲ مهرماه در پایگاه اینترنتی اندیشکده «شورای آتلانتیک»‌ می‌نویسد در ایران، میلیون‌ها مده‌آی امروزی، شجاعانه به جهانیان می‌گویند که از بدرفتاری حکومت خون‌خوار کشور خود به ستوه آمده‌اند.

لمبرت می‌نویسد فقدان بصیرت، نظام حاکم را به مصیبت دچار کرده است. اقدامات گمراهانه و ظالمانه حکومت، خشم میلیون‌ها مده‌آ ایرانی را برانگیخته است و آنها در پی انتقام هستند، اول برای کشته شدن خواهر خود مهسا امینی، زن ۲۲ ساله کُرد، که در بازداشتگاه پلیس یا گشت به اصطلاح «ارشاد»‌ کشته شد و دوم، برای دهه‌ها بدرفتاری و تبعیض جمهوری اسلامی. تلاش میلیون‌ها مده‌آ برای گرفتن انتقام، می‌تواند ساختار شکننده حکومت را به تمامی نابود کند.

لیمبرت که به فارسی مسلط است، در ادامه مقاله خود می‌نویسد: از دهه ۵۰ تاکنون، ایران خیلی عوض شده ولی رهبری آن تغییر نکرده. او رهبری ایران را متشکل از یک حلقه بسته از روحانیون قدرتمند توصیف می‌کند که در پی سقوط نظام سلطنتی، طی درگیری‌های خونین، حکومت را بدست گرفتند و همه گروه‌های مخالف از مارکسیست‌ها، سوسیالیست‌ها، میانه‌روها و روحانیون سنتی را شکست دادند.

چهل سال است که روسای جمهوری، وزیران و مجلس‌ها، آمده و رفته‌اند اما این گروه انقلابی و وابستگان آن، علی‌رغم مرگ بسیاری از اعضای آن، همچنان اهرم‌های قدرت را در دست خود حفظ کرده‌اند، و هر چند برخی افراد عوض شده‌اند، اما فلسفه‌ اصلی آن تغییر نکرده است.

روحانیت حاکم همچنان به طرزتلقی‌های دهه ۱۳۶۰ هنگامی که ایران با عراق در جنگ بود، و حرف خمینی قانون تلقی می‌شد، وفادار مانده‌ است. لیبمرت می‌نویسد: در آن سالهای پرخشونت، گشت‌های ارشاد، شامل افرادی که از شکوا و نفرت پر بودند، بدون معارض می‌چرخیدند و هر کس را که ظاهر او، لباس او، طرز حرف زدن او یا موسیقی او با سختگیرانه‌ترین تلقی قدرتمندان از اسلام تطبیق نمی‌کرد، دستگیر می‌کردند. زیر پرسش بردن جنون حاکم، به خیانت تعبیر می‌شد. شکی و تردیدی وجود نداشت، بحث و جدلی در کار نبود. ایرانیان یا باید پیروی می‌کردند یا له می‌شدند.

برای زنان ایران که در خط مقدم مبارزه ضد شاه قرار داشتند، پیام نظام جدید «یا روسری یا توسری» بود و در سال اول انقلاب، تظاهرات علیه مقررات محدودکننده حقوق زنان و اجباری شدن حجاب، توسط اوباش، با چماق و چاقو و زنجیر و حتی اسید، در هم کوبیده شد.

نخبگان حاکم که از قدرت و امتیاز برخوردار هستند، نتوانستند ببینند که جامعه ایران تغییر کرده. جمعیت ایران به ۸۶ میلیون نفر رسیده، بیش از دو برابر جمعیت در سال ۱۳۵۷. حالا فقط کمتر از ۲۰ درصد جمعیت از ایران پیش از انقلاب، خاطره دارند. جمعیت باسواد از ۵۰ درصد به ۹۰ درصد افزایش یافته. دخترهائی که پیش از انقلاب، والدین محافظه‌کار، آنها را از دبیرستان و دانشگاه دور نگاه می‌داشتند، بعد از انقلاب با استفاده از پوشش حمایتی حجاب، به دبیرستان‌ها و دانشگاه‌ها سرازیر شدند. در شهرهائی مثل کاشان سنندج و یزد، که دختران قبلا مجبور بودند برای دانشگاه رفتن به شهرهای بزرگ مهاجرت کنند، دانشگاه باز شد. شهرستانی‌هائی که مدارک بالای تحصیلی گرفتند، در شهرهای خود در دانشگاه‌ درس می‌دهند، در حالیکه در گذشته به دلیل نبود فرصت شغلی، مجبور بودند زادگاه خود را ترک کنند.

