درام پلیسی – روانی «زن قطارسوار» یا The Girl on the Train، داستان زنی معتاد به الکل است که بعد از طلاق، به عنوان شاهد یا مظنون در قتل همسر جدید شوهرش، تحت بازجوئی قرار می گیرد. این فیلم که کتاب پرفروش «پائولا هاکینز» نویسنده نوآمده انگلیسی را به تصویر کشیده، داستان مبهمی دارد که از سه راوی نامطمئن بازگو می شود و کارگردان «تیت تیلر» ساختار پیچیده و پراکنده کتاب را در فیلم، حفظ کرده است.
ریچل، با بازی «امیلی بلانت» همچنان هر روز با قطار از حومه مرفهنشین، به مرکز نیویورک میرود، اما دیگر سر کار نمیرود، بلکه روزگارش را با تماشای دیگران و خالی کردن لیوانهای «ودکا» سر میکند و همچنین تماشای زندگی زنی که شوهرش و خانه سابق اش را از او گرفته و در خانهای که او تزئین کرده، از نوزادش نگهداری میکند. از پنجره قطار، ریچل همچنین زندگی ظاهرا خوشبخت همسایه جوان و شوهرش را هم زیرنظر دارد.
معمای لاینحل ریچل، نظاره روزانه خوشبختی خانواده جدید شوهر سابقاش از پنجره قطار، او را به اعماق تیره افسردگی مستانه میکشاند، سال گذشته، بیش از ۱۱میلیون خواننده را به سوی کتاب جنائی نویسنده «پائولا هاکینز» جلب کرد. در روایت سینمائی کارگردان «تیت تیلر»، بازیگر انگلیسی امیلی بلانت، تصویری تیره و تاریکدل از این زن، روی پرده میآورد.
خانم بلانت میگوید در زمان ساختن این فیلم، حامله بود ولی وقتی در فیلمی بازی میکند، انسان دیگری میشود، که به محض رسیدن به منزل، به کلی کنار میگذارد.
او میگوید تفاوت کامل قهرمان داستان این فیلم، با خودش و با زندگی روزمره اش، دلیل اصلی قبول این نقش بود و می افزاید دوست داشت آدمی به شدت آسیبدیده را بازی کند.
در مراسم افتتاح اکران همگانی فیلم «زنی روی قطار»، درخشش گلدوزی سنگین و پرنقش و نگار پیرهن خانم بلانت هفته گذشته در لندن، در پس زمینه دکور ایستگاه قطار، چشمگیر بود.
حقوق سینمائی کتاب نویسنده نوآمده انگلیسی پائولا هاکینز، یک سال قبل از انتشار آن، فروش رفت. خریدار، شرکت «دریم ورکز» وقتی استقبال میلیونها خواننده را دید، به پروژه تولید این فیلم سرعت بخشید. این کتاب در سال ۲۰۱۵، به مدت ۱۳هفته متوالی، در راس فهرست «نیویورک تایمز» از پرفروشترین کتابها قرار داشت و در آغاز سال ۲۰۱۶ باز هم به راس فهرست بازگشت.
ناشر آمریکائی «ریور هد بوکز» و ناشر بریتانیائی، انتشاراتی «دابل دی»، میلیونها نسخه جدید از رمان را با عکسهای بازیگران فیلم، بیرون دادند، که از روایت هالیوودی کتاب، برای فروش بیشتر آن بهره بگیرد.
تا ماه گذشته، فروش کتاب در سراسر جهان از ۱۱ میلیون نسخه بالا زد.
شباهت فیلم و کتاب
تنها فرق شخصیت فیلم، با زن قطارسوار کتاب، در این است که خانم «امیلی بلانت» چاق نیست. از جهات دیگر، سناریو به کتاب وفادار مانده است.
ریچل سرانجام تصمیم میگیرد با «مگی» همسر جدید شوهر سابقش، روبرو شود اما یک روز بعد از این دیدار، وقتی خونین و زخمی از خواب مستی بر میخیزد، متهم می شود که در ناپدید شدن همسر جدید شوهر سابقاش، دست داشته.
کارگردان تیلر می گوید علاقه دارد به انسانها و شرایط انسانی، نگاه کند، نه در بهترین حالت، بلکه در بدترین حالت آن. او میگوید به تازگی می بینیم که اعتیاد را در زمره امراض واقعی قرار داده اند و وظیفه خود میدانست که تصویر درستی از اعتیاد نمایش دهد و خوشحال است که اعتیاد در این فیلم، با داستان پلیسی، درآمیخته است.
کارگردان «تیت تیلر» را منتقدها تحسین کردهاند، چون از داستانی بالقوه پیش پاافتاده و احساساتی، فیلمی گیرا، هنرمندانه و سطح بالا خلق کرده است که حس همدلی تماشاگر را بر میانگیزد، نسبت به شخصیتهائی که هیچکدام بیگناه نیستند.
مقایسه با «فلچر»
بعضی از منتقدها، به شباهتهائی بین این فیلم و فیلم «دختر رفته» یا Gone Girl اشاره کردهاند.
