یک روز صبح دکتر سید علی حیدر، جراح ۴۶ ساله مقیم لاهور به همراه مصطفی حیدر پسر یازده ساله خود از منزلش در محله واقع در محله مرفه گلبرگ در حال رانندگی بود. خانه او در محله ای آرام قرار داشت که خیابان ها پر از درخت و خانه ها بسیار بزرگ و مجلل بودند. او فرزندش را به کالج آیتچسون، دبیرستانی می برد که بریتانیایی ها آن را تاسیس کرده بودند و چند نسل از خانواده مرفه و نخبه لاهور فرزندان خود را در آن ثبت نام کرده اند. زمانی که دکتر حیدر پشت چراغ راهنمایی و رانندگی توقف کرد، ستیزه جویان مسلح سوار بر موتورسیکلت خودروی او را محاصره کردند و به سمت او آتش گشودند و متواری شدند. آن ها شش گلوله به سمت سر این جراح شلیک کردند و او پیش از آن که کمک از راه برسد، جان داد و پسر او نیز که به سرش شلیک شده بود، پس از انتقال به بیمارستان درگذشت.
دکتر حیدر از خانواده های محترم لاهور بود، اقوام او پزشکان سرشناس و اعضای قوه قضاییه بودند. هیچ گروه و یا فردی مسئولیت قتل او را به عهده نگرفت، اما همه در لاهور به «لشکر جنگوی» مظنون بودند که یک گروه ستیزه جوی افراطی سنی است.
این لشکر در چندین حمله به اقلیت های شیعه پاکستان دست داشته است. سید فاضل حیدر، عموی او و قاضی بازنشسته دیوان عالی به رسانه های پاکستان گفته بود «او به انگیزه قومی و مذهبی کشته شده است، علی هیچ دشمن شخصی با کسی نداشت».
من چند روز پس از وقوع این قتل ها با پروفسور اسامه صدیق دیدار کردم که پس از اتمام دوره دکترای خود در دانشکده حقوق دانشگاه هاروارد، برای تدریس در دانشگاه علوم مدیریت دانشگاه لاهور به کشور بازگشته بود. پسر پروفسور صدیق نیز به همان دبیرستانی می رود که پسر مقتول در آن درس می خواند. او به پدرش گفته بود «من مصطفی را می شناختم. من در مدرسه به او یاد می دادم که چطور کریکت بازی کند». لاهور تا حد زیادی از خشونت های مکرری که در سراسر پاکستان به وقوع می پیوندند، مصون مانده بود، اما موج جدیدی از حمله به اقلیت های شیعه این شهر را به شدت تحت تاثیر قرار داده است. حدود بیست درصد جمعیت ۱۸۰ میلیونی پاکستان اقلیت شیعه هستند.
شیعیان پاکستان نوعی احساس حصر و درماندگی دارند. من از لاهور به کراچی، پایتخت فعالیت های مالی و تجاری پاکستان سفر کردم و دیوارنوشته ای را دیدم که گویای قتل های اخیر بود. حتی در مرکز بازرگانی که تبلیغات و پوستر مدل های جذاب پوشاک و لباس های طراحان معروف در جای جای شهر نصب شده اند، حروف اول «سپاه صحابه پاکستان» به رنگ قرمز روی دیوار نقاشی شده . «سپاه صحابه پاکستان» ارتش همراهان پیامبر پاکستان و منشاء همه ستیزه جویی های فرقه ای پاکستان است. صبح دومین روز اقامت من در این شهر، روزنامه ها گزارش دادند که دریابان سید عظیم حیدر کاظمی، فرمانده نیروی دریایی پاکستان در یک حمله هدفدار ترور شده است. آقای کاظمی که شیعه بود، به هنگام رانندگی به سمت محل کار خود به ضرب گلوله ترور شد. او یک هفته پس از این حمله درگذشت. پیش از آن نیز یک افسر دیگر نیروی دریائی که او نیز شیعه است، بر اثر انفجار بمبی جاسازی شده در خودروی وی، مجروح شده بود.
