صفحه آخر: پشت‌پرده قتل‌ خودی‌های نظام – ترور فرمانده پیشین ارتش سایبری سپاه به دست افراد حکومت

مرورگر شما HTML5 را پشتیبانی نمی کند

ترور محمدحسین تاجیک، فرمانده پیشین ارتش سایبری سپاه، در رسانه‌های ایران بازتابی نداشت. روح الله زم، روزنامه نگاری که با تاجیک آشنایی دیرینه دارد، او را "اسنودن ایران" می‌داند. برنامه صفحه آخر چهاردهم آبان ماه ۱۳۹۵ خورشیدی، برابر با چهارم نوامبر ۲۰۱۶ میلادی نگاهی دارد به پشت پرده قتل محمدحسین تاجیک.

قتل‌ها و ترورهای درون حکومتی از فردای انقلاب ۵۷ شروع شد و تا به امروز ادامه داشته. در بعضی موارد، چگونگی قتل و عامل آن مشخص شده؛ ولی از بیشتر این موارد ممکن است هرگز باخبر نشویم، و کسانی که از این قتل‌های پنهان اطلاع دارند، شاید هیچوقت لب باز نکنند و راز این ترورها را با خود به گور ببرند. از انفجار همچنان پرابهامِ دفتر حزب جمهوری اسلامی در سال ۶۰ و کشته شدن بسیاری از مسئولان حکومت تا قتل احمد خمینی با فتوای مراجع وابسته به بیت خامنه‌ای؛ سقوط عمدی هواپیمای حامل رحمان دادمانِ وزیر راه و ترابریِ دولتِ خاتمی، "واجبی خوردنِ" سعید امامیِ معاون وزارت اطلاعات دوره فلاحیان و رفسنجانی در زندان، و غیره. و همچنان اسامی جدیدی به این فهرست، افزوده می‌شود. یکی از مهمترینِ افرادی که تا حالا صحبتی از حذف و چگونگی ترورش نشده، محمدحسین تاجیک – فرمانده سپاه سایبری جمهوری اسلامی – است.

محمدحسین تاجیک، متولد ۱۳۶۰، برنده مدال نقره‌ی المپیاد ریاضی دانش‌آموزی بود. ۱۷ ساله بود که از طریق پدرش که اطلاعاتی بود به وزارت اطلاعات راه یافت و تا فروردین ۱۳۹۲ به عنوان مغز برنامه‌ریزی کامپیوتری با پروژه‌های جاسوسی و ضدجاسوسی همکاری، یا بر این پروژه‌ها مدیریت می‌کرد: در "اداره فنی معاونت امنیت وزارت اطلاعات" و "اداره‌ی سیاسی قرارگاه ثارالله سپاه" کار می کرد، "جانشین ریاست و معاون عملیات قرارگاه خیبر"، و عضو نیروی قدس سپاه بود؛ تا مردادماه ۱۳۹۲ که به اتهام جاسوسی بازداشت و به بازداشتگاه هجرت – از بازداشتگاه‌های مخفی وزارت اطلاعات در شرق تهران فرستاده شد.وی یک ماه بعد، به زیرزمین بند ۲۰۹ اوین، منتقل شد و تحت بازجویی و شکنجه معاونت ضد جاسوسی وزارت اطلاعات قرار گرفت. بعد از یک سال، با کفالت پدرش آزاد شد. معاون دادستان تهران، آقای ناصری، کیفرخواستی علیه او تنظیم کرد و نوشت گزارش سازمانهای اطلاعاتی نشان می‌دهد که ایشان مجرم است و جرمش "جاسوسی به نفع اجانب از طریق همکاری با دول متخاصم" ثبت شد. (البته در هیچ جای پرونده دول متخاصم و اجانب معرفی نشده‌اند.)

تاجیک دوباره به دادگاه احضار می‌شود، و قرار بود در ۲۱ تیر ۹۵ به عنوان متهم در دادگاه حاضر شود. اما چند روز قبل از آن، یعنی در روز ۱۵ تیر، در خانه‌اش کشته می‌شود.

جنازه‌اش را در قطعه ۳۰۵ بهشت زهرا دفن می‌کنند اما هیچ خبری در رابطه با قتل او منتشر نمی‌شود؛ انگار چنین آدمی در چنان موقعیتی وجود خارجی نداشته.

