سی و دومین جلسه دادگاه حمید نوری، متهم به مشارکت در اعدامهای تابستان ۶۷، روز چهارشنبه ۲۸ مهر با شهادت علی ذوالفقاری، زندانی جان به در برده از آن اعدامها برگزار شد.
علی ذوالفقاری، معروف به بیژن، در ۱۷ سالگی و در یازدهم آذر ۶۰ در روستایی دور افتاده در استان گیلان، جایی که پنهان شده بود، دستگیر شد. او به اتهام هواداری، نشر و پخش اعلامیه و تبلیغ برای مجاهدین به ۱۵ سال زندان محکوم شد.
علی ذوالفقاری در سال ۶۲ به همراه ۶۰ زندانی – ۴۰ مرد و ۲۰ زن – از زندان رشت به گوهردشت منتقل شد. آقای ذوالفقاری شهادت داد که از پنجره اتاق کوچکی رو به هواخوری زندان گوهردشت شاهد بوده که داوود لشکری، حمید عباسی، و پاسدار دیگری به نام حمید خانی، معروف به حاجی خانی، به همراه چند تن از زندانیان معروف به «بچههای مشهدی» از هواخوری رد شدند و رفتند. شاهد از زبان دیگر زندانیان نقل کرد که بچههای مشهدی را دیده بودند که وضو گرفته و نماز خوانده بودند. شاهد گفت حاجی خانی را دیده که فرغونی پر از طناب را حمل میکند.
شاهد سه بار به راهرو مرگ و دو بار نزد هیئت مرگ برده شد. علی ذوالفقاری توضیح داد که بارها و در موقعیتهای متفاوت در زندان با حمید نوری برخورد کرده است. این حمید نوری بود که اطلاعات او را روی کاغذی نوشت و او را به راهرو مرگ هدایت کرد.
آقای ذوالفقاری شهادت داد که تعدادی از زندانیان توسط حمید نوری برای اعدام به حسینیه زندان برده شدند.
شاهد از ضرب و شتم «بهروز شاهی مغنی» توسط حمید نوری در راهرو مرگ سخن گفت. شاهد گفت بهروز در حال خواندن سرودی به نام «ایران زمین» بود که حمید نوری با فحشهای رکیک و توهین به خانوادهاش، او را مورد ضرب و شتم قرار داد و با خود برد. حمید نوری در همان حال به بهروز گفت: «الان میبرم راحتت میکنم.» شاهد دیگر هرگز بهروز را ندید.
شاهد گفت نهم مرداد زمانی که در مقابل هیئت مرگ قرار گرفت با ابراز انزجار از سازمان مجاهدین از اعدام نجات یافت. شاهد گفت: «اگر میخواستی روی اهداف خودت باقی بمانی باید مرگ را انتخاب کنی. من زندگی را انتخاب کردم... شرایط سختی بود... تنها چیزی که من را زنده نگه داشته، باقی ماندن در کنار اهداف آن بچهها است... من میخواهم صدای اعدامیها باشم.»
در بخشی از این جلسه، شاهد بعد از تأیید اسم متهم به عنوان «حمید نوری» توضیح داد که اسمها برای انسانها است. حمید نوری گفت: «باز توهین کرد ایشان.»
قاضی گفت: «من چیزی نشنیدم.» حمید نوری گفت: «گفت [حمید نوری] انسان نیست. خودش و جد و آبائش انسان نیستند با سازمان مجاهدین خلق ایران.»
قاضی گفت: «من توهین را نشنیدم. شاید مترجم اشتباهی برای شما ترجمه کرده است.»
نوری گفت: «به من توهین نمیکنند. در واقع دارند به شما [قاضی] توهین میکنند.»
قاضی با خنده بلندی گفت: «خب آن را که اصلا متوجه نشدم.»
حمید نوری گفت: «این اگر این جا به من احترام نگذارد، یعنی به دادگاه احترام نگذاشته و به شخص شما.»
کنت لوئیس، وکیل شاکی پرونده، نیز گفت این اولین بار است که ایشان [حمید نوری] از کلمه «مجاهدین» استفاده میکند. این سخن موجب خنده حضار در دادگاه شد.
بخش پایانی جلسه به سوالات وکلای مدافع نوری از شاهد اختصاص داشت که مثل همیشه به موارد اختلاف میان گفتههای شاهد در بازجوییهای پلیس و شهادت او در دادگاه تمرکز داشت.
نکته بسیار مهم برای وکلای نوری این است که شاهدان و شاکیان پرونده چه وقت و چگونه و توسط چه شخص یا نهادی از دستگیری و اسم و هویت حمید نوری آگاه شدهاند.
آنها در پی اثبات این موضوع هستند که شاهدان دادگاه همگی تحت تاثیر اطلاعات و روایتهای اعلام و منتشر شده پیش از شروع دادگاه قرار دارند، و به همین دلیل قسمتهای بسیاری از این شهادتها شبیه هم هستند.
جلسه بعدی دادگاه روز سهشنبه ۴ آبان همراه با شهادت رضا فلاحی برگزار خواهد شد.