از همین اول بگویم آنچه همیشه گفته ام که من مفسر نیستم، یعنی مفسر سیاسی نیستم، وگرنه در مورد ورزش و سینما و دیگر تفریحات مفید سرم برای تفسیر درد می کند. آنچه من برای تو می نویسم هم حتی اگر به سیاست مربوط شود نه تفسیر که فقط دید شخصی من و روایت من از حادثه هاست آنچنان که می بینم و به تو گزارش می دهم.
حالا در همین هیر و ویر، دوستی قدیمی در مصاحبه ای از من می پرسد چیزی شبیه به اینکه الان با توجه به آنچه حکومت ایران نسبت به مردم کرده، مردم چه واکنشی نشان می دهند؟
پاسخ من در آن روز این بود که گمان دارم، با توجه به آنچه از ایران می بینم و می شنوم، در حقیقت این مردم هستند که ابتکار عمل را در دست دارند و حکومت تنها کارش واکنش هائیست که اکثراً نیز تکراری و مصرف شده است. و امروز هم وقتی از ایران می شنوم و آنچه از ایران می بینم، مرا بیشتر معتقد می کند به این که آنچه از مردم در ایران دیده می شود «ابتکار» است و آنچه از حکومت دیده می شود واکنش است و آن هم به صورت تکرار. و خوب می دانی که کارآئی «ابتکار» تا چه حد است و فرسوده شدن نیروی «تکرار» تا چه اندازه.
ملاحظه کن هنگامی که «حکومت» به «تکرار» شیوه همیشگی اعتراف گیری رو می کند که از شدت تکرار فرسوده و مندرس شده، محسن آرمین، سیاستمدار اصلاح طلب و سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که در مجلس ششم به عنوان نماینده چهارم به مجلس راه یافت، چگونه پیشاپیش با پیشدستی در اعتراف هرگونه اعتراف احتمالی را که در آینده از او گرفته شود مردود اعلام می کند.
او در نوشته مفصل خود می گوید با توجه به جریان حاکم علیه معترضان به نتایج انتخابات، «این حقیر هر آن باید درانتظار دستگیری و حبس و قرار گرفتن در شرایط مشابه عطریانفر و ابطحی باشم. و از سوی دیگر خود را در این حد می شناسم که استعداد اویس قرنی و بایزید بسطامی شدن را ندارم که در شرایط خاص یکباره حقایق ملک و ملکوت بر من مکشوف شود و تمام افکار و اندیشه هایم تغییر کند.» بنا بر این پیش از تحقق چنین احتمالی درباره خود به صراحت اعلام می کنم به آنچه در قالب بیانیه ها و مواضع فکری و سیاسی سازمان متبوعه تا کنون منتشر شده و آنچه تا کنون شخصاً گفته یا نوشته ام اعتقاد راسخ دارم. هیچ نقطه سیاه و تاریکی در زندگی سیاسی خود ندارم که به خاطر آن احساس ندامت و شرمندگی کنم. هیچ ارتباطی با بیگانگان نداشته ام و ندارم. تا کنون هیچ پولی از محافل بیگانه دریافت نگرده ام. نه به انقلاب مخملی معتقدم و نه به براندازی نظام و تنها خواهان اجرای قانون اساسی و قرار گرفتن همگان در چارچوب قانون هستم... بنا بر این اگر مشیت و اراده ربوبی بر این تعلق گرفت که به ابتلا و فتنه ای که دوستان و برادرانم گرفتارند دچار شوم، از هم اکنون اعلام می کنم اگر سخنی بر خلاف آنچه گذشت از بنده شنیده شد، اعتقاد و باور این حقیر نبوده و تحت شرایط ویژه زندان و به اکراه و اجبار به آن اقدام کرده ام. از تمام همکارانم در جمع فعالان سیاسی نیز می خواهم تا فرصت باقی است به صورت جمعی یا فردی به اقدامی مشابه دست بزنند، زیرا در شرایط موجود تنها به این طریق می توان به بدعت سیئه و شیوه زشت و نا مبارک اعتراف گیری پایان داد.»
حالا این «ابتکار» محسن آرمین را در مقابل «تکرار» حکومت در روش «اعتراف تلویزیونی» قرار بده و ببین با آنچه آرمین پیشاپیش در مورد اعترافات احتمالی خود می گوید، که هر اعترافی از من بگیرند دروغ است، اگر فردا محسن آرمین را بیاورند جلوی تلویزیون تا روش اعترافات تلویزیونی را تکرار کند، این اعترافات احتمالی، ارزشش پیش غریبه یا خودی تا چه حد خواهد بود؟ و چگونه کمدی مضحکی درست خواهد شد که هر قاضی و هر آدم صاحب معرفتی را ناچار سازد تا چنان اعترافاتی را به سطل زباله سرازیر کند، نه آنکه به عنوان سند جرم، انسانی را با آن محکوم سازد. و از این ها بالاتر، بالاتر از هر قاضی و دادستان و سیستم قضائی، قضاوت مردم و افکار عمومی در پایان حکایت چگونه خواهد بود.
آیا تو نیز فکر نمی کنی امروز «ابتکار» با کیست و «تکرار» کار کی؟
فاصله بلند ابتکار تا تکرار – روز یکصد و شصت و هشتم
<!-- IMAGE -->