درست یکماه پیش، العربیه نوشت:

"بنا به گفته منبع آگاه، تاجیک که عضو "سپاه قدس" بوده و دوستی ديرينه‌ای با قاسم سليمانی داشته در انجام مأموریت‌های خود طی سال‌های ۱۳۷۷ تا ۱۳۹۲ با سازمان‌های مختلف مرتبط با سپاه قدس در منطقه خاورميانه و سرويس‌های اطلاعاتی مختلف همکاری کرده است. روح‌الله زم، یکی از فعالان سیاسی اصلاح‌طلب، با انتشار عکس و نوشته‌هايی از کشته شدن محمد حسين تاجيک، که وی را دوست خود عنوان کرده، گفته تاجیک توسط يک نهاد امنيتی کشته شده و تهدیدها عليه خود وی نیز از سه ماه قبل آغاز شده است. سايت اصلاح طلب "سحام نيوز" هفته پیش با انتشار يک مطلب از روح الله زم و عکسی از صفحه فیس‌بوک و اینستاگرام وی، از نحوه تصفيه محمدحسين تاجيک خبر داده بود اما نامی از وی نبرده بود. زم افزوده هدف از اين ترورها که توسط "عملیات مشترک طراحی شده اطلاعات سپاه، وزارت اطلاعات، و نیروی قدس" طراحی و اجرا شده، "پوشاندن حفره‌های امنيتی" است.

روح الله زم، روزنامه‌نگار، در مورد آشنایی‌اش با محمدحسین تاجیک می‌گوید:

"قبل از خروج از ایران، من جزو آقازاده‌های فرهنگی بودم ... خانواده‌ام مذهبی بوده و هستند. در هیأت‌های مذهبی زیادی در میدان ارگ و شهر ری و جاهای دیگر شرکت می‌کردم. در یکی از این هیأت‌ها، با محمد حسین به عنوان پامنبریِ حاج مسعود آشنا شدم – در حد سلام و علیک. ولی از زیر و بم زندگی‌اش خبر نداشتم. تا این که دقیقاً در روز دهم دی‌ماه ۹۴، برابر با اول ژانویه، با من تماس گرفت. من محمدحسین را نشناختم و او خودش را معرفی کرد. و خبر احضار خودش به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب را برایم فرستاد."

"من از نسبت‌های فامیلی او خبر نداشتم و نمی‌دانستم به کجا وصل است. در آن ایمیل اشاره کرده بود به این که نصرت الله تاجیک عموی او، و محمدرضا تاجیک – مشاور آقای خاتمی که در انتخابات ۸۸ مشاور عالی میرحسین موسوی بود – برادرش است. و همچنین گفته بود در سال ۹۱ طی درگیری با رضوی – معاونت ضدجاسوسی وقت وزارت اطلاعات (واجا) – و تیمش، می‌خواستند او را بازداشت کنند، که در آن موقع عملی نشد."

"در گفتگو با محمدحسین متوجه شدم که او یک فرد عادی نیست، فردی اطلاعاتی از خانواده‌ای اطلاعاتی است. همیشه پرهیز داشتم از ارتباط گرفتن با عناصر اطلاعاتی داخل، و به آن‌ها اعتمادی نداشتم، اما محمد حسین سعی کرد تا اعتماد مرا جلب کند. این پروسه تقریباً سه ماه طول کشید."

"تاریخ آزادی وی طبق اسنادی که وجود دارد، بهمن سال ۹۳ بود که با قرار کفالت پدرش از بازداشتگاه شهید مقدس آزاد شد. در یادداشت‌هایش اشاره کرده که در بیمارستان قمر بنی هاشم – وابسته به وزارت اطلاعات – بستری بوده و پروسه درمانش شش ماه طول کشیده است. یعنی از زمانی که آزاد شده تا تقریباً شش ماه بعد از آن در بیمارستان‌های مختلف از جمله بیمارستان نیروی انتظامی و وزارت اطلات بستری بوده."

