مقاله ای به قلم آرش کرمی در ال-مانیتور می پردازد به «انتقادها از گروگانگیر پیشین که از آمریکا پوزش می خواهد.» یکی از رهبران گروه موسوم به «دانشجویان پیرو خط امام» - مسئول گروگانگیری دیپلمات های آمریکایی در تهران - در پی پوزش از خانواده های گروگانگیرها، در ایران مورد انتقاد قرار گرفت.
ابراهیم اصغرزاده در گفتگو با ایسنا گفت که پوزش خواهی ربطی به هیچ دولتی ندارد، بلکه همدردی با خانواده هایی است که به هر دلیل، از نظر روحی و روانی آسیب دیده اند.
اصغر زاده مثل بسیاری دیکر از گروگانگیرها، اکنون، که یک چهره اصلاح طلب است، می گوید ابتکار انسان دوستانه موضوع تازه ای نیست، بلکه حدود ۱۵ تا ۱۶ سال پیش رئیس جمهوری وقت، محمد خاتمی، همدردی اش را با رنج و عذابی که دیپلماتهای آمریکائی در ۴۴۴ روز تحمل کرده بودند، در مصاحبه با کریستین امانپور، خبرنگار سی ان ان، ابراز کرده بود. آقای خاتمی پوزش ایران برای گروگانگیری با پوزش خانم مادلین آلبرایت، وزیر خارجه وقت آمریکا، در رابطه با دخالت آمریکا در کودتای ۱۳۳۲ مقایسه کرده بود.
اصغر زاده تأکید می کند که روابط ایران و آمریکا باید مورد بحث قرار گیرد و سرانجام عادی شود. رابطه دو کشور برای همیشه نمی تواند در بن بست بماند وباید بهبود یابد.
او می فزاید: اختلافات بین دو کشور وجود دارد که باید حل شود. اگر آنها حل نشوند بر مشکلات بعدی اثر می گذارند.
خبرگزاری فارس، از اصغر زاده در کنار ۶ چهره داخلی و بین المللی دیگر به عنوان چهره های سیاسی نامحبوب هفته یاد کرد.
نسیم آنلاین با انتشار بیانه ای از آیت الله خمینی ، تناقض بارز بین افکار و دیدگاه های او با اصغر زاده را نمایان میکند. بر اساس نوشته محمدهاشم یزدان پناه، نسیم آنلاین ادامه می دهد که آیت الله خمینی گروگان ها را جاسوس می خواند، و با این برداشت می گفت بر اساس حقوق بین الملل، ایران هیچ تعهدی به تحویل دادن گروگانها به آمریکا ندارد.
فاطمه مصلحی، یکی از دانشجویان پیرو خط امام، در گفتگو با نسیم آنلاین می گوید که عضویت اصغرزاده در گروه «دانشجویان پیرو خط امام» ربطی به امروز ندارد.
مصلحی می افزاید به جای پوزش از آمریکا، اصغرزاده باید از ملت ایران پوزش بخواهد. او در ادامه می گوید «اصغرزاده باید از خانواده هایی که فرزاندانشان بر اساس سیاست های آمریکا و حمایت این کشور از صدام حسین در کاربرد سلاحهای شیمیایی شهید شدند، یا آنانیکه در زمان شاه قربانی شدند، عذر خواهی کند.»
روزنامه گاردین به قلم سعید کمالی دهقان می نویسد مادری که قاتل پسرش را بخشید می گوید دیگر کینه ای از او به دل ندارد. سامره علی نژآد، مادر عبداله، که ۷ سال پیش توسط بلال به قتل رسید، می گوید چند روز پیش از روزی که قرار بود بلال به دار آویخته شود، پسرم را در خواب دیدم که از من خواست بلال را ببخشم، اما نمی توانستم خود را متقاعد کنم که قاتل را عفو کنم.
دو شب پیش از موعد تعیین شده برای قصاص بار دیگر پسرم به خوابم آمد، اما درخواست مرا برای حرف زدن رد کرد. خانم علیزاده در یک گفتگوی تلفنی از مازندران با گاردین گفت تا لحظه ای که طناب را از گردن بلال برداشتم، قصد عفو او را نداشتم.
