نویسنده ایرانی کتابی درباره غربت وطن، در مقالهای برای یکی از شبکههای سراسری تلویزیون آمریکا مینویسد تظاهرات در ایران نه فقط در باره مهسا امینی، بلکه در باره تمام زنان کشور است. او مینویسد زمانی که در ایران بود به گشت ارشاد احضار شد ولی برخلاف مهسا امینی، از بازداشتگاه جان سالم به در برد.
پرناز فروتن، نویسنده کتاب «وطن بیگانه است»، در ابتدای مقالهای در باره پیامد کشته شدن مهسا امینی در بازداشتگاه گشت ارشاد در ستون اندیشه خبرگزاری «انبیسینیوز» خاطره دیداری غمانگیز با دوستی را تعریف میکند که بعد از دستگیری به جرم شرکت در یک میهمانی مختلط، سه روز در بازداشتگاه گرفتار بود ولی حاضر نشد در باره آثار ضربات پلیس بر چهره و اندام خود، حرفی بزند. نویسنده به یاد میآورد که همین دوست، بعد از دیدن صحنه تکاندهنده کتک خوردن یک دختر نوجوان بهدست ماموران حکومتی در حوالی یک مسجد در تهران، از خشم به خود میلرزید.
پرناز فروتن مینویسد کسانی که در نظام جمهوری اسلامی زندگی کردهاند، به مدارک پزشکی که روزنامه گاردین در باره آثار شکستگی استخوان جمجمه مهسا امینی منتشر کرد نیاز ندارند، زیرا با وحشت فیزیکی و روانی که زنان هر روز با آن روبرو هستند، آشنا هستند و عادی است که یا خود یا یکی از نزدیکان آنها، ضرب و شتم پلیس جمهوری اسلامی را تجربه کرده باشد و تاکید میکند که ایرانیهائی که جان خود را در خیابانها به خطر انداختهاند، نه فقط به کشته شدن مهسا امینی، بلکه به مرگ بالقوهای که همه زنان کشور را هر روز تهدید میکند، اعتراض میکنند.
پرناز فروتن مینویسد مدت یک سالی که بیست سال بعد از مهاجرت همراه با خانواده با آمریکا در ایران سپری کرد، در سایه وحشت از پلیس سپری شد، و هر بار که از منزل خارج میشد تا دوستی را ببیند، در یک میهمانی شرکت کند، برقصد یا شنا کند یا به سفر برود یا دوچرخه سوار شود، میان تهدید خشونت بالقوه از سوی پلیس و نیاز به زنده بودن و وجود داشتن و خوشحال بودن، با خود کلنجار میرفت.
سه روز بعد از ورود به ایران، در راه زمین تنیس برای بازی با یکی از بستگان، خانم فروتن مورد تعرض گروهی زن چادرسیاه قرار گرفت، هر چند پوشش اسلامی را به دقت رعایت کرده بود. جرمش این بود که چون زیر کفش تنیس جوراب به پا نداشت، قوزک پاهایش از زیر شلوار معلوم بود. در کلانتری، مردی پشت یک میز سنگین و دلگیر، او را سئوالپیچ کرد و وقتی فهمید در لسآنجلس بزرگ شده، به او در باره اهمیت عفاف، تذکر داد.
پرناز فروتن مینویسد در حالیکه سرافکنده، شرمگین و نادم با صدای فروخورده، عذرخواهی میکرد، بند بند وجودش از این تحقیر به فغان آمده بود چون میدانست این مرد قدرت آن را داشت که هر بلائی میخواهد بر سر او بیاورد.
نویسنده میافزاید دیگران بخت او را نداشتند که بدون ضرب و جرح، از دست پلیس رها شوند. او با اشاره به ویدیو کتک خوردن و فروغلتیدن یک زن بیپناه بدست سه مامور پلیس که به زور به داخل یک ماشین سفید رنگ گشت ارشاد، چپانده میشود، در حالیکه یک پلیس زن، گیس او را میکشید و سر زن جوان بارها به در ماشین کوبیده میشد، آن را به عنوان شاهدی بر رفتارهای خشن پلیس ایران میآورد.
خانم فروتن از ابراهیم رئیسی که مهسا امینی را یکی از دختران خود توصیف کرده بود، میپرسد آیا با دختران خود همین طور رفتار میکنید؟
پرناز فروتن که بیست سال بعد از زندگی در آمریکا نتوانست بیش از یک سال در وطن خود دوام بیاورد، خانم نسرین ستوده را مثال میآورد که به ۳۸ سال زندان و ۱۴۸ ضربه شلاق محکوم شده بود، چون از زنان معترض به حجاب اجباری حمایت میکرد. او همچنین به خانم سپیده رشنو اشاره میکند که با آثار ضربات روی چهره، به اعتراف اجباری تلویزیونی وادار شده بود. او مینویسد محکومیت خانم ستوده و اعتراف اجباری خانم رشنو، به امنتر کردن ایران در برابر وحشیگری سنگدلانه، کمکی نمیکند.
پرناز فروتن مینویسد خشونت علیه زنان در ایران، سیستماتیک است، عمدا توسط حکومتی انجام میشود که تحت لوای پرهیزکاری مذهبی، از این خشونت برای تضعیف روحیه و کنترل مردم خسته، گرسنه و وامانده ایران استفاده میکند. ابراهیم رئیسی، رئیس جمهوری اسلامی، یک ماه پیش از مرگ مهسا امینی، دستور داده بود شدت عمل برای تحمیل حجاب اجباری بیشتر شود، و حکومت قصد دارد به زودی از نرمافزار تشخیص هویت برای شناسائی زنانی که در اتوبوس و قطار شهری، از مقررات سختگیرانه حجاب پیروی نمیکنند، استفاده کند.
خانم فروتن میافزاید علیرغم بیانیههائی که مقامات آمریکا، از جمله رابرت مالی و انتونی بلینکن و اتحادیه اروپا، و شورای حقوق بشر سازمان ملل، در واکنش به مرگ مهسا امینی صادر کردند، در سازمان ملل و نیویورک، از ابراهیم رئیسی استقبال شد، در حالیکه همزمان، ماموران پلیس دولت او، آزادانه به روی جمعیت معترض به مرگ یک دختر بیگناه، تیراندازی میکنند. رئیسی درحالی از تریبون مجمع عمومی سخنرانی میکرد که دولت ایران به ایجاد اختلال در اینترنت مشغول بود تا صدای مردمی که میخواهند به خود سازمان بدهند و با هم رابطه بگیرند را خاموش کند. در این سکوت، مثل گذشته، دولت ایران به ستم و قساوت ادامه میدهد، در حالیکه رئیسی در سازمان ملل از قابلیتهای اتمی و حقوق بشر، سخن میگوید.
پرناز فروتن، که کتاب خاطرات سفر یکساله او به ایران، تحت عنوان «وطن بیگانه است» دو سال پیش از سوی انتشاراتی معتبر «هارپر کالینز» منتشر شد، در مقاله خود در ستون اندیشه خبرگزاری «انبیسینیوز» میپرسد آیا در مجمع عمومی سازمان ملل و از میان نمایندگان دولتها، سفرا و روسای کشورها و دولتها، یک نفر بلند شد که رئیسی را به جرم قساوت و بدرفتاری علیه زنان ایران، پاسخگو بشناسد؟ خانم فروتن میپرسد: «کدامیک از آنها در آن سوی وعدههای توخالی رئیسی، صدای ضجه زنان ایران را میشنود؟»