مقاله ای در نشریه فارین افرز از مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا
پایان «جنگ سرد» باعث شد سیاستگذاران و تحلیلگران درباره بزرگترین چالش های پیش روی امنیت ملی آمریکا نو اندیشی کنند. ظهور القاعده، مجرمان سایبری و دیگر نهادهای خطرناک تائیدی بر تهدید ناشی از بازیگران بدون کشور بود. اما به همین میزان ظهور دوباره رژیم های متمرد مساله ساز شد؛ رژیم های یاغی که هنجارهای بین المللی را به چالش کشیده، به حقوق بشر و آزادی های بنیادین وقعی نمی گذارند و بر علیه امنیت مردم آمریکا، متحدان آمریکا و دیگر نقاط جهان عمل می کنند.
کره شمالی و ایران در راس این رژیم های متمرد قرار دارند. هر دو کشور با نقض ممنوعیت های بین المللی دهه ها وقت صرف دستیابی به جنگ افزار هسته ای کرده اند. تلاش های دیپلماتیک چند دهه گذشته در برابر هر دو کشور و توافق های متعدد هیچکدام نقطه پایانی بر جاه طلبی هسته ای شان نگذاشته است. برجام با سرازیر کردن منابع مالی به رژیم اسلامی امکان داده است به صادرات انقلاب در خارج و تحمیل آن در داخل ادامه بدهد.
رشد تهدید کره شمالی و ایران در پی جنگ عراق چگونگی واکنش به آن ها را پیچیده کرده است.
پرزیدنت ترامپ در برابر ایران سیاست فشار حداکثری را در پیش گرفته است. اما رئیس جمهوری آمریکا خواهان یک مناقشه نظامی طولانی دیگر برای آمریکا در خاورمیانه نیست.
نمونه کره شمالی نشان می دهد که پرزیدنت ترامپ دیپلماسی و تعامل را به مناقشه و خصومت ترجیح می دهد.
سیاست تحریم و فشار تا بروز نشانه های محسوس از تغییر دائم در سیاست های ایران با افشای فساد در حکومت همراه خواهد بود. آمریکا در عین حال به تحرکات منطقه ای ایران توجه دارد.
ما به دنبال جنگ نیستیم. اما باید به صراحت روشن کنیم که تشدید تنش به سود ایران نیست؛ جمهوری اسلامی نمی تواند در برابر رشادت های نظامی آمریکا دوام بیاورد و ما از این که این را به رهبران ایران تفهیم کنیم ابایی نداریم.
پرزیدنت ترامپ دنیایی را به ارث برده که به شکلی همان قدر برای ایالات متحده خطرناک است که شب «جنگ جهانی اول»، پیش از «جنگ جهانی دوم» یا در اوج «جنگ سرد» بود. اما رویکرد جسورانه رئیس جمهور، ابتدا بر سر کره شمالی و اکنون بر سر ایران، نشان داده است که با ترکیب باور قوی، تاکید بر منع گسترش جنگ افزار هسته ای و اتحادهای محکم به چه پیشرفتهایی می توان دست یافت. اقدامات پرزیدنت ترامپ در مواجهه با رژیم های متمرد از این باور نشات می گیرد که مواجهه اخلاقی به مصالحه دیپلماتیک می انجامد.
این امر دستور کار یکی از بزرگترین چیرگی های سیاست خارجی در قرن گذشته بود: پیروزی آمریکا در جنگ سرد. پرزیدنت ریگان در هفته نخست ریاست جمهوری اش رهبران اتحاد جماهیر شوروی را چنین توصیف کرد: «تنها اخلاقیتی که آن ها می شناسند آن چیزی است که به پیشبرد خواست شان کمک کند، یعنی آن ها حق هر گونه جرم، دروغگویی و فریبکاری را برای خود قائل اند.» تحلیلگران سیاست خارجی نظرات ریگان را به سخره گرفتند و باور داشتند که صراحت او پیشرفت به سوی صلح را به تاخیر خواهد انداخت. اما رئیس جمهوری آمریکا همچنین بر تعهد خود به مذاکره با روس ها تاکید گذاشت، واقعیتی که عمدتا مورد بی توجهی قرار گرفت. ترکیب وضوح اخلاقی و زیرکی دیپلماتیک مبنای مذاکرات سال ۱۹۸۶ در ریکیاویک و پس از آن سقوط کمونیسم شوروی را گذاشت.
آن هایی که هنوز مرعوب این باور دیرین هستند که صراحت مانع مذاکره است باید اثر اظهارات هدفمند و فشار عملی بر رژیم های متمرد را تشخیص دهند. با سرعتی که اقتصاد ایران رو به زوال می رود و تظاهرات شدت می گیرد، برای رهبری ایران باید روشن شده باشد که مذاکرات بهترین راه پیش رو است.