سومیتا نارایانان کوتی، کارشناس نشریه فارین افرز که روی مسائل ایران و کشورهای جنوب آسیا کار میکند، معتقد است منافع ایران در افغانستان پایدار است و تهران در سالهای پیش رو عمیقاً درگیر مسائل سیاسی کشور همسایهاش خواهد بود.
خانم نارایانان کوتی نوشته است نارضایی ایران از حضور نظامی – مختصر یا گسترده، کوتاه یا بلندمدت – آمریکا در افغانستان، خبر داغ روز نیست. در عین حال، تهران نمیخواهد شاهد بی ثباتی یا هرج و مرج درکشور همسایه شرقیاش باشد. هرچند پاکستان دیری است متحد آمریکا در منطقه است، به نظر میرسد ایران بیش از پاکستان با آمریکا در منطقه وجه مشترک دارد. ایران، همچون آمریکا، خواهان افغانستان باثباتی است که نگذارد طالبان در آن سرزمین جولان بدهد و منطقه را تهدید کند.
از هنگام مداخله نظامی آمریکا در افغانستان در سال ۱۳۸۰ برای سرنگون کردن طالبان، این موضوع در تهران با اکراه پذیرفته شده که افغانستان بدون کمک خارجی قادر به حفظ خود در برابر شورشیان نیست. با این حال، تهران تمایلی به پر کردن این خلأ امنیتی نشان نداده. به قول ژنرال جوزف دانفورد، فرمنده ارشد نیروهای آمریکایی در افغانستان، «پاسخی که ایرانیها به افغانستان دادند این بود: ما اقتدار شما را در انجام آنچه که برای تأمین امنیت کشورتان باید انجام دهید، به رسمیت میشناسیم.» به بیان دیگر، هر چه که باید انجام دهید، بکنید؛ ولی از ما درخواست کمک نکنید.»
نویسنده ادامه میدهد که ایران در افغانستان نفوذی پایدار دارد؛ اما از این که بخواهد بعد از سال ۱۳۹۵ در آن کشور مداخله نظامی کند، دیده نمی شود.
با درنظر گرفتن این که افغانستان از لحاظ تاریخی بخشی از امپراتوری ایران بوده، تهران در آن کشور سرمایههای سیاسی، اقتصادی، مذهبی، قومی و فرهنگی دارد. دوکشور بیش از ۹۰۰ کیلومتر مرز مشترک خاکی با یکدیگر دارند. نزدیک به یک پنجم جمعیت افغانستان شیعه مذهب هستند؛ ۲۰% مردم افغانستان به زبان دری صحبت میکنند، و دو کشور هرگز با هم درگیر جنگ نشدهاند. به رغم این پیوندهای عمیق، رقابت بر سر منافع اقتصادی، آب رودخانههای مرزی و رفتار با اقلیتهای قومی و فرقهای بر روابط دوجانبه سایه افکنده، و عامل اصلی در ارتباط ایران با آن است.
خانم نارایانان کوتی در ادامه به چهار هدف استراتژیک بلندمدت ایران را در افغانستان اشاره میکند:
نخست این که ایران دولتی هوادار تهران در کابل میخواهد – دولتی که ترجیحاً از آمریکا فاصله بگیرد، و هوشیاریاش را در برابر طالبان و دولتهای حامی مالی آن (پاکستان و عربستان سعودی) حفظ کند.
دومین هدف ایران، که حاضر به چانهزنی برسر آن نیست، استفاده از جمعیت شیعه، فارسی/دری زبان و غیر پشتون به عنوان یک اهرم فشار است. دولت تهران همواره با هزارههای شیعه، تاجیکها و هراتیهای فارسیگو رابطه بسیار خوبی داشتهاست.