روند رو به افزایش جنگ های قومی و مذهبی در پاکستان عامل گسترده تر شدن موج خشونت و افراطی تر شدن جامعه این کشور بوده است. تا سال های ۱۹۸۰ شیعیان و سنی های پاکستان با صلح و آرامش همزیستی مسالمت آمیزی داشتند. روند رو به وخامت مناسبات بین این دو گروه در طی دوران دیکتاتوری ژنرال ضیا الحق آغاز شد.ضیا الحق بین سال های ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۷ بر پاکستان حکم راند. پس از انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ در ایران، دولت هایی همچون عربستان سعودی که حکمران های سنی داشتند نگران بودند که آیت الله خمینی دیدگاه های عقیدتی و نفوذ شیعیان را به کشورهایشان صادر کند. دولتمردان عربستان سعودی به ژنرال ضیا کمک مالی کردند و ضیا نیز به روحانیون سنی وهابی و افراطی مقیم پاکستان میدان داد تا فعالیت کنند. موجی از مدارس مذهبی جدید در کشور افتتاح شد و روحانیون افراطی فتوا صادر می کردند و شیعیان را مرتد و کافر خواندند. زمانی که پاکستان در جنگ شوروی در افغانستان (که بیشتر جمعیت آن سنی هستند) مداخله کرد، گروه های مذهبی افراطی قدرت گرفتند. بسیاری از گروه های طالبان درس خوانده های مدارس مذهبی بودند که ضیا به تاسیس آن ها کمک کرده بود.
در سال ۱۹۸۵، گروهی از روحانیون افراطی سنی به رهبری مولانا حق نواز جنگوی در جنگ، شهر کوچکی در پنجاب ارتش صحابه پاکستان را تشکیل دادند. این گروه بعدها خود را به هدف اعلام پاکستان به عنوان یک کشور سنی و حتی کسب کرسی های بیشتری در مجلس ملی، حزب سیاسی معرفی کرد. در سال ۱۹۶۶، شاخه ای از این جناح که احساس کرده بود این سازمان به اندازه کافی خشن نیست ، لشکر جنگوی را تاسیس کرد.
بعد از حمله های تروریستی یازدهم سپتامبر، ژنرال پرویز مشرف فعالیت گروه های ستیزه جوی سنی و شیعه را ممنوع کرد اما برای سرکوب خشونت ها علیه شیعیان چندان اقدام جدی اتخاذ نکرد. نظام حقوقی کشور نیز برای انجام تحقیقات و مجازات دست اندرکاران خشونت های قومی به طور قابل توجهی ضعیف عمل می کرد.
در اوایل سال ۲۰۰۰، لشکر گنجوی به کرات چهره های متخصص شیعه را هدف حمله ها خود قرار داد. در دوره اول ریاست جمهوری مشرف، از سال ۱۹۹۹ تا سال ۲۰۰۳ حدود ششصد شیعه در خشونت های مذهبی و جناحی کشته شدند. در شرایطی که بیش از پنجاه پزشک شیعه پاکستانی در کراچی ترور شده بودند، روزنامه هفتگی «The Friday Times» در سال ۲۰۰۳ گزارش داد که حدود پانصد پزشک شیعه در یک دوره زمانی چند ساله از پاکستان متواری شده اند.
در سال ۲۰۰۹، گروه «تحرک طالبان پاکستان» یا طالبان پاکستان که ائتلافی از ستیزه جویان هستند که در مناطق طائفه ای پاکستان فعالیت می کنند، بمبگذاری های مرگباری در سراسر این کشور انجام دادند و چندین تن از رهبران لشکر گنجوی به مقام های مهمی در ارتش ارتقا پیدا کردند. در این دوران بود که خشونت های قومی و جناحی شدت گرفت. یک سردبیر روزنامه چاپ لاهور به من گفت «حمله هایی که علیه جمعیت شیعه صورت می گرفت، طی سال گذشته به شدت افزایش یافته . در شرایطی که فقط چند ماه به انتخابات سراسری باقی مانده است، ستیزه جویان احساس می کنند که احزاب سیاسی فاقد اراده سیاسی برای متوقف کردن اعمال خشونت بار آن ها هستند».
