«سپیده قلیان» فعال مدنی که به تازگی از بند زنان زندان اوین به زندان قرچک ورامین منتقل شده، در نامهای از انتقال به این زندان و شرح احوال خود نوشته است.
این نامه را رادیو زمانه منتشر کرده است. سپیده قلیان فعال مدنی که با موارد اتهامی «فعالیت تبلیغی علیه نظام، اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم علیه امنیت کشور، همکاری با گروهای معاند و اخلال در نظم عمومی» روبرو است، روز ۱۳ خرداد پس از انتقال به زندان قرچک ورامین با انتشار نامهای از جزئیات انتقال خود نوشت.
این فعال مدنی با اشاره به اینکه «دنیای زندان دنیای بیخبری است» در نامه خود نوشته است، «پس از تحمل زندانهای متعدد، پس از تحمل روزها رنج و بازجویی در انفرادیهای وزارت اطلاعات و پس از انتقال به زندان اوین، انتقال به قرچک ورامین یک خبر بد نیست.»
سپیده قلیان که بیش از چهار ماه از بازداشت او میگذرد در بخش دیگری از این نامه با مرور آنچه که از روزهای انتهایی آبان سال گذشته تا امروز بر سرش آمده، نوشته است که «حداقل در مورد خودم مطمئن هستم که پس از بازداشت انواع شکنجه را تحمل کردهام. بلاتکلیفی مطلق در بیش از سه ماه بازداشت موقت(!)، انتقال از این زندان به آن زندان و تحقیرها و تهدیدها تنها بخشی از این شکنجهها بوده است. ما را شکنجه میکنند که قبول کنیم شکنجه نشدهایم!»
سپیده قلیان آبان سال گذشته در جریان اعتراضهای کارگران شرکت نیشکر هفت تپه به همراه اسماعیل بخشی فعال کارگری زندانی بازداشت شد، این دو پس از آزادی اعلام کردند که در دوران بازداشت شکنجه شدند و تحت فشار «اعتراف اجباری» کردهاند. خانم قلیان و اسماعیل بخشی پس از این اظهارات، برای دومین بار، در اوایل بهمن ماه بازداشت شدند.
این فعال مدنی در پایان این نامه با تاکید بر ایستادگیاش نوشته است «با تمام ستمی که در حقام روا داشتهاید همچنان ایستادهام و روزها که بیشتر سپری میشود بیشتر بر حقانیت صدا و اعتراضم باور پیدا میکنم. مقاومت من در پیوند با مقاومت همه کسانیست که هجمه تهدید و فشار، خم به قامت استوارشان نینداخته و نخواهد انداخت.»
روز جمعه ۱۷ خرداد، گروهی از کارگران شرکت نیشکر هفت تپه با ارسال نامهای به کمیته آزادی سازمان جهانی کار، از بازداشت فعالان کارگری و احضار آنها به نهادهای امنیتی در ایران شکایت کردند. این کارگران در نامه خود با اشاره به پخش فیلمی با عنوان «طراحی سوخته» از «اعتراف»های اسماعیل بخشی، علی نجاتی و سپیده قلیان، نوشتهاند که این سه «در حالی که توسط وزارت اطلاعات و اداره اطلاعات اهواز زیر فشارهای جسمی و روانی قرار گرفتند مجبور به اعترافهای کذب و اجباری در مقابل دوربین شدند.»