رسول نفیسی، استاد جامعهشناسی در آمریکا، معتقد است که «ابعاد منطقی و سیاسی دیسکورس انتخابات اخیر ریاست جمهوری در ایران و بهخصوص دوگانه "رای دادن یا ندادن" نیاز به بررسی بیشتر و خالی از ملاحظات حزبی و گروهی دارد، و این در شرایطی است که در کل، مردم اقبالی به انتخابات نشان نمیدهند و عدم شرکت در انتخابات به عنوان یک عمل سیاسی سلبی تدریجا تبدیل به یک نوع عمل اثباتی میشود.»
او در این مقاله توضیح میدهد: «بنا بر نظرسنجی "ایسپا" تنها ۳۴.۱ درصد گفتهاند که در انتخابات شرکت میکنند که پایینترین سطح شرکتجویی در انتخابات ریاستجمهوری در طول عمر این رژیم است.»
آقای نفیسی با ذکر مثالی، مینویسد: «در مناظرات مربوط به این امر طرفین صریحا مواضع مشخصی گرفتهاند. مثلا در مناظرهای بین کرباسچی از حزب کارگزاران و احمد زیدآبادی متمایل به اصلاحطلبان این مواضع آشکار بود: زیدآبادی رای دادن در این انتخابات را که به نظر او کاملا مهندسی شده و هیچ نوع رقابت معناداری در آن ملاحظه نمیشود، به ضرر نیروهای میانهرو میدانست. او حتی به نظر میرسید که تا حدی انتخاب رییسجمهور با قدرت محدود را در ظل قدرت همهجاگستر ولی فقیه بیمعنا تلقی کند. کرباسچی اما نظر دیگری داشت. به گفته او، عدم شرکت فعال مردم در حمایت از هاشمی رفسنجانی باعث پیروزی "ایران بر باد ده" احمدینژاد شد. شرایط مشابهی در پیش است و پیروزی رئیسی دست کمی از آن دیگری ندارد.»
به گفته او، «استدلالات طرفین هر دو با پیشفرض فعالیت قانونی در چارچوب قوانین جمهوری اسلامی بود. پیشفرضهای مشترک دیگر هم کم نبود: هر دو این واقعیت را قبول داشتند که سیستم فعلی انتخابات ناقض حقوق مردم است. هر دو قبول داشتند که کاندیداهای فعلی گزینههای ناقصی هستند. هر دو بر این اعتقاد بودند که رهبری بهطور مطلقه عمل میکند و ابایی از نظر و رای مردم ندارد. هر دو معتقد بودند که باید راهی برای رخنه در ولایت مطلقه فقیه جستوجو کرد. ولی تفاوت اساسی آنها در امر رای دادن یا ندادن بود. کرباسچی بر رای دادن تاکید میکرد حال آن که زیدآبادی رای دادن در انتخابات فعلی را مضر به موقعیت اصلاحطلبان میدانست. »
نفیسی مینویسد: «از آقای کرباسچی باید پرسید که آیا امر رای دادن کارسازتر از رای ندادن است؟ آیا رییس جمهوری با حداقل مشروعیت و برخلاف نظر "نظام" میتواند کاری از پیش ببرد؟ البته جواب کرباسچی و بسیاری دیگر از ایرانیان این است که غرض آنها انتخاب رییس جمهوری ایدهآل نیست بلکه انتخاب رییس جمهوری است که کمتر به مملکت ضرر بزند. آرای اصلاحطلبی سلبی است و برای کشیدن حرزی در اطراف رییسجمهور افسارگسیختهای مثل احمدینژاد است تا کمتر خرابکاری کند. باید سوال آقای کرباسچی از آقای زیدآبادی درباره تحریم انتخابات را هم دوباره مطرح کرد و حتی به آن جواب داد.»