یک هفته پس از قتل دکتر حیدر، اقشار مرفه و متوسط لاهور سعی کردند تا به طور نمادین با این نوع ترورها مقابله کنند و هزاران تن از آن ها در اولین جشنواره ادبی شهر گردآمدند. نوعی هدفداری در جلسه های این جشنواره مشهود و ملموس بود . خبرنگاران با جدیت و با ابراز احساسات بسیار در مورد خشونت های قومی و مذهبی صحبت کردند و از تیترهای مطبوعات انگلیسی زبان در این باره انتقاد کردند.
با وجودی که این جشنواره اقشار مرفه و انگلیسی زبان شهر را بیشتر به خود جلب کرده بود اما افرادی همچون رضا وزیر، دانشجوی مناطق روستایی پاکستان را نیز در آن بودند. رضا دانشجوی بیست و دو ساله ادبیات اهل وزیرستان است که در این جشنواره شرکت کرده بود. او می گوید قیمت کتاب هایی که در این جشنواره ارائه شده بود، بسیار گران بود. او می افزاید «من دریافتم که نوشتن و روایت داستان های شخصی بسیار اهمیت دارد. همیشه در مورد مردم جاهایی مثل وزیرستان صحبت های بسیاری شده است، اما ما هیچگاه روایت های خود را مطرح نکرده ایم».
وزیر به من گفت دوست دارم بنویسم و علاقه دارم شیوه نگارش را بیاموزم و بتوانم جهان خشونت باری را که به ارث برده ام، تجزیه و تحلیل کنم.
روز ۲۵ فوریه و چهار روز بعد از افتتاح این جشنواره، بمبی در حرم صوفی در شکارپور منفجر شد که در اثر آن سه زائر کشته و چند تن دیگر مجروح شدند. این حرم چند ساعت از کراچی فاصله دارد. توئیتر ارتش گنجوی اندکی پس از این انفجار مسئولیت آن را به عهده گرفت.
گروه های تروریستی همچون لشکر جنگوی نه تنها حرم ها بلکه سنی های پاکستان را که به حرم های صوفیان احترام می گذارند کافرانی می خوانند که مستحق مرگ هستند. در تابستان سال ۲۰۱۱، لشکر جنگوی نامه سرگشاده ای به جمعیت شیعه قته، پایتخت استان بلوچستان پاکستان و وطن ششصد هزار شیعه طوائف هزاره ارسال کرد. این نامه به زبان اردو نوشته شده و فرمانده جنگوی آن را امضا کرده بود. در این نامه آمده بود که «همه شیعیان سزاوار مرگ هستند. ما پاکستان را از شر این افراد ناپاک رها خواهیم کرد، پاکستان سرزمین پاکی است و شیعیان هیچ جایی در این کشور ندارند... ما پاکستان را به گورستان آن ها بدل خواهیم کرد ... منازل آن ها با پرتاب بمب و بمب گذاران انتحاری ویران خواهد شد».
گروه های شیعه هزاره می گویند تعداد افرادی که از قته متواری شده اند و کوچ کرده اند طی چند سال گذشته به ۲۵ هزار تن رسیده است. قاچاقچیان با دریافت مبالغ هنگفتی که تعداد اندکی از این آوارگان توان پرداخت آن را دارند، آن ها را با قایق به اندونزی می برند و از آن جا به استرالیا قاچاق می کنند. بعضی از آن ها که توان مالی دارند نیز به ایران، کانادایا استرالیا کوچ می کنند.
