باربارا اسلاوین، کارشناس خاورمیانه و پژوهشگر مرکز استیمسون، انفجارهای کرمان در مراسم چهارمین سالگرد کشتهشدن قاسم سلیمانی را ناشی از عدم آمادگی و نوعی شکاف در دستگاههای اطلاعاتی جمهوری اسلامی دانست.
این کارشناس سیاست خارجی در گفتگو با خبرنگار صدای آمریکا، کشتهشدن رضی موسوی، عضو ارشد سپاه پاسداران در سوریه، و همچنین صالح العاروری، از فرماندهان حماس نزدیک به حکومت ایران، در روزهای گذشته را نشانهای از غیرعادی بودن شرایط در منطقه برشمرد.
مشروح مصاحبه صدای آمریکا با باربارا اسلاوین ، کارشناس خاورمیانه و پژوهشگر مرکز استیمسون:
امروز در مراسم سالگرد قاسم سلیمانی انفجارهایی رخ داد، به نظر شما بعد از کشته شدن قاسم سلیمانی چه اتفاقی افتاد؟
حکومت ایران وعده تلافی داده بود و آنها پاسخهایی هم داده بودند ولی گویا باعث جلوگیری از این گونه حملهها به ایران نشده است. بگذارید به وضوح بگوییم، کسانی در ایران هستند که هیچ علاقهای به قاسم سلیمانی نداشتند و کسانی هم هستند که علاقمند به او بودند. این انفجارها نشاندهنده نوعی شکاف در دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی است که برای چنین حملهای در مراسم سالگرد قاسم سلیمانی آماده نبودند. نمیشود دقیق گفت کار چه کسانی است، درون ایران یا مجاهدین خلق، ولی در زمانی روی میدهد که تنشها بین گروههای مورد حمایت ایران و اسرائیل و ایالات متحده، بالا گرفته است. ما شاهد کشتن یک فرمانده ایرانی از سوی اسرائیل در سوریه و در روز کریسمس بودیم. شاهد کشتن یک فرمانده حماس بودیم که به مقامات ایران نزدیک بود. این به نوعی نشانه خارج شدن شرایط از حالت عادی در حمله به عوامل ایران یا مورد حمایت ایران است که پیش از این شاهدش نبودهایم. من نگران این هستم که ایران را مجبور به نشان دادن واکنش در ابعادی وسیعتر نسبت به آنچه پس از کشته شدن قاسم سلیمانی نشان داد، کند.
آیا کشتهشدن قاسم سلیمانی بر استراتژی ایران در منطقه و گروههای نیابتی اش تاثیری داشته است؟
به نظر میرسد تاثیری نداشته و در واقع اگر به شرایط منطقهای نگاه کنید، آنچه نامش را محور مقاومت میگذارند، پس از مرگ قاسم سلیمانی، قویتر شده است. حمله هفتم اکتبر یا ۱۵ مهر حماس به اسرائیل چیزی بود که هیچکس انتظارش را نداشت، حزبالله هنوز محوری قدرتمند در لبنان است. گروههای شبهنظامی مورد حمایت ایران در عراق را داریم که علیه نیروهای آمریکایی و دیگران فعال هستند. همچنین حوثیها هم به این کاروان پیوستهاند. میتوان گفت این ایده که محورهای نبرد به هم بپیوندند که از دستاوردهای منتسب به جانشین قاسم سلیمانی است، به نظر میرسد از دیدگاه ایران موفقیتآمیز بوده است. ولی این که از این جا به بعد به کجا میرود را فقط در حد حدس و گمان میتوان انتظار داشت.
با توجه به وعده انتقام ایران درباره کشته شدن قاسم سلیمانی، تعامل ایران با گروههای نیابتیاش چگونه خواهد بود؟
به طور دقیق مشخص نیست چون در حال حاضر ایران کشوری است که با اختلاف جدی روبرو است. جنگ غزه باعث شده اختلافی میان مردم ایران شکل بگیرد خیلی از آنها از محور مقاومت حمایت نمیکنند و میخواهند حاکمیت منابع موجود را در داخل کشور هزینه کند و این گروههای متفاوت عربی در منطقه را مورد حمایت قرار ندهد. نمیدانیم چه کسی مسئول این بمبگذاریها در سالگرد کشته شدن قاسم سلیمانی بوده و هنوز باید منتظر نتایج ماند. ولی فکر کنم منصفانه است که بگوییم چنین حملهای حاکمیت ایران را بسیار عصبی میکند و در مورد مخالفان داخلی به پارانویای بیشتر منتهی میشود. هنوز نمیدانم واکنشی به اسرائیل نشان خواهد داد یا نه. ما در مرکز استیمسون در این مورد تحقیق کردیم که گفته بودند حمله هفتم اکتبر، تلافی کشته شدن قاسم سلیمانی بوده ولی مشخص شد این طور نیست. این عملیات واکنشی به اشغال اسرائیل در غزه و کرانه باختری بود. ولی فکر کنم محل بحث جدی برای مقامات جمهوری اسلامی باشد به چنین حمله خونینی در خاک خود و در چهارمین سالگرد کشته شدن اصلیترین فرمانده خود، چگونه واکنش نشان دهند. گفتوگوهایی سخت در تهران در راه خواهد بود.
با توجه به اتفاقات امروز در ایران، توصیه شما به دولت آمریکا در این شرایط چیست؟
دولت جو بایدن خیلی سخت تلاش کرده که جنگ غزه را محدود نگه دارد و جلوی گسترش آن را بگیرد و اگر اسرائیلیها مسئول این حمله و شماری حمله قبلی باشند، کار آمریکا را سختتر میکنند. این نگرانی وجود دارد که این به یک درگیری منطقهای تبدیل شود. من تا چند روز پیش، چنین چیزی را نمیگفتم ولی مانند سیخ زدن به غاری است که خرس در آن پنهان شده. ولی چنین عملکردی هم خیلی بلندپروازانه و یا به تعبیر برخی، بسیار خطرناک است.