فیلم «نرودا»، دشمن خیالی یک شاعر خیالی

«لوئیس گنه‌کو» در فیلم «نرودا» از «پابلو لورین» Courtesy: The Orchard

حکومت نظامی که از تاثیر اشعار کمونیستی «پابلو نرودا» بر کارگران ناراضی «شیلی» بیم‌ناک است، شاعر سیاست‌پیشه را به تبعید مجبور می‌کند. اما در تبعید، «نرودا»‌ ی فیلم، با «پابلو نرودا» ی تاریخی، شاعر ملی شیلی، تفاوت‌های بسیار دارد. از جمله، او همیشه در حال فرار است از دست یک پلیس مخفی سمج، با بازی «گائل گارسیا برنال» ستاره مکزیکی، که اصرار کمیکی می‌ورزد بر انجام سریع ماموریت، ولی شخصیتی است ساخته و پرداخته سناریو.

حکومت نظامی‌که از تاثیر اشعار کمونیستی «پابلو نرودا» بر کارگران ناراضی «شیلی» بیم‌ناک است، شاعر سیاست‌پیشه را به تبعید مجبور می‌کند. اما در تبعید، «نرودا»‌ ی فیلم، با «پابلو نرودا» ی تاریخی، شاعر ملی شیلی، تفاوت‌های بسیار دارد. از جمله، او همیشه در حال فرار است از دست یک پلیس مخفی سمج، با بازی «گائل گارسیا برنال» ستاره مکزیکی، که اصرار کمیکی می‌ورزد بر انجام سریع ماموریت، ولی شخصیتی است ساخته و پرداخته سناریو.

«پابلو لورین» کارگردان شیلیایی، همزمان با «نرودا»‌ هم‌اکنون فیلم «جکی» Jackie در باره زندگی بیوه «جان اف کندی»‌ در روزهای بعد از ترور رییس جمهوری اسبق آمریکا را هم روی اکران دارد. وجه مشترک هر دو فیلم، بهره‌گیری از چارچوب «زندگینامه» است برای نمایش لحظه‌های خصوصی و خلوت زندگی یک شخصیت آشنای تاریخی، که فرصت می‌دهد به ساختن تعبیرهای جدید و خلق صحنه‌های خیالی، که در جهان واقعی، نمی‌توانند شاهدی داشته باشند.

«گائل گارسیا برنال» در صحنه‌ای از فیلم «نرودا» از «پابلو لورین« کارگردان شیلیائی (Courtesy: The Orchard)

«نرودا» مثل فیلم «نه» No کار دیگر «پابلو لورین» در داستانی خودمانی و کوچک، گوشه‌ای از تاریخ معاصر «شیلی» را نشان می‌دهد، اما به نظر یک منتقد آمریکایی،‌ موضوع فیلم، کندوکاو در روند خلق آثار هنری است، و شاعری را به تماشاگران آمریکایی نشان می‌دهد که علی‌رغم شهرت بین‌المللی‌اش، در آمریکای شمالی چندان شناخته شده نیست.

گذاشتن عنوان «نرودا» روی این فیلم، غلط انداز است و مشکلی برای بازاریابی، چون تماشاگر تصور می‌کند داستان زندگی شاعر و سیاستمدار برجسته را تماشا خواهد کرد. آنها که با کار «لورین» آشناتر هستند، می‌دانند که منظور او، چیز دیگری است. نکته مهم در باره این فیلم این است که کارگردان «پابلو لورین» نخواسته یک صفحه «ویکیپیدیا» در باره پابلو نرودا را به تصویر بکشد.

این فیلم با واقعیت زندگی «پابلو نرودا» سروکار ندارد، بلکه در جستجوی حقیقت زندگی نرودا است و فرق واقعیت و حقیقت، باعث می‌شود که فیلم «نرودا» دیگر یک فیلم زندگینامه‌ای به مفهوم رایج نباشد، بلکه یک کندوکاو تخیلی و شاعرانه باشد.

