فیلم «مرغزار آمریکائی» یا American Pastoral براساس کتابی تحسینشده و با اهمیت ساخته شده، که نویسنده فیلیپ راث در سال ۱۹۹۸برای آن جایزه معتبر «پولیتزر» را دریافت کرد. این فیلم، داستان خانواده مرفهی است در حومه زیبائی در ایالت نیوجرسی، که زندگی رشکانگیز آنها، به خاطر انقلابی شدن دختر نوجوان خانواده، بهناگاه، از هم میپاشد.
منتقدهای آمریکائی در پی نخستین رونمائی فیلم در آمریکای شمالی، در جشنواره «تورنتو» به آن بیاعتنائی کردند، بعضی به این خاطر که گزینش هنرپیشه اسکاتلندی «ایون مکگرگور» را هم برای ایفای نقش «سوئید» پیشهور یهودی آمریکائی، و هم برای کارگردانی این فیلم که با گوشهای بحثانگیز از تاریخ معاصر آمریکا سروکار دارد، نامناسب دانستند.
انفجار مغازه
انفجاری که در اثر آن صاحب مغازه بقالی و مسئول پستخانه محلی در یک شهرک خوشمنظره در نیوجرسی در سال ۱۹۶۸ کشته شد، یک خانواده دیگر را هم ویران کرد: خانواده نسبتا مرفه و خوش سیمای «له ووف» Levov و همسر مسیحی اش، «دان» ملکه زیبائی سابق دبیرستان، با بازی «جنیفر کانلی». دختر نوجوان انقلابی آنها، «مری» با بازی «داکوتا فنینگ» بعد از انفجار مغازه ناپدید شد.
مک گرگور می گوید سه چهار سال قبل از شروع کار، قرار بود نقش «سوئید» را بازی کند. وقتی سرانجام، کارگردانی بر عهده او گذاشته شد، نمی خواست آن را سرسری انجام دهد، بلکه می خواست مهر خودش را ، به عنوان فیلمساز روی آن بکوبد.
«آمریکن پستورال» اولین فیلم «مکگرگور» است در مقام کارگردان. او در ۲۴ سال گذشته، در بیش از ۷۵ فیلم اغلب در نقش اول، یا یکی از نقشهای اصلی بازی کرده است.
داستان این خانواده، از زبان «نیتان زاکرمن» با بازی «دیوید استراتیرن» به عنوان یک دوست قدیم پدر خانواده بازگو میشود. بنابراین، نگاهی به گذشته و از دور، به آنچه بر این خانواده رفته است.
ولی رمان «فیلیپ راث» یک سری وقایع نیست که پشت هم می آید، بلکه کندوکار در ذهن آدمهاست، و به همین سبب، ، از نظر منتقدها، مثل دیگر آثار او قابل فیلم کردن نیست.
بازیگر جنیفرکانلی میگوید این فیلم داستان خانوادهای است که همه چیز دارد، ولی ناگهان، همه چیز به شدت در هم میریزد، که برای او، داستانی موثر و تکان دهنده و برانگیزاننده که میتواند آغازگر خیلی گفتگوها باشد.
وقتی یک کتاب مهم ادبی فیلم می شود، بحث زیاد در می گیرد در مقایسه فیلم و کتاب. در نقدهای متعددی که همه جا در باره این فیلم هست، منتقدها آن را با کتاب مقایسه کردهاند.
زاویه
کتاب «آمریکن پستورال» برنده جایزه پولیتزر، در میان کتابهای «فیلیپ راث» جای برجسته ای دارد.
کتابها و فیلم های زیادی که در باره رویدادهای سیاسی – اجتماعی جامعه آمریکا در دهه ۱۹۶۰ منتشر شده اند، که معمولا از دیدگاه یاغیان و ساختارشکنان و انقلابیون به آن دوره نگاه می کنند.
همه می خواهند ببینند جوانهای دانشگاهرفته که در خانواده های مرفه و سنتی ساکن حومه شهرها، بزرگ شده بودند، چطور انقلابی شدند و مفهوم انقلاب آنها و هدف و منظور آن چی بود.
اما کتاب «آمریکن پستورال» از معدود کتابهائی است که به این دوره و به قیامهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی آن، از زاویه متفاوتی نگاه میکند: از دید پدرمادرها، از دید نسلی که همه کارهای درست و وجدانپذیر را انجام داده بود و می خواست ثمره فداکاریهای دوران جنگ و تلاشهای دوران بازسازی اقتصادی بعد از جنگ دوم را برداشت کند. نسلی که در انقلاب فرهنگی، اجتماعی و سیاسی که در پی جنگ ویتنام نضج گرفت، نقشی نداشت و حتی آن را نمیفهمید.
