داگلاس الکساندر، که روزنامه دیلی تلگراف از او به عنوان «وزیر امور خارجه در سایه بریتانیا» یاد میکند، در مقالهای با عنوان «ایران میتواند به غرب در رویارویی با دولت اسلامی کمک کند،» مینویسد غرب باید از فرصت بیسابقه پیش آمده در وجود منافع مشترک بین ایران، ترکیه و عربستان سعودی برای کمک در مهار گروه «دولت اسلامی» استفاده کند.
خاورمیانه امروز در سطحی از هرج و مرج، بینظمی، آشفتگی و آشوب قرار گرفته که یادآور برخی از تاریکترین ایام تاریخ خونین و بحرانی این منطقه از جهان است.
بیش از سه سال از آغاز جنبش موسوم به بهار عربی میگذرد، که در این مدت صدها هزار نفر جان خود را از دست دادهاند و میلیونها نفر دیگر خانه و کاشانه خود را ترک کرده و گریختهاند، در حالی که کماکان اختلافات فرقهای، مذهبی و سیاسی ادامه دارد.
برای دههها آمال و آرمان شهروندان منطقه برای آزادی و خوشبختی و رفاه، قربانی تصمیمات و اقدامات دیکتاتوریهای سرکوبگر و ستمگر و گروههای مخالف غیرلیبرال، شده است. علیرغم چنین شرایطی که فضای محدودی برای جامعه مدنی یا سیاستهای کثرتگرا باقی میگذاشت، جنبش موسوم به بهار عربی به نظر رسید که طلیعه آغاز نوینی را مژده میدهد.
اما، احتمالاً به استثنای تونس، این جنبشها علیرغم امید میلیونها نفر، سرانجام برای ایجاد فضای آشتی ملی دموکراتیک ومسالمتآمیز ناکام ماند.
در عوض، آنها به یک دوره آشفتگی بیسابقه در سوریه، مصر و لیبی شتاب بخشیدند که پیآمدهای جانبی و فرعی آن به صحنه کشاندن تنشهای فرقه ای و مذهبی تاریخی در سرتاسر منطقه، و این اواخر مخصوصاً، در عراق بود.
به باور داگلاس الکساندر، در برخورد با چنین چالشهای ویرانگر و زیانباری، روشن است که هر استراتژی غرب برای مشارکت و همکاری با خاورمیانه باید با «افتادگی و تأمل» آغاز شود.
«افتادگی و تأمل» لازم است، زیرا هرگز برای قدرتهای خارجی ممکن نیست که کاملاً نتایج آنچه در میادین جنگی عراق، سوریه و خیابانهای بیروت، امان یا غزه روی میدهد، پیشبینی کند.
پیکارجویان از کشورها، فرق و جناحهای مختلف به آنجا رفتند و اغلب به دستورات و خواستههای رهبران و فرماندهان مختلف پاسخ دادند. تأمل هم لازم است زیرا در فرجام کار، سرنوشت منطقه عمدتاً در کنترل شهروندان و رهبران آن بخش از جهان خواهد بود.
اما، تأمل نباید به مثابه بیتحرکی باشد. در عوض، بریتانیا باید حالا در کنار متحدانش در مبارزه برای اتخاذ شیوهای باشد که پژواک پیچیدگی چالشهای پیش رو باشد، ولی در عین حال ضرورت مقابله و مهار آنها را هم منعکس کند.
نخستین عنصر هر نوع استراتژی برای کمک به برقراری ثبات و امنیت گستردهتر در خاورمیانه باید بوضوح با پاسخی کارآمد به گروه «دولت اسلامی» (داعش) باشد.
اعلام برپایی یک خلافت اسلامی که در برگیرنده بخشهایی از عراق و سوریه است، که مقادیر قابلتوجهی ثروت، اسلحه و مهمات را در کنترل دارد، در کنار جریان مستمر تردد جهادیون ازغرب و به غرب، به مثابه یک نگرانی امنیتی نمایشی و فرعی نیست، بلکه یک دغدغه اصلی تهدید امنیتی است.