امجد حسین، خبرنگار شیعه ای است که برای چندین نشریه پیشروی پاکستان قلم می زند. او که چندین بار از سوی ستیزه جویان تهدید شده بود ،به سلامت به اسلام آباد کوچ کرد. او به یک قاچاقچی پول داد تا او را با قایق به جاکارتا ببرد و در استرالیا درخواست پناهندگی کند. یکی از دوستان او می گوید «در میانه شب از خواب بیدار می شود و می زند زیر خنده، گاهی اوقات هم فقط گریه می کند».
برگرفته از مجله نیویورکر
دکتر حیدر از خانواده های محترم لاهور بود، اقوام او پزشکان سرشناس و اعضای قوه قضاییه بودند. هیچ گروه و یا فردی مسئولیت قتل او را به عهده نگرفت، اما همه در لاهور به «لشکر جنگوی» مظنون بودند که یک گروه ستیزه جوی افراطی سنی است.
این لشکر در چندین حمله به اقلیت های شیعه پاکستان دست داشته است. سید فاضل حیدر، عموی او و قاضی بازنشسته دیوان عالی به رسانه های پاکستان گفته بود «او به انگیزه قومی و مذهبی کشته شده است، علی هیچ دشمن شخصی با کسی نداشت».
من چند روز پس از وقوع این قتل ها با پروفسور اسامه صدیق دیدار کردم که پس از اتمام دوره دکترای خود در دانشکده حقوق دانشگاه هاروارد، برای تدریس در دانشگاه علوم مدیریت دانشگاه لاهور به کشور بازگشته بود. پسر پروفسور صدیق نیز به همان دبیرستانی می رود که پسر مقتول در آن درس می خواند. او به پدرش گفته بود «من مصطفی را می شناختم. من در مدرسه به او یاد می دادم که چطور کریکت بازی کند». لاهور تا حد زیادی از خشونت های مکرری که در سراسر پاکستان به وقوع می پیوندند، مصون مانده بود، اما موج جدیدی از حمله به اقلیت های شیعه این شهر را به شدت تحت تاثیر قرار داده است. حدود بیست درصد جمعیت ۱۸۰ میلیونی پاکستان اقلیت شیعه هستند.
شیعیان پاکستان نوعی احساس حصر و درماندگی دارند. من از لاهور به کراچی، پایتخت فعالیت های مالی و تجاری پاکستان سفر کردم و دیوارنوشته ای را دیدم که گویای قتل های اخیر بود. حتی در مرکز بازرگانی که تبلیغات و پوستر مدل های جذاب پوشاک و لباس های طراحان معروف در جای جای شهر نصب شده اند، حروف اول «سپاه صحابه پاکستان» به رنگ قرمز روی دیوار نقاشی شده . «سپاه صحابه پاکستان» ارتش همراهان پیامبر پاکستان و منشاء همه ستیزه جویی های فرقه ای پاکستان است. صبح دومین روز اقامت من در این شهر، روزنامه ها گزارش دادند که دریابان سید عظیم حیدر کاظمی، فرمانده نیروی دریایی پاکستان در یک حمله هدفدار ترور شده است. آقای کاظمی که شیعه بود، به هنگام رانندگی به سمت محل کار خود به ضرب گلوله ترور شد. او یک هفته پس از این حمله درگذشت. پیش از آن نیز یک افسر دیگر نیروی دریائی که او نیز شیعه است، بر اثر انفجار بمبی جاسازی شده در خودروی وی، مجروح شده بود.