زندگینامه ساختگی

مثل «جکی» در فیلم «نرودا» هم با زندگینامه شخصیت محوری فیلم، سروکار نیست. اما در این فیلم هزل‌آمیز، آشنایی تماشاگر با مقام «پابلو نرودا» در ادبیات آمریکای لاتین یکی از پیش‌فرض‌ها است. اما کارگردان «پابلو لورین» و فیلمنامه‌نویس «گی‌یرمو کالدرون» یک قصه ساخته‌اند در باره شاعری خیالی و دشمن خیالی‌اش.

«گائل گارسیا برنال» در فیلم «نرودا» Courtesy: The Orchard

نقش شاعر را هنرپیشه پرکار شیلیایی «لوییس گه نه کو» Luis Gnecco بازی کرده، اما راوی داستان، شخصیت «گائل گارسیا برنال» است، که در ابتدای فیلم، دیده نمی‌شود و به اصطلاح، راوی اعتمادناپذیر است.

بازیگر مکزیکی، «گائل گارسیا برنال» در فیلم سیاسی دیگر «پابلو لورین» در باره تبلیغات‌چی کارزار همه‌پرسی علیه حکومت «پینوشه» هم نقش اول را دارد. او پاییز گذشته در جشنواره فیلم نیویورک حضور یافت، برای معرفی فیلم «نرودا».

«گائل گارسیا برنال» می‌گوید ساکنان کشورهای اسپانیولی‌زبان از ۱۵ سالگی به بعد، با «نرودا» سروکار پیدا می‌کنند، چون شعرهای عاشقانه خارق‌العاده‌ای دارد که برای جلب کردن دخترها،‌ خیلی به‌درد می‌خورند، ولی گاهی هم البته فایده ندارند. اما در هر حال، این سن و سال است که «نرودا» وارد زندگی اسپانیولی‌زبانان می‌شود.

اما موضوع فیلم «نرودا» شعرهای عاشقانه او نیست. علیرغم ثروت خانوادگی، و روابط با خانواده‌های قدرتمند «شیلی» «نرودا»‌ فعالانه برای حزب کمونیست تبلیغ می‌کرد. شخصیت پلیس‌مخفی، که در فیلم مامور پیدا کردن «نرودا» می‌شود، سراسر ساختگی است،‌ و در بازی شوخ‌طبع «برنال» و شیوه فیلمسازی ملهم از سینمای دهه ۱۹۴۰، بر ساختگی بودن او، تاکید می‌شود.

برنال می‌گوید گاهی به عنوان بازیگر فرصت پیدا می‌کند که نقش دشمن را بازی کند. در این فیلم، پلیس‌مخفی، شخصیتی غیرمتعارف، و منفی است، که با شاعر آزاد و آزاده، دشمن است. «برنال» می‌گوید ایفای چنین نقشی کمک می‌کند به درک طبیعت آدم‌هایی مثل آن مامور پلیس، و کمک می‌کند به درک فاشیسم.

کمونیست مجلسی

لایه‌های تودرتوی واقعیت و خیال در فیلم «نرودا»، از گوشه‌ای از تاریخ معاصر «شیلی»‌ پرده بر می‌دارد، که کمتر مطرح می‌شود: محبوبیت حزب کمونیست در میان کارگران کشور، پیش و پس از کودتای «پینوشه».

شخصیت داستانی (پلیس مخفی) کلید اصلی ورود به این فیلم است، و منتقدها اشاره کرده‌اند که بعد از ورود این شخصیت است که فیلم جان می‌گیرد. با کمک این شخصیت است که داستان فیلم، عمیق و پرمعنی می‌شود.