بنابراین ابتدا، غرب باید همین حالا اطمینان دهد که عراق از حمایت سیاسی، امنیتی، و دیپلماتیک لازم بر خوردار باشد.
مسعود بارزانی، رهبر کردها، همین اواخر به صراحت گفته بود که«ما هرگز از شما نمیخواهیم که گام بر خاک ما برای جنگیدن برای ما بگذارید.» ولی باتوجه به تواناییهای بیهمتای نظامی آمریکا، باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا، حق داشت که با درخواست دولت عراق برای حمایت نظامی در چارچوب حملات هوایی علیه داعش در شمال عراق موافقت کند.
در حالی که، دخالت نظامی گاهی ضروری است، اما به خودی خود برای رسیدن به مقصود کافی نیست، و باید در راستای حمایت از اهداف سیاسی مشخص باشد.
این بدان معناست که غرب باید با حمایت مشخص از دولت تازه عراق و تشویق به تقسیم قدرت در بغداد، و عدم تمرکز خدمات کلیدی در نیل به اهداف سیاسی کمک کند. یک پاسخ مؤثر به داعش نباید فقط بر شکست دادن آنها تمرکز و تأکید کند، بلکه همچنین باید آنچه که جایش را بگیرد نیز، مد نظر قرار دهد. بنابراین اعطای امتیازات ویژه به مناطق پر جمعیت سنی نشین در شمال هم شاید لازم باشد.
آقای الکساندر در ادامه مقاله خود در دیلی تلگراف مینویسد، در کنار حمایتهای سیاسی و نظامی به دولت بغداد، جامعه بینالمللی باید اقدامات بیشتری در حمایت از دولت اقلیم خودمختار کردستان نیز انجام دهد.
در حال حاضر، پیشمرگهها خط مقدم کارآمدی را علیه داعش تشکیل میدهند که با هم ۶۰۰ مایل (حدود ۱۰۰۰ هزار کیلومتر) مرز مشترک دارند. آنها به کمک هماهنگ بیشتر بینالمللی نیاز دارند، که شامل اطلاعات و همچنین سلاح و بالقوه سلاحهای سنگین باشد که غرب باید آمادگی تحویل دادن آن به پیشمرگهها را داشته باشند.
ثانیأ، یک استراتژی برای نبرد علیه داعش فقط نمیتواند در داخل مرزهای عراق محدود باشد.
در سوریه، داعش با کنترل خاک آن کشور توانست جهادگران را از کشورهای مختلف حتی از بریتانیا به خدمت بگیرد، آموزش دهد و آنها را به عناصر و عوامل افراطی تبدیل کند.
البته، دولت بریتانیا نیاز دارد که اطمینان حاصل کند که برنامههای ضد افراطیگری کارآمد داشته باشد، و از منابع و نیروهای کافی برخوردار باشد تا بتواند تردد این جهادیها را بین بریتانیا و سوریه ردیابی کند.
و در حالی که اسد نمیتواند در آینده در سوریه بر سر قدرت باقی بماند، جامعه بینالمللی حالا باید تلاش کند که به یک توافق انتقال قدرت – شبیه آنچه که در کنفرانس ژنو۲ توافق شد – برسد، که بتواند کمک به تسهیل یک پاسخ امنیی مؤثرتر علیه داعش در خاک سوریه شود. آشکار است که موانع برای نیل به چنین هدفی کماکان عمده خواهد بود، ولی اضطراری بودن تهدید ناشی از داعش میتواند یک عامل اساسی و کارگشا باشد.
غرب همچنین باید از فشار سنگینی که اردن امروز احساس میکند به خود آید، اردن کشوری که دارای طولانیترین مرزها با بخش عراق تحت کنترل داعش در منطقه است که حتی طولانیتر از مرزش با سوریه است.