او شرح میدهد: «کرباسچی پرسید: اگر شما (زیدآبادی) رای به تحریم میدهید پس این همه صحبت و مقاله شما در امر سیاسی به چه منظور است؟ اکنون موقع عمل سیاسی است که منظور نظر شما است، ولی شما آن را تحریم میکنید. جواب آقای زیدآبادی در آن مناظره مکفی نبود. ایشان باید میگفت که تحریم هم عمل سیاسی است، و متعاقبا میشد از آقای زیدآبادی پرسید: پس نتیجه مورد نظر شما از تحریم چیست؟ فرض کنیم تحریم شما جمعیت رایدهنده را از سطح فعلی نیز پایینتر ببرد. چه نتیجهای بر آن مترتب است؟ آیا خود "نظام" نمیداند که میزان محبوبیت آن و مشروعیت آن در چه حد نازلی است؟ آیا قیامهای متوالی مردم که آخرین آن در آبان ماه سال گذشته بود به "نظام" این پیام را نمیدهد که نظامی نامطلوب و ناسازگار با خواستهای جمعیت جوان و تحصیلکرده ایران است؟ نتیجه آنها جز افزودن بر سرکوب و تورم دستگاههای سرکوب چه بوده است؟»
آقای نفیسی با طرح پرسشهایی، مینویسد: «از لحاظ بینالمللی نیز میتوان سوال مشابهی کرد: آیا رای کمتر یا بیشتر مردم میزان مشروعیت نظام را در انظار جهانیان کم و زیاد میکند؟ آیا هیچ اکسیری میتواند تصویر سیاه و زننده رژیمی که به کرات مردم معترض خود را درخیابانها تیرباران میکند بهبود بخشد؟ آیا دفاعیات آقای ظریف از رژیم را – که خودش هم به آن اعتقاد ندارد - کسی جدی میگیرد که حالا چند رای در آن تاثیری داشته باشد؟»
به گفته او، «از لحاظ اصولی هم میتوان مدعی شد که رای دادن اصلاحطلبها و کارگزاران و سایر احزاب میانهرو در حال حاضر حاوی یک تناقض است: چگونه میتوان اقدام به رای دادن در چارچوبی کرد که همه ابعاد آن از طرف نهادهایی طراحی شده است که مشروعیتشان مورد قبول آن احزاب نیست؟ رای دادن سلبی هم مشکل منطقی دارد: رای سلبی به امید جلوگیری از یک وضعیت غیرقابل پیشبینی است. فرض بر این است که همه طرفداران راست از همه طرفداران چپ بدتر عمل خواهند کرد؛ در حالی که این فرض احراز نشده است.»
نفیسی تاکید میکند: «مورد احمدینژاد و لطمهای که او به ایران زد البته کتمانپذیر نیست، ولی باید توجه داشت که او در اثر دخالت غیرقانونی مجتبی خامنه ای (بنا بر قول کروبی) انتخاب شد و نه در اثر پا پس کشیدن نیروهای میانهرو. او کاندیدای فصل گرانتر شدن نفت بود تا آن وجوه در راه مقاصد خاصی مصرف شود. کوشش اعتدالگرایان در هر صورت به جایی نمیرسید.»
این استاد جامعهشناسی دانشگاه همچنین مینویسد: «رای ندادن نیز اعلام وضعیت متفاوتی نیست و تاثیری در کارکرد استبداد ندارد. کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان، قبلا این موضع را اعلام کرده است. اعلام تحریم انتخابات در جایی میتوانست موثر باشد و تبدیل به اهرمی برای چانه زدن و یا مجبور کردن "نظام" به تجدیدنظر در سیاست انتخاباتیاش باشد که از طرف یک اپوزیسیون واقعی و با حمایت ملی اعلام میشد. ولی اپوزیسیون مطیع و ترسزده چنین توانی ندارد و در نتیجه دارای اقبال ملی نیست.»
به گفته او، «شاهد این مدعا اقدام به تحصن نمایندگان مجلس ششم است. آن مجلس که مترقیترین مجلس در طول حیات جمهوری اسلامی بود تنها موقعی اعلام تحصن کرد که شورای نگهبان کاندیداتوری مجدد نمایندگان مجلس ششم را مردود اعلام کرد! اگر این تحصن پس از "حکم حکومتی" مندرآوردی آقای خامنهای در رد لایحه مطبوعات انجام شده یود، میتوانست قدمی در جهت تحکیم رابطه مجلس میانهروها و مردم باشد. ولی کوشش اپوزیسیون در رعایت "خط قرمزهای نظام" باعث شد که آن فرصت بینظیر از دست برود و "نظام" هشیار شده و تمام راههای تجدید وضعیتی مثل مورد مجلس ششم یا انتخاب خاتمی را مسدود کند.»
آقای نفیسی مینویسد: «اقدام به تحریم انتخابات توسط یک اپوزیسیون مستقل ملی میتوانست پلهای باشد برای احراز قدرت و مشروعیت بیشتر و کوشش در محدود کردن مشروعه و الزام خامنهای به قبول مشروطه و امیدی برای گذار صلحآمیز از این سیستم فسیلی قبیلوی. یک تحریم پرقدرت میتوانست زمینه اقدامات قانونی برای اجرای همان قانون اساسیای باشد که خود آقایان نوشتهاند، قانونی که به قول آیت الله مکارم شیرازی در مجلس خبرگان قانون اساسی "کاری نکنید که بگویند آخوندها نشستند و برخاستند و قانونی به نفع خودشان تصویب کردند" (که البته چنین کردند.) ولی ولایت مطلقه حد و حصر نمیشناسد و قانون اصولا به معنای حد و حصر قدرت خودکامه است.»
به عقیده آقای نفیسی، «در وضعیت فعلی "نظام" با آخرین ضربه قاطع خود حتی امکان انتخاب بین بد و بدتر را که تاکتیک قدیمی خود بوده است به کنار گذاشته و چندان بُعد جمهوریت را مخدوش کرده است که رای دادن و ندادن به نتایج مشابهی میرسد، و این همان غایتی است که بیش از چهل سال است که بیوقفه و بیتعجیل از طرف "نظام" تعقیب میشده است.»
* این مقاله تنها به منظور آگاهی رسانی منتشر شده و نظرات بیان شده در آن الزاماً بازتاب دیدگاه صدای آمریکا نیست.