آیا دیوار بلند بی اعتمادی میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا در حال فروریختن است؟ این پرسشی است که ذهن ناظران مسایل دو کشور را به خود مشغول کرده است. در حالی که تا چند هفته پیش بیم آن می رفت که حملات لفظی و قدرت نمایی نظامی در محور پرمخاطره تهران، تل آویو، واشنگتن منجر به افروختن آتش جنگی دیگر در منطقه ملتهب خاورمیانه شود، اکنون گفته می شود ایران و آمریکا با ارسال علایمی که در ۳۰ سال گذشته کم سابقه بوده است در پی دستیابی به تفاهم و مدارا هستند.
نقطه عزیمت این تفاهم می تواند حضور ویلیام برنز، معاون وزیر امور خارجه آمریکا، در گفت وگوهای مذاکره کننده هسته ای جمهوری اسلامی و مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا باشد.
قرار است سعید جلیلی و خاویر سولانا روز شنبه در ژنو پیرامون بسته پیشنهادی قدرت های جهانی به ایران، که حاوی مشوق های اقتصادی و سیاسی در ازای توقف غنی سازی اورانیوم است، گفت و گو کنند. این اولین بار است که یک دیپلمات ارشد ایالات متحده در این گفت و گوها حاضر می شود، اگرچه کاخ سفید گفته است آقای برنز در این جلسه تنها شنونده خواهد بود و با نماینده جمهوری اسلامی گفت و گو نخواهد کرد.
در لایه ای دیگر از تحولات، می توان به نیت وزارت امور خارجه ایالات متحده برای گشایش دفتر حافظ منافع آمریکا در ایران اشاره کرد که اولین بار روزنامه واشنگتن پست از آن پرده برداشت. هنوز هیچ یک از مقامات آمریکا این خبر را تایید نکرده اند اما عدم تکذیب آن نیز خود نشانگر وجود عزمی هدفمند در خصوص حضور دیپلماتیک آمریکا در ایران است. ضمن آن که کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه ایالات متحده تاکید کرده است در غیاب چنین دفتری، ایرانیان برای اخذ ویزای آمریکا و سایر کارهای اداری در تنگنا هستند که باید چاره ای برای آن یافت.
این دو تحول در سپهر دیپلماسی آمریکا، انعکاسی غافلگیر کننده در ایران داشته است. در حالی که محمود احمدی نژاد، رییس جمهوری اسلامی، به نطق های آتشین در مورد نظم جهانی مشهور است و در غالب سخنرانی های خود آمریکا را به مقابله می خواند، اکنون او و وزیر امور خارجه اش، منوچهر متکی، با روی گشاده از حضور دیپلمات آمریکایی در مذاکرات هسته ای و نیز گشایش دفتر حافظ منافع ایالات متحده در ایران استقبال می کنند.
محمود احمدی نژاد در زمره نیروهای تندرو جمهوری اسلامی است که آمریکا را به قاعده رهبر انقلاب اسلامی، آیت الله خمینی، شیطان بزرگ می دانند. خواستگاه آقای احمدی نژاد در میان همان لباس شخصی های تندرویی است که در طول ریاست جمهوری سید محمد خاتمی، هر ناز و کرشمه دولت او در مقابل دولت آمریکا را سخت نکوهش می کردند و حتی برای نشان دادن آمریکا ستیزی خود به سوی اتوبوس جهانگردان آمریکایی در اصفهان، سنگ و چماق پرتاب کردند.
اما همانطور که برخی تحلیل گران سیاسی معتقدند این واکنش ها نه از سر خصومت با آمریکا که به دلیل وجود رقابت در میان جناح های سیاسی ایران برای آشتی با ایالات متحده است. دو جناح اصلی در جمهوری اسلامی همواره بخش عمده ای از توان خود را صرف خنثی کردن تلاش رقیب برای از میان برداشتن دیوار بی اعتمادی با آمریکا کرده و در پی آنند که خود را قهرمان ایجاد رابطه مجدد با واشنگتن معرفی کنند و این برای افکار عمومی ایران، که تاریخ آمریکا و ملت آن را ستایش می کنند و از روابط دیرینه دو کشور خاطرات عمدتا خوشایندی دارند، قطعا از اهمیت برخوردار است.
به نظر می رسد در این مقطع از تاریخ، رهبر جمهوری اسلامی، آیت الله خامنه ای نیز سدی در برابر ایجاد رابطه نباشد. او که ظرف ۲۰ سال زمامداری جمهوری اسلامی همواره بر جمعیتی از کارشناسان و فعالان سیاسی که دنبال عادی شدن روابط بوده اند، نهیب زده و گفته است ایجاد رابطه بر مشکلات می افزاید و آمریکا از سفارت خانه اش در مسیر جاسوسی استفاده خواهد کرد، اخیرا در یک سخنرانی گفته است:« هر گاه زمان آن برسد که رابطه از سر گرفته شود، من اولین نفری خواهم بود که آن را اعلام می کنم.»
اما پرسشی که به قوت خود باقی می ماند این است که آیا آمریکا تا پیش از توقف غنی سازی اورانیوم توسط جمهوری اسلامی، حاضر به عادی کردن روابط خواهد بود یا نه؟ واشنگتن بارها گفته است ادامه غنی سازی اورانیوم در ایران را که می تواند منجر به ساخت سلاح های هسته ای توسط جمهوری اسلامی شود تحمل نمی کند. در اردوگاه مقابل، جمهوری اسلامی ادامه غنی سازی اورانیوم را با ماهیت ایدئولوژیک خود درهم آمیخته است، آن را با ملی شدن نفت مقایسه می کند و می گوید آمریکا و متحدانش باید این عمل انجام شده را بپذیرند.
و در حالی که آژانس بین المللی انرژی اتمی هنوز پاسخ بسیاری از پرسش های خود را در خصوص برنامه هسته ای جمهوری اسلامی نگرفته است، پافشاری بر غنی سازی اورانیوم بر شک و تردیدها در خصوص نیات واقعی ایران می افزاید.
به این ترتیب این تحلیل قوت می گیرد که ممکن است جمهوری اسلامی با استقبال از گشایش دفتر حافظ منافع آمریکا در ایران، و نیز حضور ویلیام برنز در مذاکرات هسته ای، در پی آن باشد که به شیوه خود بار دیگر در اجماع جهانی شکل گرفته در خصوص برنامه اتمی اش شکاف ایجاد کند. این تاکتیک زمانی جبهه ایران را تقویت می کند که رییس جمهور فعلی آمریکا در ماه ژانویه سال ۲۰۰۹ دفتر خود را ترک کند، و معلوم نیست موضع جانشین جورج بوش در مورد نحوه مقابله با برنامه اتمی جمهوری اسلامی چگونه باشد.
در عین حال ممکن است جمهوری اسلامی در شرایط فعلی دچار خطایی استراتژیک شود. کاخ سفید اعلام کرده است حضور معاون وزارت امور خارجه آمریکا در مذاکرات جلیلی و سولانا پیامی قوی برای ایران و جهان است که نشان دهد ایالات متحده در برابر پرونده اتمی جمهوری اسلامی تا چه اندازه به راه حل های دیپلماتیک متعهد است.
حال با در نظر گرفتن این که آمریکا همواره گفته است در مقابله با پرونده اتمی ایران همه گزینه ها روی میز است، می توان نتیجه گرفت چنانچه تازه ترین فرصت دیپلماتیک از دست برود آن گاه نوبت به استفاده از «سایر گزینه ها» برسد.