مرکز سیاستگذاری امنیتی در مقالهای مینویسد برخی از منابع اطلاعاتی ارشد در اسرائیل در هفتههای گذشته علناً مطرح کردهاند که تحولات ایران را جدی ارزیابی میکنند و شاید حتی رفتار ایران را عمیقاً تغییر دهد، اما در نهایت، آنها «رژیم را در خطر نمیبینند.» نویسندگان این مقاله اما میگویند که این ارزیابیها ناشی از در نظر نگرفتن ماهیت و جنبههای ویژه این اعتراضات، ایران، و معترضان ایرانی است.
دیوید ورمسر، رئیس «پروژه یهودستیزی جهانی و روابط ایالات متحده و اسرائیل» در مرکز سیاستگذاری امنیتی در واشنگتن، در مقالهای با همکاری دامون گلریز، پژوهشگر مطالعات صلح و امنیت بینالملل در دانشگاه لاهه، مینویسد این ارزیابی اسرائیلیها در حالی است که از نشانهها چنین برمیآید که ایالات متحده هم معتقد نیست رژیم جمهوری اسلامی سقوط خواهد کرد و ویلیام برنز، مدیر سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، اخیراً در مصاحبهای تأیید کرد که این، واقعاً ارزیابی ایالات متحده است.
نویسندگان مقاله میگویند دلایل ارائه شده توسط اسراییل برای بدبینی نسبت به تغییر رژیم مشابه دلایل ایالات متحده است: فقدان رهبری متمرکز اپوزیسیون، کمبود بودجه، و فقدان ریزش نیروهای داخلی رژیم. آنها ادعا میکنند که یک انقلاب برای موفقیت به این شرایط نیاز دارد.
تلاش قاطع دولتهای غربی و کارزاری هماهنگ برای تحریمهای فزاینده به همراه موجی از اعتصابهای گسترده در ایران میتواند به راحتی یک «گلوله برف را به بهمن» تبدیل کنداز متن
نویسندگان مقاله بر این باورند که چنین ارزیابیهای اطلاعات اسرائیل و ایالات متحده برای ایرانیها تضعیفکننده است، به جمهوری اسلامی اعتماد به نفس غیرضروری میبخشد، و تا حدودی پتانسیل نزدیک شدن ایران و اسرائیل پس از سرنگونی آیتالله را تضعیف میکند.
این مقاله در ادامه میگوید اگرچه مقامات اطلاعاتی ایالات متحده و اسرائیل اذعان دارند که به نظر میرسد طغیان سراسری در بین همه اقشار جامعه ایران وجود دارد و ایرانیها شجاعت غیر قابل درکی در حمله به نیروهای رژیم و تداوم شورش نشان میدهند، اما ارزیابی اطلاعات اسرائیل و آمریکا کماکان این است که رژیم با «تهدید فوری» برای بقای خود مواجه نیست، زیرا آنها معتقدند در نهایت استراتژی سرکوب رژیم موثر است و رژیم هنوز از تمامی ابزار سرکوب و وحشیگری خود استفاده نکرده است.
مقاله به نقل از یک منبع اطلاعاتی اسرائیل میگوید: «تغییر عمیقی که ایران دستخوش آن می شود لزوماً منجر به انقلاب و تغییر رژیم نخواهد شد. در حال حاضر، ما شاهد وقوع چنین رخدادی در آینده قابل پیشبینی نیستیم... رژیم هنوز ابزارهای زیادی برای دفاع از خود دارد...»