روند رو به افزایش جنگ های قومی و مذهبی در پاکستان عامل گسترده تر شدن موج خشونت و افراطی تر شدن جامعه این کشور بوده است. تا سال های ۱۹۸۰ شیعیان و سنی های پاکستان با صلح و آرامش همزیستی مسالمت آمیزی داشتند. روند رو به وخامت مناسبات بین این دو گروه در طی دوران دیکتاتوری ژنرال ضیا الحق آغاز شد.ضیا الحق بین سال های ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۷ بر پاکستان حکم راند. پس از انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ در ایران، دولت هایی همچون عربستان سعودی که حکمران های سنی داشتند نگران بودند که آیت الله خمینی دیدگاه های عقیدتی و نفوذ شیعیان را به کشورهایشان صادر کند. دولتمردان عربستان سعودی به ژنرال ضیا کمک مالی کردند و ضیا نیز به روحانیون سنی وهابی و افراطی مقیم پاکستان میدان داد تا فعالیت کنند. موجی از مدارس مذهبی جدید در کشور افتتاح شد و روحانیون افراطی فتوا صادر می کردند و شیعیان را مرتد و کافر خواندند. زمانی که پاکستان در جنگ شوروی در افغانستان (که بیشتر جمعیت آن سنی هستند) مداخله کرد، گروه های مذهبی افراطی قدرت گرفتند. بسیاری از گروه های طالبان درس خوانده های مدارس مذهبی بودند که ضیا به تاسیس آن ها کمک کرده بود.
در سال ۱۹۸۵، گروهی از روحانیون افراطی سنی به رهبری مولانا حق نواز جنگوی در جنگ، شهر کوچکی در پنجاب ارتش صحابه پاکستان را تشکیل دادند. این گروه بعدها خود را به هدف اعلام پاکستان به عنوان یک کشور سنی و حتی کسب کرسی های بیشتری در مجلس ملی، حزب سیاسی معرفی کرد. در سال ۱۹۶۶، شاخه ای از این جناح که احساس کرده بود این سازمان به اندازه کافی خشن نیست ، لشکر جنگوی را تاسیس کرد.
بعد از حمله های تروریستی یازدهم سپتامبر، ژنرال پرویز مشرف فعالیت گروه های ستیزه جوی سنی و شیعه را ممنوع کرد اما برای سرکوب خشونت ها علیه شیعیان چندان اقدام جدی اتخاذ نکرد. نظام حقوقی کشور نیز برای انجام تحقیقات و مجازات دست اندرکاران خشونت های قومی به طور قابل توجهی ضعیف عمل می کرد.
در اوایل سال ۲۰۰۰، لشکر گنجوی به کرات چهره های متخصص شیعه را هدف حمله ها خود قرار داد. در دوره اول ریاست جمهوری مشرف، از سال ۱۹۹۹ تا سال ۲۰۰۳ حدود ششصد شیعه در خشونت های مذهبی و جناحی کشته شدند. در شرایطی که بیش از پنجاه پزشک شیعه پاکستانی در کراچی ترور شده بودند، روزنامه هفتگی «The Friday Times» در سال ۲۰۰۳ گزارش داد که حدود پانصد پزشک شیعه در یک دوره زمانی چند ساله از پاکستان متواری شده اند.
در سال ۲۰۰۹، گروه «تحرک طالبان پاکستان» یا طالبان پاکستان که ائتلافی از ستیزه جویان هستند که در مناطق طائفه ای پاکستان فعالیت می کنند، بمبگذاری های مرگباری در سراسر این کشور انجام دادند و چندین تن از رهبران لشکر گنجوی به مقام های مهمی در ارتش ارتقا پیدا کردند. در این دوران بود که خشونت های قومی و جناحی شدت گرفت. یک سردبیر روزنامه چاپ لاهور به من گفت «حمله هایی که علیه جمعیت شیعه صورت می گرفت، طی سال گذشته به شدت افزایش یافته . در شرایطی که فقط چند ماه به انتخابات سراسری باقی مانده است، ستیزه جویان احساس می کنند که احزاب سیاسی فاقد اراده سیاسی برای متوقف کردن اعمال خشونت بار آن ها هستند».