علاوه بر اینها، تهران از سال ۱۳۸۰ با رهبران پشتونی که از طالبان پشتیبانی نمیکردند هم اتحاد خوبی برقرار کرد. در نتیجه، با بازیگران عرصه سیاست افغانستان پیوندهای نزدیکی دارد. از میان این افراد میتوان به عبدالله عبدالله، کاندیدای ریاست جمهوری، اسماعیل خان، کاندیدای معاونت ریاست جمهوری و فرماندار پیشین هرات، و محمدیونس قانونی – که پیشتر معاون ریاست جمهوری بود اشاره کرد. چنین پیوندهایی به پیشبرد نفوذ تهران در افغانستان کمک بسیاری میکند، به ویژه اگر در بازشماری آرای انتخابات، عبدالله عبدالله به ریاست جمهوری برسد.
سومین اولویت ایران حفظ و گسترش حوزه نفوذ اقتصادی در افغانستان است. نیمی از واردات نفت افغانستان از ایران است. معاملات بازرگانی دوجانبه از پنج سال پیش ده برابر شده و امروز بالغ بر ۵ میلیارد دلار میشود. ۴۵% کل صادرات ایران به افغانستان میرود. ایران برای کمک به بازسازی افغانستان، مبلغی معادل ۹۰۰ میلیون دلار متعهد شد.
چهارمین هدف استراتژیک ایران حفاظت از سرمایهگذاریها و جان ایرانیانی است که در افغانستان به فعالیتهای دیپلماتیک، تجاری و بازرگانی میپردازند. برآورد شده بالغ بر ۲،۰۰۰ شرکت خصوصی ایرانی در افغانستان مشغول به کارند. قتل ۹ دیپلمات ایرانی در مزارشریف در سال ۱۳۷۷ خطرات قدرت گرفتن مجدد طالبان را به نحوی دردناک نشان داد.
البته ایران منافع دیگری هم در کشور همسایه شرقیاش دارد که اگر برآورده شود، مزید بر خوشحالی حکومت میشود – از آن جمله امنیت مرزی در منطقه بلوچنشین برای جلوگیری از خیزش جداییطلبان استان سیستان و بلوچستان، همکاری برای ریشهکن کردن قاچاق مواد مخدر از مرز ایران، بازگرداندن ۲،۴۰۰،۰۰۰ پناهنده افغان به کشورشان (که از آن میان تنها یک میلیون نفر به صورت قانونی در ایران اقامت دارند)، و پایان دادن به استفاده افغانستان از رود هیرمند به عنوان یک ابزار سیاسی.
به نظر نارایانان کوتی، ایران برای تضمین منافع خود در افغانستان از ابزارهای قدرتمند چانهزنی استفاده میکند، استراتژیای که به ویژه در دوران ریاستجمهوری احمدینژاد کاربرد بسیاری داشت. ایران نه تنها بارها تهدید کرده که بیش از یک میلیون پناهنده افغان را از کشور بیرون میکند، بلکه «حمایتهای حساب شدهای» هم از اعضای طالبان کردهاست، از جمله گشودن دفتر طالبان در شهر زاهدان – هرچند مقامات ایران آن را رد میکنند.
هدف ایران از بیشتر این اقدامات این بود که آمریکاییهارا از افغانستان بیرون کنند. از سال گذشته با روی کار آمدن دولت میانهرو حسن روحانی وضع اندکی تغییر کرده؛ اما خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان تا پایان سال جاری میلادی، ممکن است روند نفوذ همهجانبه ایران در آن کشور در آینده هم ادامه پیداکند.
خانم نارایانان کوتی عقیده دارد که امروز هیچ کشوری – حتی آمریکا – به اندازه ایران نگران آنچه که در کابل میگذرد نیست؛ به ویژه که ایران – برخلاف آمریکا، گزینه خروج از افغانستان را ندارد. نفوذ ایران در افغانستان شاید از بلندپروازیهای منطقهایاش هم فراتر رفته است. تنها عاملی که نگذاشت تهران آنطور که میخوست به روند رویدادها در افغانستان شکل بدهد، فشار شکننده تحریمهای بینالمللی بر اقتصاد این کشور بود. با این حال، ایران در سالهای پیش رو تا جایی که بتواند منافعش را در افغانستان دنبال خواهد کرد.