صحنه‌ای از فیلم «نرودا» از «پابلو لورین« کارگردان شیلیائی (Courtesy: The Orchard)

در «نرودا» هم مثل فیلم «جکی» به قول «لیندسی بار» منتقد آسوشیتدپرس، شاهد تلاش «پابلو لورین» هستیم برای درهم شکستن قواعد و چارچوب سنتی زندگینامه. در فیلم «جکی» به جای بازگویی وقایع، فیلم را تبدیل کرده به بررسی روند اسطوره‌سازی. در «نرودا» تاکید بر شاعر در تبعید و در حال فرار، تبدیل می‌شود به بررسی روند تالیف.

«لورین» به فراسوی واقعیت‌های آشنای زندگی شخصیت‌ها می‌رود تا به جوهر یا همان «حقیقت» آنها دست پیدا کند.

«نرودا» ی فیلم، شاعر عاشق‌پیشه شعرهایش نیست، بلکه یک کمونیست آتشین است، هرچند نه اهل کارزارُ، بلکه یک کمونیست مجلس‌نشین و لذت‌طلب.

«جی وایسبرگ» منتقد «ورایتی» می‌نویسد در آخر فیلم، قصد کارگردان برای ما آشکار می‌شود، وقتی نشان می‌دهد که شخص هنرمند، هر هنرمندی، به مراتب کم‌اهمیت‌تر از آثارش است. جنبه الهام‌بخش شعرهای «نرودا» ارتباطی با شخصیت و گزینه‌های زندگی خصوصی شاعر، ندارد. کار شاعر و کار هر هنرمندی، این است صدا بدهد به بی‌صداها و قدرت بدهد به بی‌قدرت‌ها، و احساسات خواننده را بیدار کند، وهمین، نهایت موهبت برای توده‌هاست.

تحسین

بعد از رونمایی در «کن»‌، فیلم «نرودا»‌آشکارا همه منتقدها را تحت تاثیر قرار داد. «جی وایسبرگ» منتقد هفته‌نامه تخصصی «ورایتی» کار جشنواره «کن»‌ که فیلم «نرودا» را به جای بخش مسابقه، در برنامه «دوهفته کارگردانان» نمایش داد، توجیه‌ناپذیر می‌داند. او نوشته کیفیت فیلم به گونه‌ای است که نمی‌داند تعریف و تحسین را از کجا شروع کند، چون از فیلمنامه و کارگردانی گرفته تا بازی‌ها و فیلمبرداری، همه جنبه‌های فیلم به نظر او، شایان تحسین، و مستحق جایزه هستند.

«باب استراس» منتقد روزنامه «دیلی نیوز» لس آنجلس، یک جاذبه فیلم،‌ درس تاریخ سینما و شیوه فیلمسازی در آمریکای جنوبی آن دوره است.

او نوشته فیلم «نرودا» آشکارا از تمهید ادبی «واقعی‌گرایی جادویی» بهره می‌گیرد تا نوعی فیلم جنایی تحویل دهد که به دریج به ملودرام روانی تبدیل می‌شود و در پایان، به یک وسترن تمثیلی می‌‍رسد.

خود «پابلو لورین» فیلم‌اش را «نرودایی» توصیف کرده، شاید چون مثل خود «نرودا» تعریف آن دشوار است، و جمع اضداد. «نرودا» گاهی موجود خودخواهی است که منافع خودش را بر ملت‌اش ترجیح می‌دهد، و گاه مبارزی فداکار است. به عنوان یک شوهر، هم خوب است و هم خوب نیست. به عنوان یک فعال سیاسی، از یک طرف، قهرمان است و از طرف دیگر، بزدل فراری.

«نرودا» برای ملت شیلی، عظیم‌ترین شاعر است، ولی چنانکه در این فیلم می‌بینیم، کمونیست پولداری است که از برآمدن قدرت فاشیسم، فرار می‌کند. «آرتورو اگیلار» منتقد مجله «رولینگ استون» اسپانیایی چاپ مکزیک، معتقد است که فیلم «نرودا» می‌کوشد در تماشاگر فیلم، تجربه‌ای از زندگی «پابلو نرودا» را زنده کند.