با این حال نویسندگان مقاله بر این باورند که تلاش قاطع دولتهای غربی و کارزاری هماهنگ برای تحریمهای فزاینده به همراه موجی از اعتصابهای گسترده در ایران میتواند به راحتی یک «گلوله برف را به بهمن» تبدیل کند. مقاله سپس این سؤال را مطرح میکند که اگر دولتهای خارجی همه داراییهای مسدودشده ایران را به دست اپوزیسیون بسپارند چه اتفاقی خواهد افتاد؟
در ادامه این مقاله آمده است، با این حال، انقلابها فقط به این دلیل که ناامیدی گسترده وجود دارد بهطور خودکار اتفاق نمیافتند. به باور نویسندگان مقاله، همانگونه که سوابق تاریخی انقلاب ها نشان میدهد، روابط نیروها هم به خودی خود تعیینکننده نیست و واضح است که عامل دیگری در کار است که ساختارهای اطلاعاتی ایالات متحده و اسرائیل به آن توجه ندارند. ورمسر و همکارانش میپرسند اما این عامل ناملموسی که به نظر میرسد در این جا کار میکند و با این قاطعیت به اپوزیسیون اعتماد میبخشد، اما تحلیلگران حرفهای دولتهای غربی کاملاً از آن غافل هستند، چیست؟
این والدین نیستند که رهبری این انقلاب در حال ظهور را در دست دارند. آنها نسلهای در هم شکسته هستند. اما جوانان چنین نیستند. و این انقلاب متعلق به جوانان ایران است.از متن
نویسندگان مقاله در پاسخ میگویند، به نظر میرسد مخالفان رژیم معتقدند که به اصطلاح «جن» از «بطری»اش رها شده است و رژیم دیگر نمیتواند او را به بطری برگرداند و تنها با شناسایی این «جن» میتوان به درستی درک کرد که چرا در میان جوانان ایران که به خیابانها میآیند، چنین عزم و اعتمادی وجود دارد.
آنها مینویسند دست بر قضا این به اصطلاح «جن آزادشده از بطری» یکی از ویژگیهای خود رژیم جمهوری اسلامی است؛ رژیمی که تمایل و گرایش شدید آن به «شهادت» به حد یک «فرقه مرگ» افزایش یافته است. این ویژگی آنقدر از طریق القای همهجانبه به کودکان و بزرگسالان در چندین نسل آشکار شده که اکنون گریبانگیر رژیم شده و نوک پیکان آن نظام را هدف قرار داده است.
نویسندگان این مقاله در ادامه میگویند که به نظر میرسد پدر و مادرها در ایران خسته شده باشند و در حال حاضر آنها عامل «این انقلاب» نیستند. آنها فرزندان زیادی را از دست دادهاند و با هر مرگ، سوگ عمیقی در مراسم تشییع جنازه و خاکسپاری دیده میشود. آنها با اشاره به ویدیوی منتشره در شبکههای اجتماعی از «ضجههای دلخراش» خانواده محسن شکاری پس از با خبر شدن از اجرای حکم اعدامش، مینویسند، اگرچه والدین به قدری خستهاند که نمیتوانند نسل دیگری از فرزندانشان را قربانی این «فرقه مرگ» کنند، «اما این والدین نیستند که رهبری این انقلاب در حال ظهور را در دست دارند. آنها نسلهای در هم شکسته هستند. اما جوانان چنین نیستند. و این انقلاب متعلق به جوانان ایران است.»
این مقاله شرایط کنونی ایران را «پدیدهای ژرف» و «نبرد بامدادی تاریکی با روشنایی» توصیف میکند که در آن، «آیتاللهها درک متقابل قدیمی میان ایران و اسلام» را نقض کردهاند و شدت سرکوب و تسریع تلاشهای آنها برای محو کردن هویت ایرانی این کشور، اکنون به قدری عمیق شده که ایرانیان را، به عنوان امانتداران فرهنگ و میراث کهنشان، ناگزیر به نبرد برای بقا کرده است. اما «شمار نیروهای استبداد که میکوشند شعله ایران را خاموش کنند اندک است و از این رو، سرانجام شکست خواهند خورد.»
* برگردان فارسی این مطلب تنها به منظور آگاهی رسانی منتشر شده است و نظرات بیان شده در آن بازتابدهنده دیدگاه صدای آمریکا نیست