در اینسو، در آمریکا، خبرهای ایران و حرکت عظیم مردم در قالبی آرام اما مداوم و پا بر جا، صفحات اول همه روزنامه های معتبر و دقایق متوالی اخبار و تفسیر تلویزیون ها را به خود اختصاص داده است.
مردم آمریکا که در سال های اخیر آگاهیشان از ایران بیشتر به حرف های جنجالی رهبران ایران و هولوکاست و مسئله اتمی و از این قبیل منحصر می شده، اینک چشم بر ایرانی گشوده اند که پیشتر ندیده اند. مردمانی که پای حرفشان ایستاده اند که «رای من کو» و در مجموع حرف آرام اما مداوم را بالاتر و فراگیرتر از هر فریاد نامفهوم یافته اند.
و این مردم آمریکا که امروز به جای صحبت های مقامات ایرانی، ایرانی ها را در قالب مردمانی متمدن و منطقی یا با چشم خود و یا از دید خبرنگاران خود مشاهده می کنند به هر ایرانی و ایرانی تباری که سراغ دارند رجوع می کنند و می پرسند، ما چکار می توانیم بکنیم؟ چکار می توانیم بکنیم که به این مردم، به این همنوعان آگاه و هشیار خود کمک کرده باشیم بدون آنکه کارشان را خراب کنیم؟
ایرانی و ایرانی تبارهای آمریکا که اکثریتشان را نیز جوان ها تشکیل می دهند، به جنبشی موازی با مردم در درون ایران دست زده اند که خودجوش است و بی رهبر. این ها را در شهرهای مختلف آمریکا می توانی هر روزه ببینی و رنگ سبز و پیراهن سبز که برای همه ناظران، آشکارا پیام همبستگی آنها را با ایرانیان درون ایران بازگو می کند. و در جمع هر روزه و راهپیمائی های هر روزه اینان که از واشنگتن تا جنوب کالیفرنیا ادامه دارد می توانی آمریکائی های بسیاری را نیز ببینی که با اینان همدوش گام بر می دارند.
حالا اگر اسم این حرکت خودجوش و حمایت آمریکائی ها (مردم آمریکا را می گویم) می گذارند، دخالت آمریکا در امور ایران، قضاوتش را می گذارم به عهده تو.
وقتی نوبت به دولت آمریکا می رسد و واکنش دولت اوباما به رویداد انتخابات و پیامدهای آن در ایران، پرزیدنت اوباما ظاهراً روشی را برگزیده است که بهانه به دست حکومت ایران ندهد که مارک آمریکائی بر مردمان معترض در ایران بزنند. او معتقد است که تصمیم ایرانی ها باید تعیین کننده سرنوشت آنها باشد.
روزنامه واشنگتن پست امروز در تفسیری تحت عنوان «تلاش سخت دولت آمریکا برای واکنشی مناسب در قبال ایران» به این مشکل اشاره می کند که دخالت دولت آمریکا می تواند شانس گفتگوی آینده را با ایران به خطر اندازد، چه آنکه ارزیابی دولت از وضعیت قدرت در ایران (حداقل تا امروز) این است که قدرت واقعی در دست آقای خامنه ای است و نه کسی که رئیس جمهور می شود.
این البته تفسیر و برداشت Glen Kessler نویسنده واشنگتن پست است و اگر هم تا هفته پیش معتبر بود و با وضعیت و ساختار قدرت در ایران جور در می آمد، اما در این روز یعنی شش روز بعد از انتخابات و عدم پذیرش نتیجه آن از سوی این جماعت عظیم ایرانیان، شاید این برداشت آقای کسلر هم برداشتی کهنه و از اعتبار افتاده باشد. و این گرفتاری همه مفسرین و تحلیلگران مسائل ایران است که به دینامیزم و تغییر لحظه به لحظه ای که در جلو چشمشان رخ می دهد نگاه نمی کنند و تنها به حافظه دیروز خود برای تحلیل مسئله امروز توجه دارند.
در ایران امروز از دید من که دیدی کاملاً شخصی است، معادله قدرت آنچنان در حال تغییر است که شاید دیگر نتوان کسی را قدرت بلامنازع پنداشت. کسی را نه، اما مردم را آری. چون تا آنجا که عقل من کار می کند قدرتی بالاتر و عظیم تر و بلا منازع تر از قدرت مردم وجود ندارد و مردم در هر سرزمینی، در هر کشوری، از دارا گرفته تا ندار و میان حال، اگر بخواهند و بدانند، حرف آخر را سرانجام خواهند زد. این را هر کس که عقلش برسد روزی خواهد دانست و آن هم که عقلش نرسد سرانجام خواهد پذیرفت.