"وقتی از زندان بیرون آمد، در فضایی قرار گرفت که پدرش امنیتی، و کاملاً مخالف با او بود. پدرش در زمان شاه در تسخیر نخست وزیری، و بعد در تسخیر ساختمان ساواک نقش داشت. بعدها، در عملیاتی که معاونت ۱۵ – یعنی معاونت برون مرزی وزارت اطلاعات – در کشورهای عربی انجام داد ، فعال بود؛ در قتل‌های زنجیره‌ای دست داشت و مواضعش کلاً مغایر مواضع پسرش بود. دو تا از سه برادرش، اطلاعاتی‌اند. برادر کوچکش تازه ۱۸ ساله شده و در جریان مسائل و مشکلات او نبود. خود محمد حسین تازه از زندان درآمده و تحت شکنجه‌های شدیدی بود که من از جزئیاتش خبر دارم. احساس می‌کرد باید با کسی درددل کند ولی آن فرد را دور و برش نمی دید. بنابراین به من رو کرده بود که وجوه مشترکی هم با یکدیگر داشتیم: هر دو مذهبی بودیم هر دو زندانی و شکنجه شده بودیم و بعد از آزادی داروهای زیادی مصرف می‌کردیم.حرف زدنش با من جنبه درز اطلاعات ملی و امنیتی نداشت. در طول یک سال، تقریباً هر شب با من حرف می زد."

"پدرش محمد از اطلاعاتی‌های قدیمی است که او را به اسم مستعار حاج ولی می‌شناسند. فرد بسیار سنگدلی است و در اغلب بازجویی‌ها حضور دارد. روایت‌های زیادی راجع بهش شنیده‌ام که مثلا وقتی محمدحسین را در بهشت زهرا دفن می‌کردند، او سر قبر نرفته و دورادور زیر سایه درختی در حال خوردن ساندیس، تدفین پسرش را تماشا کرده و بعد هم رفته. قتل محمدحسین از آن قتل‌های عقیدتی بود که پدر، برای این که بر سر عقیده‌اش بماند، به مرگ پسرش هم راضی می‌شود."

محمدحسین تاجیک در قبری با نام و نشان دفن شده، ولی علت مرگش نوشته نشده. آقای زم در این باره که علت مرگ او چگونه عنوان شده می گوید:

مرورگر شما HTML5 را پشتیبانی نمی کند

صفحه آخر چهاردهم آبان ۱۳۹۵ - قسمت اول

گزارش پزشکی قانونی می‌گوید تاجیک ساعت سه به قتل رسیده. قرار بود پدرش همراه با یک مأمور حفاظت اطلاعات در ساعت دو بعد از ظهر در خانه با او ملاقات کنند.

محمد حسین تاجیک همواره اطلاعاتی را که در دادگاه علیه او مطرح شده بود، رد می کرد. در نامه‌ای که تیرماه ۹۵ به وکیلش آقای احسانی فر نوشته، صراحتاً از شکنجه و گرفتن اعتراف به اجبار حرف به میان آورده؛ و اتهاماتی نظیر توطئه ترور رهبری و هواپیماربایی را رد کرده است. نامه به وکیلش تا حدودی روشن می‌کند که هیچ‌کدام از اتهاماتش را قبول نداشته. چرا این اتهامات را به او زدند؟ هدفشان از حذف او چه بود؟ روح الله زم در العربیه گفت هدف از ترور محمدحسین تاجیک، "پوشاندن حفره های امنیتی" بوده. وی در این باره توضیح بیشتری داد:

"تاجیک جانشین فرماندهی قرارگاه خیبر بود؛ قرارگاهی بی نام و نشان که کمتر کسی از آن خبر دارد. وظیفه‌اش آفند و پدافند سایبری است، و فعالیت‌های عملیاتی مثل هجوم سایبری را هم بر عهده دارد. محمدحسین زمانی در سپاه بود و با تائب کار می کرد، زمانی در معاونت فنی و یک وقت هم در قرارگاه ثارالله. ولی به هر حال، آخرین فعالیت‌هایش در قرارگاه خیبر بود. اما او هم مثل خیلی از افراد دیگر در جمهوری اسلامی، از اتهام جاسوسی مبرا نبود؛ همان طور که حتی حسن روحانی رئیس جمهوری هم الآن با این اتهام رو به روست."