عبداله و بلال دو نوجوانی بودند که با هم فوتبال هم بازی میکردند. اما در جریان یک مشاجره خیابانی، بلال با ضربات چاقو، عبداله را گشت.
مادر عبداله می گوید مطمئن بود که بلال اعدام می شود، اما هرچه به روز قصاص نزدیکتر می شد عبداله به خوابش می آمد. خانم علیزاده به روزنامه گاردین گفت در آخرین لحظه تصمیم گرفت طناب را از گردن قاتل در آورد. این یک حرکت فوق العاده انسانی بود که قلوب مردم را در سراسر ایران و جهان به لرزه در آورد و با او همراه کرد.
از نظر قوانین جزائی جمهوری اسلامی ، عبدالغنی، شوهر خانم علیزاده می بایست نسبت به عفو قاتل تصمیم بگیرد، اما او این حق را به همسرش انتقال داده بود تا نسبت به گذشت قاتل تصمیم بکیرد.
مادر عبداله در ادامه می گوید: «شب پیش از قصاص تا صبح نتوانستیم بخوابیم. من هنوز نمیتوانستم خودم را قانع کنم که بلال را ببخشم. شوهرم به من می گفت به خدا بنگر و به او پناه ببر، تا ببینیم چه اتفاقی می افتد. تو حرف آخر را می زنی، خیلی زجر کشیده ای، هر چه تو بخواهی انجام می دهیم.
این خانواده یک پسر دیگرشان را در یک حادثه تصادف رانندگی از دست داده بودند.
صبح سه شنبه جمعیت زیادی جلوی زندان جمع شده بودند تا شاهد قصاص باشند.
پس از قرائت قرآن، زندانبانان طنابی را دور کردن بلال انداختند در حالیکه او با چشمان بسته بر روی صندلی نشسته بود، و دستهایش هم از پشت بسته بود.
بنا به قوانین جزائی جمهوری اسلامی ایران، اولیاء دم می توانند شخصأ حکم قصاص را اجرا کنند.
خانم علی نژاد می گوید فقط در آخرین لحظات بود که بلال درخواست بخشش کرد و فریاد زد برای خاطر پدر و مادرم. من هم عصبانی شدم، فریاد بر آوردم که چگونه می توانم تو را ببخشم؟ مگر تو ترحمی به مادر و پدر پسر من کردی؟
جمعیت حاضر هم از خانواده مقتول تقاضای بخشش کردند و یک صدا فریاد زدند «عمو غنی ببخش.»
در این لحظه بود که سرنوشت بلال تغییر کرد. علی نژاد بالای چوبه دار رفت و طناب ازکردن قاتل در آورده شد. بدین ترتیب بلال مورد عفو قرار گرفت و از مرگ نجات یافت.
سامره، مادر مقتول، می گوید پس از عفو بلال، مادرش بسوی من آمد مرا در آغوش کشید و خواست پاهایم را ببوسد که من نگذاشتم این کار بکند، چون به هرحال او هم یک مادر است. در طول این سالها با خانواده قاتل تماسی نداشتیم، اما در عین حال، آنها را مقصر نمی دانستم. بلال نوجوان ساده ای بود، ذاتأ آدمکش نبود، در یک لحظه عصبانی شد و چاقوئی هم داشت که این جنایت رخ داد.
خانم علی نژاد که ناگهان به یک چهره الهام بخش بین المللی تبدیل شد، می گوید امیدوارم که جوانان از تراژدی من این درس را بگیرند که وقتی به بیرون می روند چاقو با خود حمل نکنند. وقتی کسی را می کشید، تنها آن شخص نیست که کشته می شود، بلکه پدر ومادرش نیز کشته می شوند.
سامره از اینکه دیگران از عملش خوشحال شدند، راضی است و می گوید حالا همه مرا مادر خود صدا می کنند. او ادامه می دهد برای نخستین بار است که پس از قتل پسرم احساس آرامش می کنم. خانم علی نژاد اضافه می کند که وقتی فرزندی را از دست می دهی مثل این است که عضوی از بدنت را از دست می دهی.