«دختر رفته» از نویسنده «گلیلن فلین» است، که در مجله نیویورک کار میکرد، و وقتی بیکار شد، این کتاب جنائی را نوشت، در باره زنی که گم شدن او، شوهرش را در مظان اتهام قرار داد.
آن کتاب هم یک شبه به موفقیت ادبی بزرگی با میلیونها خواننده تبدیل شد. شباهت این دو داستان، در استفاده هر دو آنها از راویان غیرقابل اعتماد است.
کتاب «دختر قطار سوار» هم از رماننویس تازهکاری است که سالها برای روزنامه «تایمز» لندن، خبرنگار بازار و کسب و کار بود.
کتاب خانم «هاکینز» هم پیچیده و ترفندباز است. یکی از راویان غیر قابل اعتماد، «ریچل» است، که خودش هم نمیداند که شاهد قتل است، یا قاتل است. معلوم نیست اصلا قتلی در کار باشد.
اما وقتی فیلم «دختر رفته» و فیلم رمان پرفروش «دختری با خالکوبی اژدهائی»، هر دو از کارگردان «دیوید فینچر»، با «دختر قطارسوار» کار «تیت تیلر»، مقایسه شود، تفاوت سبک فیلمسازی آنها را نشان میدهد.
به قول «لیا گرینبلات» منتقد EW، برخلاف فینچر، که تسلط خودش بر فیلمسازی پرزرق و برق و خیره کننده را به رخ تماشاگر میکشد، تیت تیلر، به لحن تیره و تلخ کتاب وفادار است و خطوط زمانبندی شده ی قصه ی نویسنده پائولا هاوکینز، را برجسته میکند، و به خاطر بازیهای روشن و پاکیزهای که از دو بازیگر اصلی زن، یعنی «امیلی بلانت» و «هیلی بنت» کشیده، تحسین شده.
«هیلی بنت» نقش مگی، همسر جدید شوهرسابق «ریچل» را در فیلم بازی میکند.
هیچکدام از این دو شخصیت، «دختر» حساب نمیشوند، بلکه هر دو، زنهائی هستند هردو زخمخورده، و خشمگین و به طرز تکاندهندهای، واقعی.
کارگردان «تیت تیلر» با فیلم «خدمتکار» یا The Help مشهور شد، براساس کتابی از «کترین استاکت» Kathryn Stockett در باره تبعیض نژادی در دهه ۱۹۶۰ در خانوادههای نسبتا مرفه سفید ایالت می سی سی پی، علیه دو خدمتکار سیاهپوست، که آن هم یک کتاب پرفروش بود. کار تحسین شده ی دیگر «تیت تیلر» زندگینامه «جیمز براون» سلطان موسیقی فانک بود، به نام Get on Up.
راویان غیرقابل اعتماد
ساختار کتاب «دختر قطار سوار» مجموعهای است از روایتهای غیرقابل اعتماد، و از نظر نشان دادن زندگی تباه شخصیتهای بیهدف، به کتاب «دختر رفته» شبیه است، و میتواند تعبیر عقیدتی داشته باشد. جامعهای را نشان میدهد که که زنها را مجبور میکند به داشتن زندگیهای مجزا و پارهپاره.
مشکل فیلم این است که تماشاگر احساس غبن میکند، چون نمیداند که حوادثی که به نقل از راویان غیرقابل اعتماد داستان، میبیند، لزوما واقعیت ندارند.
اما، یک جنبه موفقیتآمیز کار کارگردان «تیت تیلر»، این است که، به قول «اوئن گلیبرمن» منتقد ورایتی، تماشاگر را نزدیک میکند به آرزوهای ممنوع و زندگیهای مخفی درونی سه زن داستان، یعنی «ریچل» «مگی» و انا (با بازی «ربکا فرگوسن»)، همسایه ظاهرا خوشبخت «مگی».
از دید این منتقد، دلیل اصلی سینما رفتن همین است. او میگوید ما به سینما میرویم که تجربههای تیره وغیرمتعارف دیگران، مثلا اعتیاد مقاومتناپذیر، حسادت کشنده، یا عشقهای ممنوع و پنهانی، را برای دوساعت زندگی کنیم، و اینها، از چفتوبست قصه فیلم، مهمترند.
حالا، به عنوان داستان جنائی، شاید «دختر قطار سوار» فیلم متوسطی باشد، اما جنبه مستهجن نگاه هرزهگرانه یا «وویریستی» فیلم به درام روانی اعترافگونه این خانمهای سطحبالای حومهنشین نیویورکی، تماشاگر را با خود همراه میکند.
استفانی زچرک، در هفتهنامه پرتیراژ تایم، مشکل اینجور فیلمها را در نوع فمینیسم حاکم بر رسانههای امروز میبیند، که نمیتوانند رفتار زشت یا مجرمانه زنها را نشان بدهند، بدون اینکه عامل اصلی را مردی در زندگی آنها، معرفی کنند.