یک هفته پس از قتل دکتر حیدر، اقشار مرفه و متوسط لاهور سعی کردند تا به طور نمادین با این نوع ترورها مقابله کنند و هزاران تن از آن ها در اولین جشنواره ادبی شهر گردآمدند. نوعی هدفداری در جلسه های این جشنواره مشهود و ملموس بود . خبرنگاران با جدیت و با ابراز احساسات بسیار در مورد خشونت های قومی و مذهبی صحبت کردند و از تیترهای مطبوعات انگلیسی زبان در این باره انتقاد کردند.
با وجودی که این جشنواره اقشار مرفه و انگلیسی زبان شهر را بیشتر به خود جلب کرده بود اما افرادی همچون رضا وزیر، دانشجوی مناطق روستایی پاکستان را نیز در آن بودند. رضا دانشجوی بیست و دو ساله ادبیات اهل وزیرستان است که در این جشنواره شرکت کرده بود. او می گوید قیمت کتاب هایی که در این جشنواره ارائه شده بود، بسیار گران بود. او می افزاید «من دریافتم که نوشتن و روایت داستان های شخصی بسیار اهمیت دارد. همیشه در مورد مردم جاهایی مثل وزیرستان صحبت های بسیاری شده است، اما ما هیچگاه روایت های خود را مطرح نکرده ایم».
وزیر به من گفت دوست دارم بنویسم و علاقه دارم شیوه نگارش را بیاموزم و بتوانم جهان خشونت باری را که به ارث برده ام، تجزیه و تحلیل کنم.
روز ۲۵ فوریه و چهار روز بعد از افتتاح این جشنواره، بمبی در حرم صوفی در شکارپور منفجر شد که در اثر آن سه زائر کشته و چند تن دیگر مجروح شدند. این حرم چند ساعت از کراچی فاصله دارد. توئیتر ارتش گنجوی اندکی پس از این انفجار مسئولیت آن را به عهده گرفت.
گروه های تروریستی همچون لشکر جنگوی نه تنها حرم ها بلکه سنی های پاکستان را که به حرم های صوفیان احترام می گذارند کافرانی می خوانند که مستحق مرگ هستند. در تابستان سال ۲۰۱۱، لشکر جنگوی نامه سرگشاده ای به جمعیت شیعه قته، پایتخت استان بلوچستان پاکستان و وطن ششصد هزار شیعه طوائف هزاره ارسال کرد. این نامه به زبان اردو نوشته شده و فرمانده جنگوی آن را امضا کرده بود. در این نامه آمده بود که «همه شیعیان سزاوار مرگ هستند. ما پاکستان را از شر این افراد ناپاک رها خواهیم کرد، پاکستان سرزمین پاکی است و شیعیان هیچ جایی در این کشور ندارند... ما پاکستان را به گورستان آن ها بدل خواهیم کرد ... منازل آن ها با پرتاب بمب و بمب گذاران انتحاری ویران خواهد شد».
گروه های شیعه هزاره می گویند تعداد افرادی که از قته متواری شده اند و کوچ کرده اند طی چند سال گذشته به ۲۵ هزار تن رسیده است. قاچاقچیان با دریافت مبالغ هنگفتی که تعداد اندکی از این آوارگان توان پرداخت آن را دارند، آن ها را با قایق به اندونزی می برند و از آن جا به استرالیا قاچاق می کنند. بعضی از آن ها که توان مالی دارند نیز به ایران، کانادایا استرالیا کوچ می کنند.
امجد حسین، خبرنگار شیعه ای است که برای چندین نشریه پیشروی پاکستان قلم می زند. او که چندین بار از سوی ستیزه جویان تهدید شده بود ،به سلامت به اسلام آباد کوچ کرد. او به یک قاچاقچی پول داد تا او را با قایق به جاکارتا ببرد و در استرالیا درخواست پناهندگی کند. یکی از دوستان او می گوید «در میانه شب از خواب بیدار می شود و می زند زیر خنده، گاهی اوقات هم فقط گریه می کند».
برگرفته از مجله نیویورکر