در تمام ۷ سال گذشته احساس می کردم مثل مرده متحرک هستم. اما، حالا خیلی احساس آرامش می کنم؛ احساس می کنم دیگر کینه ای از قاتل در دل ندارم.
ابراهیم اصغرزاده در گفتگو با ایسنا گفت که پوزش خواهی ربطی به هیچ دولتی ندارد، بلکه همدردی با خانواده هایی است که به هر دلیل، از نظر روحی و روانی آسیب دیده اند.
اصغر زاده مثل بسیاری دیکر از گروگانگیرها، اکنون، که یک چهره اصلاح طلب است، می گوید ابتکار انسان دوستانه موضوع تازه ای نیست، بلکه حدود ۱۵ تا ۱۶ سال پیش رئیس جمهوری وقت، محمد خاتمی، همدردی اش را با رنج و عذابی که دیپلماتهای آمریکائی در ۴۴۴ روز تحمل کرده بودند، در مصاحبه با کریستین امانپور، خبرنگار سی ان ان، ابراز کرده بود. آقای خاتمی پوزش ایران برای گروگانگیری با پوزش خانم مادلین آلبرایت، وزیر خارجه وقت آمریکا، در رابطه با دخالت آمریکا در کودتای ۱۳۳۲ مقایسه کرده بود.
اصغر زاده تأکید می کند که روابط ایران و آمریکا باید مورد بحث قرار گیرد و سرانجام عادی شود. رابطه دو کشور برای همیشه نمی تواند در بن بست بماند وباید بهبود یابد.
او می فزاید: اختلافات بین دو کشور وجود دارد که باید حل شود. اگر آنها حل نشوند بر مشکلات بعدی اثر می گذارند.
خبرگزاری فارس، از اصغر زاده در کنار ۶ چهره داخلی و بین المللی دیگر به عنوان چهره های سیاسی نامحبوب هفته یاد کرد.
نسیم آنلاین با انتشار بیانه ای از آیت الله خمینی ، تناقض بارز بین افکار و دیدگاه های او با اصغر زاده را نمایان میکند. بر اساس نوشته محمدهاشم یزدان پناه، نسیم آنلاین ادامه می دهد که آیت الله خمینی گروگان ها را جاسوس می خواند، و با این برداشت می گفت بر اساس حقوق بین الملل، ایران هیچ تعهدی به تحویل دادن گروگانها به آمریکا ندارد.
فاطمه مصلحی، یکی از دانشجویان پیرو خط امام، در گفتگو با نسیم آنلاین می گوید که عضویت اصغرزاده در گروه «دانشجویان پیرو خط امام» ربطی به امروز ندارد.
مصلحی می افزاید به جای پوزش از آمریکا، اصغرزاده باید از ملت ایران پوزش بخواهد. او در ادامه می گوید «اصغرزاده باید از خانواده هایی که فرزاندانشان بر اساس سیاست های آمریکا و حمایت این کشور از صدام حسین در کاربرد سلاحهای شیمیایی شهید شدند، یا آنانیکه در زمان شاه قربانی شدند، عذر خواهی کند.»
روزنامه گاردین به قلم سعید کمالی دهقان می نویسد مادری که قاتل پسرش را بخشید می گوید دیگر کینه ای از او به دل ندارد. سامره علی نژآد، مادر عبداله، که ۷ سال پیش توسط بلال به قتل رسید، می گوید چند روز پیش از روزی که قرار بود بلال به دار آویخته شود، پسرم را در خواب دیدم که از من خواست بلال را ببخشم، اما نمی توانستم خود را متقاعد کنم که قاتل را عفو کنم.
دو شب پیش از موعد تعیین شده برای قصاص بار دیگر پسرم به خوابم آمد، اما درخواست مرا برای حرف زدن رد کرد. خانم علیزاده در یک گفتگوی تلفنی از مازندران با گاردین گفت تا لحظه ای که طناب را از گردن بلال برداشتم، قصد عفو او را نداشتم.
عبداله و بلال دو نوجوانی بودند که با هم فوتبال هم بازی میکردند. اما در جریان یک مشاجره خیابانی، بلال با ضربات چاقو، عبداله را گشت.