جنگ و مناقشات در غزه به نارضایتی اردنیها، که بیش از نیمی از آنان فلسطینی هستند، دامن زده است. هزاران پناهنده سوری همه روزه به اردن سرازیر میشوند که به ۶۵۰ هزار نفری که هماکنون در آنجا هستند اضافه میشود و فشار بر این کشور کوچک پادشاهی را مضاعف میکند.
بنابر این، در کنار همکاریهای دوجانبه بریتانیا و اردن، جامعه بینالمللی باید بر سر یک رویکرد جامع برای اطمینان از این که اردن از منابع مورد نیاز اقتصادی، امنیتی و بشردوستانه برخوردار باشد، توافق کند تا به ثبات اردن و تأمین امنیت مناطق مرزی این کشور، برنامههایی چون توسعه احتمالی برنامههای آموزشی نظامی برای نیروهای مسلح اردن، کمک شود.
ثالثأ، یکی دیگر از پاسخهای بینالمللی به ظهور و صعود داعش باید بر محور به کنار هم آوردن و ایجاد نزدیکی بین بازیگران اصلی منطقه باشد.
در سالهای اخیر، قدرتهای عمده منطقهای مستقیمأ به ماشین جنگی و منازعات در خاورمیانه و بویژه در عراق و سوریه سوخت میرساندند. ولی بر آمدن داعش اکنون تهدیدی به شدت افراطی بوجود آورده، بطوری که دشمنان پیشین مثل ایران وعربستان سعودی که هیچکدام تمایلی به پیروزی داعش ندارند، را با هم متحد کرده است.
اجماع و وفاق ظاهری در لزوم کنارهگیری نوری المالکی در عراق – امری که ایران سرانجام کمک به تسهیل آن کرد – و تمایل ظاهری سعودیها برای استفاده از نفوذ خود بر قبایل سنی علیه داعش، به نظر میرسد که حرکتی ماورای سیاست منطقهای ساده موسوم به«حاصل جمع صفر» باشد. توسعه بیسابقه این منافع مشترک بین بازیگران کلیدی منطقه فقط نیاز به یک پاسخ رهبری شده منطقهای علیه داعش را تقویت می کند.
فرانسوا اولاند، رئیس جمهوری فرانسه، خواستار تشکیل یک نشست بینالمللی برای یافتن پاسخ درخور به تهدید گروه «دولت اسلامی» شد. از چنین ابتکاری استقبال میشود ، ولی این پیشنهاد تقویت خواهد شد اگر سازمان ملل متحد مسئولیت آن را بپذیرد. بنابر این ، بریتانیا اکنون پیشنهاد میکند که اعضای دائم شورای امینت در یک کنفرانس سران منطقه در روزهای در پیش رو برای توافق بر یک استراتژی برای بررسی تهدید داعش شرکت کنند.
به باور آقای الکساندر، بریتانیا باید و میتواند چنین نشستی را رهبری کند، چون نه تنها عضو دائم شورای امنیت است بلکه در حال حاضر رئیس ادواری شورا نیز هست، و باید از شرکت قدرتهای کلیدی منطقه یعنی عربستان، ایران و ترکیه در کنفرانس اطمینان یابد.
چند هفته گذشته نشان داد خطر اساسی که متوجه غرب است فقدان یک رویکرد بیشتر استراتژیک در خاورمیانه است. ولی، وجود منافع و مصالح مشترک تازه بین بازیگران اصلی در منطقه میتواند یک زمان فرصت بالقوه برای غرب باشد تا با اتخاذ یک استراتژی مشارکت سیاسی و دیپلماتیک دوباره ببیند که تا چه حد میتوان این ائتلاف منافع را گسترش داد.
-----------------------
برگردان فارسی اين مقاله تنها به جهت اطلاعرسانی منتشر شده و نظرات بيان شده در آن، الزاماً بازتاب ديدگاه صدای آمريکا نيست.