«ایران من» براستی ایرانی است شخصی. ایرانی است که آیزیک یومتُویان تجربه کرده، از تابستان ۱۳۲۷ زمانی که در یک خانواده یهودی متدین در جنوب تهران متولد شد، تا به امروز که در ایالت اوهایو در شمال شرق آمریکا ساکن است اما میگوید که قلبش را در ایران جاگذاشته است.
نویسنده در این کتاب، خاطراتش از تهران دهه ۱۳۳۰ و ۴۰ را بازگو میکند و خواننده را به خلوتی خانوادگی میبرد که در چهاردیواری یک خانه دوطبقه با نمای آجری در کوچهپسکوچههای مجاور کاخ مرمر تهران جریان داشت و در میان همین تعریفهاست که خواننده با خوراکیها و آشامیدنیها، آداب شادمانی و اعیاد یهودیان ایران و آیین عبادت و سوگ آنان آشنا میشود، از شادیهای بیکران دوران کودکی گرفته تا رنجی که بر یک شهروند اقلیت مذهبی در یک جامعه سنتی روا داشته میشد و با عیار نجاست محک میخورد.
یومتُویان خاطراتش را در سه جغرافیا تعریف میکند: تهران، دوران کودکی و زمانی که «اسحق پسر ابرام جهود» بود و در پسکوچههای خیابان شیخ هادی تهران توپبازی و دوچرخهسواری میکرد، مدرسه میرفت و اولین تجربههایش از دوستی را رقم میزد، و در نوجوانی به «قماشفروشی ملک» در خیابان قزوین به کسبوکار پدرش کمک میکرد و موظف به جمعآوری پول از مشتریان نسیهبگیر شده بود. اسرائیل چند سالی خانه «ایتزاک» ۱۹ ساله شد تا به رسم آن دوران در کیبوتص ساکن شود. پس از شرکت داوطلبانه در جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در ۱۹۶۷ بود که فهمید از جنگ بیزار است و سپس به دانشگاه تخنیون حیفا رفت و مهندسی شهرسازی خواند. و آمریکا که فرصتی به «آیزیک» میدهد تا تحصیل و تحقیق را در دانشگاههای نبراسکا و کورنل در نیویورک از سربگیرد و با ازدواج با دختری یهودی آمریکایی برای همیشه در آمریکا ساکن شود.
آیزیک یومتُویان میگوید مبنای اصلی نوشتن کتاب از یک سو بیماری سخت همسرش و از سوی دیگر دلتنگی برای ایران بود: «تصمیم کتاب نوشتن نداشتم. از حدود بیست سال پیش چون در سازمانهای مدنی و اقتصادی آمریکایی فعالیت زیادی داشتم، مدام برای سخنرانی درباره ایران، اقتصاد، نفت و ... به مجامع و دانشگاهها دعوت میشدم و بنابراین درباره ایران زیاد تحقیق میکردم. تا این که بیش از ده سال پیش همسرم به سرطان مبتلا شد و من ساعات طولانی حضور در بیمارستان را با نوشتن خاطراتم از ایران سپری میکردم. در سال ۲۰۱۰ که بیماری همسرم عود کرد یک بار دیگر فرصتی برای مرتب کردن نوشتههایم دست داد و بعد آن را در اختیار فامیل و دوستان قرار دادم تا ببینم اصلا ارزشی دارد یا نه...و همگی گفتند باید آن را تبدیل به کتاب کنم.»
کتاب «ایران من» به نثری ساده و بیپیرایه نوشته شده و از زبان فاخر در آن خبری نیست اما از جهات دیگری اهمیت دارد. بخش عمده کتاب که دربرگیرنده زندگی در تهران است، صفحاتی از تاریخ شفاهی و غیرعلمی در اختیار میگذارد که از دید یک شهروند یهودی در محلهای سنتی با مردمانی عمدتا مسلمان و در قید نجاست و طهارت، و نگاهی از بالا به پایین به غیرمسلمانان تصویر شده. غیرمسلمانانی که چون نجساند شاطر بعد از آن که کار همه را راه انداخت به آنان نان میفروشد، باید پول را اول روی تکهای کاغذ بگذارند و بعد به کاسبها بدهند تا از تماس مستقیم جلوگیری شود و حمام محل جمعهها را به آنان اختصاص داده تا در یک محیط تر با مسلمانان در تماس قرار نگیرند و آنان را نجس نکنند. روایات کتاب اما یکسره منفی نیست. نویسنده در عین حال از دوستان و همسایههای مهربان، معلمهای تاثیرگذار و باسواد، کلاسهای بیهمتای موسیقی، شکوفایی اقتصادی و زندگی رنگارنگی میگوید که حاضر به ترک آن نبوده و حالا پس از نزدیک به چهار دهه میگوید «من ایران را ترک کردم ولی ایران هرگز من را ترک نکرد.»
دوگانگی روزمره خانواده پرجمعیت یومتوبیان (شکل فارسی یومتُویان) در داخل خانهای است که زیر احکام کوشر اداره میشود و در اجتماعی که سنتی است و در قید و بند مذهب. این موقعیت بیشباهت به زندگی خصوصی و عمومی امروز مردم ایران نیست.
تجربه یومتویان از زندگی در جنوب تهران تجربیات اوست و ممکن است با آنچه که دیگر اقلیتهای مذهبی در محلههای بالای شهر آن زمان تهران تجربه کردهاند سازگار نباشد. آیزیک یومتُویان میگوید: «تبعیضی که در جامعه دریافت میکردیم باعث شد که خانواده ما گرایش پیدا کند به ایده کشور اسرائیل به عنوان خانه یهودیان و با وجودی که بسیاری از دوستان و کسبه محل سعی کردند پدرم را از تصمیمش در کوچدادن خانواده به اسرائیل منصرف کنند، او کار خودش را کرد.»
«ایران من» در واقع نسخه کامل جلد اول همین کتاب به نام «ترک کردن ایران» است که به زبان انگلیسی و در ۴۲۰ صفحه در بهار ۲۰۱۴ با هزینه شخصی نویسنده منتشر شده است. این کتاب در پنج بخش در کنار روایات شخصی و خاطرات خانوادگی، مروری اجمالی نیز دارد بر تحولات سیاسی که در ایران و جهان در حال وقوع است.