جان لبمرت، استاد بازنشسته تحقیقات خاورمیانه در مدرسه عالی نیروی دریائی آمریکا در مریلند، در مقاله خود در باره ایران امروز می‌نویسد جمعیتی در ایران بر‌‌آمده است هوشمند،‌ خلاق، و تحصیلکرده و مسلط به فناوری و کنجکاو در باره جهان.

زنان ایران،‌ که ۶۰ درصد از نیمکت‌های دانشگاه‌ها را تصاحب کرده‌اند، در خط مقدم این جامعه جدید و پویا قرار دارند که آشکارا با اندیشه‌های خشک حاکم بر جمهوری اسلامی، مخالف است.

لیمبرت می‌نویسد روحانیت حاکم آنچه در جامعه می‌دید را خوش نداشت. موسیقی و هنری مشاهده می‌کرد که درک نمی‌کرد. شاهد بود که مردم، احکام آن را مسخره می‌کنند و نادیده می‌گیرند. متوجه بود که گشت ارشاد، قدرت ارعاب سابق خود را از دست داده، هر چند همچنان به دستگیری گاه خشونت‌آمیز زنان ادامه می‌دهد.

لیمبرت می‌نویسد: روحانیون خشک‌ و منزوی در راس حکومت، نابخردانه تصور می‌کردند می‌توانند با تحمیل مجدد احکام ۴۳ سال پیش خود، جلوی تغییر را بگیرند. ابراهیم رئیسی شهریورماه امسال قانون حجاب و عفاف جدیدی اعلام کرد و در تلاش بی‌ثمر برای بازآفرینی روزهای قدرت بی‌چون‌وچرای گشت ارشاد، شمار بیشتری از آنها را که هنوز از خشم طبقاتی پُر هستند، به خیابان‌ها فرستاد. نتیجه، ناگزیر بود: رویاروئی جامعه پیشتاز و فهمیده با حکومت متحجر و خون‌خوار، که روز ۲۵ شهریور با قتل مهسا امینی ۲۲ ساله، به مصیبت تبدیل شد و در پی آن، زنان و دختران تصمیم گرفتند که بدرفتاری دیگر بس است.

لیمبرت می‌نویسد زنان معترض از مطالبه لغو حجاب اجباری فراتر رفتند، و نارضائی خود از دهه‌ها تحقیر، خفت و شقاوت و بیداد احکام غیرمنطقی را در خیابان‌ها فریاد زدند، روسری‌ها را آتش زدند و عکس‌های فراوان رهبر و بنیانگذار حکومت را زیر پا مچاله کردند، و نشان دادند که دیگر تحمل روحانیت حاکم را ندارند.

دیپلمات پرسابقه جان لیمبرت، که در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما، معاون وزارت خارجه در امور ایران بود، تصمیم دولت رئیسی برای بازسازی دست کم ظاهری اختناق دهه ۱۳۶۰ و باز گذاشتن دست گشت ارشاد برای تحمیل لجبازانه جزئیات بی‌اهمیت احکام بی‌معنی، تصمیم بدی بود با پیامدهای مصیبت‌بار. لیمبرت این تصمیم دولت رئیسی را به تصمیم شاه برای چاپ مقاله علیه خمینی در سال ۱۳۵۶ و تصمیم واشنگتن برای گرفتن مصونیت از پیگرد قضائی برای مستشاران آمریکائی در سال ۱۳۴۲ تشبیه می‌کند که مخالفت آیت‌الله خمینی با آن، این روحانی دست راستی نه چندان معروف را به یک قهرمان ملی تبدیل کرد.

گروگان سابق و دیپلمات بازنشسته جان لیمبرت، مولف کتابی در باره حکومت ایران تحت عنوان «جنگ با تاریخ»، در پایان مقاله‌ خود برای اندیشکده شورای آتلانتیک، به اسطوره مده‌آی انتقامجو باز می‌گردد.

لیمبرت می‌نویسد: مده‌آی افسانه‌ای به هیچ وجه قصد نداشت خیانت شوهر و بدرفتاری اهالی شهر کورینت را قبول کند، و انتقامی انزجار‌آور گرفت. امروز، آشکار است که حکمرانان سالمند ایران، همانند پادشاه جیسون، شوهر مده‌آ، افراط کرده‌اند. حالا آنها باید با میلیون‌ها مده‌آ روبرو شوند که فکر بخشش در سر ندارند بلکه مصمم هستند انتقام بگیرند.

* برگردان فارسی این مطلب تنها به منظور آگاهی رسانی منتشر شده است و نظرات بیان شده در آن بازتاب‌دهنده دیدگاه صدای آمریکا نیست.