مهرداد معین فر، ۳۲ ساله و تنها پسر خانواده و چشم و چراغ پدر، مادر و تنها خواهرش بود. او باهوش، تحصیل کرده و عاشق زندگی بود. مهرداد فارغ التحصیل رشته شیمی، کارمند داروخانه و مشاور پوست هم بود. در دومین روز از اعتراضات سراسری به افزایش نرخ بنزین به معترضان پیوست اما نیروهای امنیتی ایران، جوابش را با گلوله دادند. در روز ۲۶ آبان گلوله به قلب مهرداد اصابت کرد و تمام رگ های قلبش پاره شد.
به گفته مادر مهرداد، سمت راست سر او هم بر اثر ضربه باتوم شکسته و سمت راست صورتش کبود بود.
مادر مهرداد می گوید: " پسرم پر از آرزو بود. آرزوهای قشنگی داشت و برای من از آرزوهاش تعریف می کرد. بچه ام را با آرزوهایش کشتند و زیر خروارها خاک گذاشتند . "
او برای زندگی بهتر به خیابان رفته بود، اما هرگز به خانه برنگشت. خانواده مهرداد می گویند از همان لحظه کشته شدنش جو امنیتی حاکم شد. به گفته مادر مهرداد، از پدر مهرداد تعهد گرفتند که پیکر مهرداد را باید بدون سر و صدا مستقیم برای خاکسپاری ببرند. مادر مهرداد در امامزاده ای که او را به خاک سپردن صورت پسرش را برای آخرین بار دید و با یک بوسه بر او وداع کرد. اما پدرو شوهر خواهر مهرداد آثار گلوله را بر قلب او دیدند.
حالا مادر مهرداد در خانه راه میرود و با خاطرات او سر می کند و می گوید: "مهرداد علاقه زیادی به انگشتر داشت و من جعبه انگشترهایش را به یادگار نگه داشتم. مهرداد پر انرژی و شاد بود. من هنوز لباس هایش را هر روز مرتب می کنم."
مادر مهرداد سوال های زیادی در مورد آخرین دقیقه های زندگی پسرش دارد و می گوید : "چجوری زدن؟ چی کشید؟ چی می خواست برای آخرین بار بگه؟ چی توی دلش بود؟ چی توی فکرش بود؟ نمی دونم چه کسی بچه ام رو رسوند بیمارستان؟ همش اینها را با خودم میگم. کاش یکی بود بچه ام رو می دید، می دید که چی سر بچه ام اومد. چقدر زجر کشید بچه ام، نمی دونم! "
روز سالگرد مهرداد، نیروهای امنیتی سراغ مادر مهرداد رفتند از او پرسیدند مهرداد روز یکشنبه ۲۶ آبان، در خیابان چه کار می کرد و به چه چیزی اعتراض داشت؟
مادر مهرداد با اشاره به این که نیروهای امنیتی با او برخورد خوبی نداشتند گفت: "به نیروهای امنیتی که مرا بردند گفتم معترض حق همه مردم است اما شما با گلوله جواب شونو دادین. هزاران مهرداد معترض رفتند توی خیابان اما شما با گلوله جواب آنها را دادین، به مغز یا قلب شون تیر زدین."
مادر مهرداد می گوید : "من دو سالِ شهریار نرفتم، البته خیابان ولیعصر اصلا نرفتم. نه من ، نه خواهرش، نه پدرش، هیچ کدوم از ما پای مان نمی کشد به اونجا بریم. تمام امید و آرزو هامونو با خاک یکسان کردند. من می خواهم به من جواب بدهند که چرا با گلوله پسرم را کشتن؟ به کدامین گناه مهرداد منو کشتن ؟ من بخاطر این دادخواهم و تا آخرین نفسم دادخواهش هستم و می مانم. "