مادر عبداله می گوید مطمئن بود که بلال اعدام می شود، اما هرچه به روز قصاص نزدیکتر می شد عبداله به خوابش می آمد. خانم علیزاده به روزنامه گاردین گفت در آخرین لحظه تصمیم گرفت طناب را از گردن قاتل در آورد. این یک حرکت فوق العاده انسانی بود که قلوب مردم را در سراسر ایران و جهان به لرزه در آورد و با او همراه کرد.
از نظر قوانین جزائی جمهوری اسلامی ، عبدالغنی، شوهر خانم علیزاده می بایست نسبت به عفو قاتل تصمیم بگیرد، اما او این حق را به همسرش انتقال داده بود تا نسبت به گذشت قاتل تصمیم بکیرد.
مادر عبداله در ادامه می گوید: «شب پیش از قصاص تا صبح نتوانستیم بخوابیم. من هنوز نمیتوانستم خودم را قانع کنم که بلال را ببخشم. شوهرم به من می گفت به خدا بنگر و به او پناه ببر، تا ببینیم چه اتفاقی می افتد. تو حرف آخر را می زنی، خیلی زجر کشیده ای، هر چه تو بخواهی انجام می دهیم.
این خانواده یک پسر دیگرشان را در یک حادثه تصادف رانندگی از دست داده بودند.
صبح سه شنبه جمعیت زیادی جلوی زندان جمع شده بودند تا شاهد قصاص باشند.
پس از قرائت قرآن، زندانبانان طنابی را دور کردن بلال انداختند در حالیکه او با چشمان بسته بر روی صندلی نشسته بود، و دستهایش هم از پشت بسته بود.
بنا به قوانین جزائی جمهوری اسلامی ایران، اولیاء دم می توانند شخصأ حکم قصاص را اجرا کنند.
خانم علی نژاد می گوید فقط در آخرین لحظات بود که بلال درخواست بخشش کرد و فریاد زد برای خاطر پدر و مادرم. من هم عصبانی شدم، فریاد بر آوردم که چگونه می توانم تو را ببخشم؟ مگر تو ترحمی به مادر و پدر پسر من کردی؟
جمعیت حاضر هم از خانواده مقتول تقاضای بخشش کردند و یک صدا فریاد زدند «عمو غنی ببخش.»
در این لحظه بود که سرنوشت بلال تغییر کرد. علی نژاد بالای چوبه دار رفت و طناب ازکردن قاتل در آورده شد. بدین ترتیب بلال مورد عفو قرار گرفت و از مرگ نجات یافت.
سامره، مادر مقتول، می گوید پس از عفو بلال، مادرش بسوی من آمد مرا در آغوش کشید و خواست پاهایم را ببوسد که من نگذاشتم این کار بکند، چون به هرحال او هم یک مادر است. در طول این سالها با خانواده قاتل تماسی نداشتیم، اما در عین حال، آنها را مقصر نمی دانستم. بلال نوجوان ساده ای بود، ذاتأ آدمکش نبود، در یک لحظه عصبانی شد و چاقوئی هم داشت که این جنایت رخ داد.
خانم علی نژاد که ناگهان به یک چهره الهام بخش بین المللی تبدیل شد، می گوید امیدوارم که جوانان از تراژدی من این درس را بگیرند که وقتی به بیرون می روند چاقو با خود حمل نکنند. وقتی کسی را می کشید، تنها آن شخص نیست که کشته می شود، بلکه پدر ومادرش نیز کشته می شوند.
سامره از اینکه دیگران از عملش خوشحال شدند، راضی است و می گوید حالا همه مرا مادر خود صدا می کنند. او ادامه می دهد برای نخستین بار است که پس از قتل پسرم احساس آرامش می کنم. خانم علی نژاد اضافه می کند که وقتی فرزندی را از دست می دهی مثل این است که عضوی از بدنت را از دست می دهی.
در تمام ۷ سال گذشته احساس می کردم مثل مرده متحرک هستم. اما، حالا خیلی احساس آرامش می کنم؛ احساس می کنم دیگر کینه ای از قاتل در دل ندارم.