در آمریکا قانونی است به نام Good Samaritan Law، که مانع بی تفاوت ماندن و بی تفاوت گذر کردن از کنار کسی می شود که دچار سانحه ای شده، بیمار افتاده، تصادف کرده، یا مورد هجوم کسی یا کسانی قرار گرفته و خلاصه کلام، نیازمند یاری و کمک باشد. این قانون به شما اجازه نمی دهد آدمی را که زیر ماشین رفته یا مورد ضرب و شتم کسی قرار گرفته ببینی و کاری برای مساعدتش انجام ندهی، که نگوئی به من چه و نمی خواهم خودم را به دردسر بیندازم و از این قبیل عذر و بهانه ها.
این قانون، Good Samaritan Law، معنای کلی اش، وظیفه کمک برای نجات انسان و انسان های دیگر است، که آن را از «اختیار» بالاتر می داند و «اجبار» می خواند. این قانون در بسیار کشورها که سیستم حقوقیشان از سیستم حقوقی انگلستان الهام گرفته نظیر، کانادا و استرالیا وجود دارد، و در حقیقت برای آن زمانی به کار می رود که اخلاقیات و شفقت بشری به خاطر ملاحظات شخصی و حقوقی و مادی و غیره، کارائیشان را در زمان هائی از دست داده باشند. بنا بر این، این قانون فرد را مکلف می کند که آن زمان که آدمی را در حال غرق شدن و نیازمند نجات می بیند به یاریش بشتابد و نتواند بی تفاوت از کنارش بگذرد تا غرق شود. اگر دید ده نفر ریخته اند سر یک نفر و دارند به قصد کشت می زنند، اگر خودش هم زورش نمی رسد، چند نفر را به کمک بطلبد و نگوید به من مربوط نیست. این اختیار نیست، اجبار است و قانون است.
با این فلسفه وجودی، آیا زمان آن فرا نرسیده تا قوانین بین المللی نیز در تکمیل ساختار کهنه و نیمه کاره و ناقص خود، این قانون را، قانون Good Samaritan را به قوانین خود اضافه کند؟
قوانین بین المللی کنونی که ده سال است از حد یک سری قوانین و مقررات سیاسی و تجاری فراتر نرفته آیا وقتش نیست که نگاهی نیز به «وضعیت بشری» افکند و قانون کمک به اجتماعی نیازمند به مساعدت را جایگزین کمک اختیاری کند؟
آیا زمان آن فرا نرسیده که فی المثل اگر در جائی از دنیا، سرکرده و سرکردگانش، با انگیزه «نگهداری قدرت به هر قیمت» به جان مردم خود افتاده باشند، دیگر جوامع متمدن بشری نتوانند با عذر و بهانه «مسائل خودشان است» و «به ما مربوط نیست» اجازه ادامه خشونت و بیداد را بدهند؟
آیا نباید آنجا که ملاحظات سیاسی و اقتصادی و تجاری کارآئی را از همه اخلاقیات و معنویات بشری سلب کرده باشد، قانون به کمک «بشر» آید و کمک به جوامع مورد آزار و نجات آنان، نه فقط اختیاری که قانونی و اجباری باشد؟
مسلم است که در اینجا استدلال پیوسته حکومت های دیکتاتوری و خودکامه پیش کشیده خواهد شد که این دخالت در امور داخلی ما محسوب می شود. در حالی که وقتی صحبت از نقض حقوق بشر در میان باشد، هیچ استدلالی به عنوان «سپر» برای توجیه آزار و سرکوب انسان ها نمی تواند و قانوناً نباید مورد استفاده قرار گیرد.
نه اینکه منظور آن است که هر زمان رهبر کره شمالی قرص نانی از جیره اندک مردمش کاست، یا در قاهره پلیس با دانشجویان درگیر شد و یا در تهران بسیجی ها با باطوم به مردم حمله کردند، باید با لشکرکشی، به کمک مردمشان شتافت. به هیچ وجه.
اما یک قانونGood Samaritan بین المللی، جامعه جهانی و همه دولت های قد و نیم قد عضو آن را ملزم خواهد ساخت که نه اختیاری و بلکه اجباراً از دولتی که ستم می کند بازخواست کند. و مهمتر از همه قانوناً از همه حکومت ها خواهد خواست تا دیوارها و سدهای اطلاعاتی را که به دور سرزمین های خود کشیده اند پائین آورند تا دنیا بتواند برای اجرای Good Samaritan Law به آنچه در همه سرزمین ها می گذرد، شفاف بنگرد.
آیا تو اسم این را می گذاری دخالت در امور داخلی کشورها؟