مکانيسم نمايش «ايران زنده» يا Iran Alive ساده به نظر می رسيد: سه شنبه شب بيش از ۶۰ دختر و پسر با حضور چشمگير رکسانا صابری در ميانشان با لباس سفيد و چهره های بشاش و خندان بر روی پنج رديف پله در تقاطع خيابانهای ۴۷ و دوم در نيويورک ايستاده و به اين ترتيب پرده سفيدی را تشکيل دادند که فيلم با يک پروژکتور و همراه دستگاه های صوتی قوی بر روی آن نمايش داده شد.
ايران زنده مونتاژ کوتاهی بود از صحنه هايی که در طول تابستان امسال دنيا را به تسخير خود در آورده بودند. صحنه های کتک خوردن مردم در خيابانهای شهر های ايران به دست لباس شخصی ها و اونيفورم پوش ها، نشانگر مقاومت جوانان و زنان و مردانی که گويا بجز موبايل ديگر چيزی برای از دست دادن ندارند.
اين صحنه ها را البته ديگر کسی در دنيا نيست که نديده باشد، و يا ديده باشد و توانسته باشد آنها را از ياد ببرد، ولی دو چيز امشب در اين نمايش تماشاچی را جلب می کرد. اول حرکات موزون و از پيش طراحی شده پرده انسانی بود که به صحنه های شگفت آور مقاومت مردم حرکت و اهميت دوچندانی می داد، و دوم صدای مردمی بود که همراه اين تصاوير از خواسته های خود به دو زبان انگليسی و فارسی سخن می گفتند. جمله «احمدی نژاد رئيس جمهورمن نيست» مکررا در طول فيلم از زبان زن و مرد و کودک شنيده شد و اين برداشت را القا می کرد که اين صداها متعلق به مردمی است که در ايران به خيابان رفته اند. اين پيام ساده شايد به زبانهای ديگر هم گفته شد و اين گزارشگر در شلوغی جمعيت تماشاگر از آن غافل ماند.
<!-- IMAGE -->
جمعيت از ساعت پنج بعد از ظهر آمده بود و تا ساعت هفت و نیم شب که همه منتظر تاريک شدن هوا بودند دويست نفری می شدند. صحبت ها از همه نوعی بود. يکی از شعارهای روز قدس در تهران می گفت. ديگری از تفاوت های جنبش سبز با جنبشی که به انقلاب اسلامی منتهی شد. سومی گفت راستی شنيده ايد که به نشانه همبستگی با ايرانيان قرار است اکثر ساختمانهای نيويورک را روز پنجشنبه با چراغ های سبز آزين کنند؟ گروه «صداهايی برای ايران» از شهرداری درخواست کرده بود تا بگذارند دستکم ساختمان امپاير استيت را سبز پوش کنند ولی گويا با اين تقاضا موافقت نشده بود. چهارمی گفت، نه کجای کاريد، نه فقط امپاير استيت بلکه دو سه ساختمان ديگررا هم می خواهند سبز پوش کنند. صحبت ها در اين زمينه تمام شدنی نبود.
فضای اين جمع انسان را بیاد آکسيون های اپوزيسيون در گذشته می انداخت، منتهی با تفاوتهايی که رفته رفته با تدقيق بيشتر بر روی سرو وضع آدمها، نوع سلام و عليک کردن هايشان با يکديگر، نوع نگاه بی آزارشان، و غيره ... شايد بشود به خصلت آن نيز پی برد. مثلا اينکه همه يک قطعه لباس سبز پوشيده بودند، با خود شال يا حتی دستمال سبز رنگ حمل می کردند به نوعی غير ايدئولوژيک بودن اين آکسيون را می رساند، مانند حرکت بزرگتری که در ايران بنام جنبش سبز جريان دارد.
<!-- IMAGE -->
پيش از نمايش فيلم اعلام شد يک گروه از جوانان ايرانی که از تورنتوی کانادا با دوچرخه خود را به نيويورک رسانيده اند بزودی به جمع خواهند پيوست. طرف های ساعت هفت و نيم شب بود که آنها در ميان دست زدن و شادی مردم رسيدند، از دوچرخه های خود پياده شدند، جلوی دوربين ها با همه عکس انداختند، نفسی تازه کردند، و خلاصه با همه خوش و بش کردند.
به هر حال تجربه منحصر بفردی بود و همانطور که در اعلاميه ها وعده داده می شد آغازگر سه روز تظاهرات اعتراضی ايرانيان آمريکای شمالی عليه آقای محمود احمدی نژاد.