من مانده ام که در اجتماعات زن ستیز، تا کی و تا کجا، باید به مردها (منظورم مردهای واقعی نیست) تقلب رساند و در این جدال نابرابر به یاریشان شتافت تا جائی که حتی به تجاوز جنسی آنان نیز جنبه قانونی داده شود. مثل همین به اصطلاح قانونی که در افغانستان به تصویب پارلمان و به توشیح رئیس جمهور آن کشور رسیده است و روی قانون جنگل را هم سفید می کند چه برسد به قانون انسانها.
این همان قانونیست که پرزیدنت اوباما آنرا مشمئز کننده و نفرت انگیز می خواند و در آن نه تنها خروج زن از خانه خود باید با اجازه مرد باشد، (یعنی زندان در کلام ساده)، بلکه در خوابگاه نیز به جنس دو پای زورگو اجازه می دهد که حالا که خود عرضه و لیاقت جلب محبت و نزدیکی همسر خود را ندارد، با زور قانون او را به تملک خود درآورد.
تو ای آدم قرن بیست و یکم اسم شرمبار این ستم را که منکر همه اخلاقیات و معنویات است چه می گذاری؟
می گویند، غرب در ترجمه این قانون اشتباه کرده و دچار سؤ تفاهم شده است. کدام سؤ تفاهم؟ آیا زنان و مردان فرهیخته افغانستان نیز که صدای اعتراض خود را حتی از کابینه خود دولت افغانستان بلند کرده اند هم در ترجمه و تفسیر این قانون قانونی کردن تجاوز جنسی، دچار اشتباه شده اند؟
خانم کوفی از اعضای پارلمانی که این سند شرمبار را به تصویب رساند (۶۸ نفر از اعضای این پارلمان را زنها تشکیل می دهند) می گوید «بسیاری از ۲۴۹ نفر اعضای پارلمان افغانستان و از جمله تعدادی از زنانی که به آن رای دادند، نمی دانستند دارند به چه رای می دهند و این لایحه را نخوانده بودند.» و شاید اگر هم خوانده بودند، بعد از عمری تحمل این رسم برده داری، آنرا آمده با طبیعت دانسته و قبولش کرده بودند. چرا که از دید بسیاری از زورگوها و زور شنوها، عقدی که میان زن و مرد انجام می شود معنایش نه سند پیوند دو انسان با هم که سند تعویض مالکیت یک انسان، یک زن، و واگذاری مالکیت او به موجودیست که اسمش را شوهر گذارده اند، اما در عمل منظورشان همان «ارباب» است.
حالا حتی در میانه همین سنت های برده داری باقی مانده از عصر حجر، تازه این ارباب زبون و ناتوان، باز هم محتاج به تقلب و کمک گرفتن شده و دولت و قانون (که انگار هیچ کار دیگری برای سامان دادن آن سرزمین ندارد) باید در خوابگاه نیز به یاری این موجود بشتابد.
اما مایه مسرت آنست که این بار عملاً دنیا واژه «چاردیواری و اختیاری» را مردود شناخته و چه دولت ها و چه همه مردمان آگاه و آزاده سرزمین های دیگر صدای اعتراضشان را بلند کرده اند.
پیشتر گفتم که دنیا که به امید ریشه کن کردن انسان ستیزی و زن ستیزی طالبان، در افغانستان هم از نظر جانی و هم مادی و هم معنوی هزینه کرده است، نمی تواند در این گذرگاه حساس تاریخی تنها نظاره گر باشد.
خانم کوفی به در باغ سبزی که بعد از سقوط طالبان به زنان و کودکان افغان نشان داده شد اشاره می کند که در آغاز، بسیاری از حقوق از دست رفته آنان به آنها باز پس داده شد، اما در بازی نا تمیز سیاسی دوران اخیر، این حقوق بار دیگر آهسته آهسته از زن و کودک افغان گرفته شد و گرفته می شود. تا جائی که زورگویان به جسارتی می رسند که قانونی را به تصویب برسانند که هر جور بخواهی تفسیر و تعبیرش کنی، یک معنا بیشتر ندارد، تجاوز جنسی قانونی.