«سوئید» شخصیت «مکگرگور» و همسرش با بازی «جنیفر کانلی» از این نسل هستند. آنها، به خاطر انقلابزدگی و افراطیگرائی «مری»، دختر نوجوان خانواده، تبدیل به قربانی میشوند. خانواده از هم میپاشد و همراه با آن، کسبوکار موفق «سوئید.»
کابوس
اسم کتاب، آشکارا، طعنه آمیز است. نه تنها مرغزارنگاری نیست، بلکه در باره تبدیل شدن رویای آمریکائی به کابوس است.
راث، تمام منازعات سیاسی، اجتماعی و نژادی آن دوران، دهه های بعد از جنگ جهانی دوم را، در داستان مصیبت این خانواده، در هم تنیده. منازعاتی که می خواستند آمریکا را در اوج موفقیت و ثروت و سازندگی بعد از جنگ، از هم بپاشند.
به قول «پیتر راینر» منتقد کریستین ساینس مانیتور، این فیلم یقینا نمیتواند حق مطلب را ادا کند. این را منتقدهای دیگر هم اشاره کردهاند که «راث» با زبان روائی، از درون ذهنیت و روان شخصیت ها مینویسد.
طبیعی است که خیلی چیزهای کتاب، از جمله نثر خروشان «راث» در فیلم حذف شده است اما در شرایطی که فرزندان بعضی از خانوادهها در اروپا وآمریکای امروز، برای پیوستن به تروریستهای اسلامی، به سوریه یا عراق رفتهاند، فیلم «آمریکن پستورال» هر چند موضوعی تاریخی را مطرح می کند اما بهروز هم هست.
اما اختلاف نظر هست میان منتقدها، بر سر توانائیهای مکگرگور، به عنوان بازیگر و کارگردان.
یک منتقد بحث کرده که شخصیت خود مکگرگور از نظر روانی، فاقد جوشش و خروشی است که در نثر و شیوه بیان فیلیپ راث وجود دارد، و حتی چهره و اندام او، به نقش «سوئید» نمی خورد. شاید مثلا نقش را باید «لیو شرایبر» بازی می کرد، که هم یهودی است و هم تنومند.
نکته دیگر، پسزمینه قصه است، حوادث آن دوران، مثل اعتراض علیه جنگ ویتنام، بحران واترگیت، شورش های نژادی در شهر «نیوارک» نیوجرسی. اینها در گوشه و کنار صحنههای فیلم خزیده اند، مثلا در خبر تلویزیون، یا بحث های کوتاه شخصیت ها. اما به نظر منتقد «کیتی والش» نویسنده نشریات زنجیرهای تریبون، کافی نیست برای اینکه تماشاگر را در چارچوب فرهنگی – اجتماعی زمانه، قرار دهد.
خواندن نقدها، کمک زیادی است به شناختن بهتر رمان «فیلیپ راث»، ولی منتقدها، بیشتر در باره اینکه فیلم چی می تواند باشد، یا چه باید باشد، بحث کرده اند. کمتر تمرکز دادهاند روی خود فیلم.
به قول «الن سلکین» Salkin در دیلی نیوز نیویورک، این فیلم، یک کم کسالتبار است اما یک کم هم برانگیزاننده است، حتی از نظر عاطفی. او میگوید هیچ فیلمی به خوبی کتاباش نمی شود، ولی بهترین چیزی که در باره این فیلم می شود گفت این است که از جادوی کتاب، کاملا بی بهره نیست.
از دید او، مشکل مکگرگور، جبهه گیری اوست علیه همه کسانی که در دهه 1960، انقلابی شدند یا دست به اعتراض زدند. او در فیلم آنها را احمق تصویر کرده.
منتقد پیشکسوت، رکس رید، در «نیویورک آبزرور» نوشته از کتابی که تبدیل آن به فیلم، ناممکن است، فیلم قابل اعتنائی بیرون آمده.
شکایت
اما بعضی منتقدها از جبهه گیری تند منتقدهای دیگر شاکی هستند.
مثلا پیت هموند، منتقد قدیمی، که حالا برای «ددلاین» می نویسد، فیلم «آمریکن پستورال» را یکی از بهترین فیلمهائی می داند که تاکنون از کتابی از راث ساخته شده. نمونه خوب دیگرش، فیلم Indignation است، نخستین تجربه کارگردانی تهیهکننده برجسته، «جیمز شیموس.
«هموند» نوشته مکگرگور خوب راه خود را در پیچ و خم های این کتاب، پیدا کرده و سرانجام، گذشت زمان، حق مکگرگور را خواهد گرفت، هر چند که جای تاسف دارد که نقدهای منفی، تماشاگر انبوه را از دیدن این فیلم که میتواند زمینه ساز بحثهای زیادی باشد، محروم کرده است.