روزنامه «دنیای اقتصاد» با اشاره به فشارهای اقتصادی به مستاجران ایرانی، تورم بالا در حوزه مسکن و اجاره بها را عامل کاهش مصرف کالری مستاجرها اعلام کرد.
این روزنامه نوشت که نتایج بررسیها درباره ابعاد پنهان فقر و نحوه اثرگذاری تورم بر رفاه خانوارها نشان میدهد، اگرچه میانگین کالری دریافتی سرانه خانوارها در فاصله ابتدا تا انتهای دهه ۹۰، تحت تاثیر افزایش تند هزینههای زندگی، ۱۰درصد کاهش پیدا کرد، اما این کسری کالری برای مستاجرها که مجبور به «تامین هزینه اجاره مسکن» هستند، حادتر گزارش شده است.
در این ارتباط، به نوشته دنیای اقتصاد، کالری دریافتی مستاجران به ۱۹۹۰ کیلوکالری در روز رسیده که پایینتر از «حداقل کالری مورد نیاز روزانه (۲۱۰۰) » است.
نتایج مطالعه صورت گرفته از سوی بازوی پژوهشی مجلس در حوزه فقر نشان میدهد که تبعات فقر مسکن و دشوارتر شدن تامین هزینه اجاره مسکن، خود را در شکل فقر شدید غذایی بین گروه زیادی از خانوارهای فاقد مسکن نشان داده است.
مرکز پژوهش های مجلس در یک گزارش کارشناسی با عنوان «وضعیت فقر و ویژگیهای فقرا در دهه گذشته» نوشته که سکونت در مسکن استیجاری یکی از مواردی است که رفاه خانوار را کاهش میدهد.
بر این اساس، نرخ برخورداری از مسکن استیجاری در بین فقرای شهری حدود چهار واحد درصد بیش از غیر فقرا است. همچنین مستاجران به علت پرداخت هزینههای اجاره مجبورند از سایر هزینههای خود و به طور خاص از خوراک بکاهند. به طوری که کالری دریافتی مستاجران، به طور میانگین، همواره پایینتر از مالکان بوده است.
در گزارش این مرکز تاکید شده است که افزایش فقر و کاهش سهم سایر هزینهها به جز خوراک و مسکن، تنها معطوف به کاهش هزینههای رفاهی نیست و میتواند پیامدهای جبرانناپذیری برای خانوار داشته باشد و موجبات فقر بیننسلی را فراهم آورد. به عنوان مثال سهم آموزش از کل هزینههای خانوار طی یک دهه حدود ۶۰ درصد کاهش یافته است.
دنیای اقتصاد در گزارش خود به این نکته تاکید دارد که میزان کالری دریافتی از یک مقدار، دیگر نمیتواند کاهش یابد و نیازهای یک انسان زنده باید تامین شود اما گزارشهای مکمل نشان میدهد در شرایطی که کف کالری موردنیاز انسان زنده در روز به طور متوسط، معادل ۲۱۰۰ کیلوکالری است، درسال ۱۴۰۰، میانگین کالری دریافتی خانوارهای مستاجر در روز به کمتر از این میزان، یعنی ۱۹۹۰ کالری سقوط کرد.
عباس عبدی، روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی، نیز در شماره روز یکشنبه روزنامه اعتماد نوشته است که «ما با بدترین نوع فقر مواجهیم.»
به نوشته او، این فقر یک ویژگی مهم دیگری هم دارد و آن وضعیت تشدیدکنندگی آن است. به عبارت دیگر، خانوارها برای زنده ماندن دست به اقداماتی میزنند که آنان را فقیرتر میکند. تحصیل، آموزش، بهداشت و سایر امور رفعکننده فقر را از سبد مصرفی خانوار حذف میکنند، در نتیجه، در آینده، فقر را تشدید میکنند.
روزنامه هممیهن روز ۱۱ بهمن سال ۱۴۰۱ تورم را زمینه ساز شیوع سوء تغذیه در ایران اعلام کرد و نوشت که آمارهای وزارت بهداشت نشان میدهد حدود ۱۶ کودکان زیر شش سال در ایران دچار سوءتغذیه و ۸۰۰ هزار کودک در سنین رشد، با کمبود انرژی، مواد پروتئینی و البته کمبود ریزمغذیها مواجهند. بر اساس این آمار، همچنین ۱۱ درصد کودکان در ایران کمبود وزن و ۵ درصد نیز لاغری شدید دارند.
روزنامه تعادل نیز روز ۲۳ آبان سال گذشته نوشت: براساس مطالعات صورت گرفته در استانهای سیستان و بلوچستان، هرمزگان، ایلام و کهگیلویه و بویراحمد، کوتاهی قد، کم وزنی و لاغری شیوع بالایی دارد که ناشی از سوءتغذیه است.
این روزنامه تاکید کرد که «خیلی از خانوادهها امکان تامین معاش روزانه خود را ندارند چه برسد به اینکه بخواهند اقلامی مانند گوشت و مرغ و برنج بخرند و ویتامینهای لازم برای رشد فرزندانشان را تامین کنند.»
مدیرکل دفتر بهبود تغذیه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی سال گذشته گفت که افزایش قیمت مواد غذایی و گرانیها همگی دست به دست هم دادهاند که خطر ناامنی غذایی در کشور مخصوصا در اقشار کم درآمد و دهکهای درآمدی پایین افزایش داشته باشد.