"محمد حسین تاجیک، فردی بود با ویژگی های شخصیتی خاص که در سیستم امنیتی جمهوری اسلامی کار می کرد: از خانواده‌ای بود که پدرش از ابتدای تشکیل جمهوری اسلامی با نهادهای اطلاعاتی همکاری نزدیک داشت. عمویش نصرت الله سال‌ها در انگلیس به جرم معامله دوربین‌های دید در شب زندانی بود. برادرانش هم اطلاعاتی بودند. اما خودش یک نخبه امنیتی بود که در کشورهای مختلف آموزش دیده، یکدنده و لجوج بود و با هیچ باند قدرت و ثروتی ساخت و پاخت نداشت. طبیعتاً مورد هجوم افرادی در رده بالای نظام قرار ‌گرفت."

ظاهرا حسین تائب برای تاجیک پرونده سازی کرد، و افرادی دیگری از مسئولان امنیت بیت، دنبال گرفتن عفو رهبر برای او بودند. گویا در گرماگرم اختلافات و رقابت بین اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات، این قضیه دنبال می‌شده. یعنی اطلاعات سپاه، دنبال حذف کامل محمدحسین تاجیک بوده، و می‌خواسته موضوع را مدیریت کند. تاجیک در نوارهای صوتی از گفتگوهایش با آقای زم ضمن اشاره به این موضوع از افرادی با نام‌های مستعار شاهرخ، احمدی، نعیم و ... در بیت رهبری نام می‌برد، و می‌گوید بولتن خبری سپاه در سال ۹۳ اعلام کرد که فردیبه نام تاجیک به جرم جاسوسی اعدام شده؛ یعنی پیشاپیش زمینه را برای حذف او فراهم کردند.

در نامه‌ای که محمدحسین تاجیک در تاریخ ۸ تیر ۹۵ محرمانه به رئیس دادگاه نوشت هم از شاهرخ، احمدی، و ... در بیت رهبری نام برد.

آقای زم در مورد این افراد می‌گوید:

"شاهرخ باید قاعدتاً یک اسم مستعار باشد و من پیشتر اسمی از او نشنیده بودم. به تعریف محمدحسین تاجیک، فردی حدودا بین ۴۵ تا ۵۰ ساله بوده، از نیروهای قدیمی ارتش که همزمان با آقای محمد گلپایگانی در بیت آقای خامنه‌ای به عنوان رئیس دفتر امنیتی مشغول به کار است. ظاهرا پرونده‌اش برای گرفتن امان نامه به آقای شاهرخ سپرده شده بود. محمدحسین تاجیک می‌گوید آقای خامنه‌ای در واکنش به این درخواست به پدرش گفته بود "اختیار با خودش است؛ می‌خواهد در سپاه حسین باشد، می‌خواهد در سپاه یزید". و او در جواب گفته بود من از اول هم با سپاه حسین بودم."

سازمان اطلاعات سپاه یک معاونت سایبری دارد. مثلثی است که در رأس آن نعیم قرار دارد و دو ضلعش شایان و مسعود هستند. نعیم مدیرعملیات چشم روباه بود که عده‌ای از روزنامه نگاران داخل را برای ارتباط با بی بی سی دستگیر کردند و او با اسم مستعار "مهندس حامدی" از آنان بازجویی می‌کرد. و الآن با اسم مستعار "مهندس علیزاده"، تحت عنوان کارشناس رسانه با تلویزیون و مطبوعات مصاحبه می‌کند.

مرورگر شما HTML5 را پشتیبانی نمی کند

صفحه آخر چهاردهم آبان ۱۳۹۵ - قسمت دوم

آقای زم محمدحسین تاجیک را "اسنودن ایران" می‌داند و معتقد است تاجیک اطلاعات بسیار زیادی داشت و اگر می‌خواست از کشور خارج شود و علیه امنیت ملی خیانت کند، می‌توانست یک ویکی‌لیکس ایرانی درست کند.

محمدحسین تاجیک در یکی از صحبت‌هایش می‌گوید فساد از در و دیوار وزارت اطلاعات بالا می‌رود:

مرورگر شما HTML5 را پشتیبانی نمی کند

صفحه آخر چهاردهم آبان ۱۳۹۵ - قسمت سوم

وقتی کار به افشاگری می‌رسد، در این هرم از یک جایی بالاتر دیگر نباید رفت. چون اگر به یزدی برسد، پای مصلحی به میان کشیده می‌شود. و اگر به مصلحی برسد پای افراد رده بالای دیگر – حتی خود رهبر – به میان می‌آید. پس فلاح هروی را باید قربانی کنند تا افراد بالاتر از او به دام نیافتند.