در مقاله ای در نیویورک تایمز، رابین رایت نوشته است بهار امسال سفری به مهد بهار عرب داشتم؛ کنج خیابانی دور افتاده در شهر سیدی بوزید تونس. همان جاییکه در ماه دسامبریک فروشنده دوره گرد روی خودش تینر ریخت؛ کبریت کشید و آتشی برافروخت که شعلههایش تمام خاورمیانه را فراگرفت.
یک دستفرش که در همانجا بساط میوه اش را پهن کرده، با حسرت میگوید، "ما الان آزادیهای خیلیبیشتری داریم؛ ولیکار پیدا نمیشود." دیگری میگوید، "محمد بوعزیزی، دوره گردی که خودش را به آتش کشید، برای این خودکشی نکرد که بتواند در یک انتخابات دموکراتیک رای بدهد؛ این کار را کرد چون مقامات محلی وسیله امرار معاش او را از بین برده بودند."
همان طور که دستفروشها مشغول کار بودند، نماز در مسجد آنسوی خیابان به پایان رسید. در میان نماز گزاران، سلفیها – مسلمانان افراط گرای سنّی – هم بودند .همانهایی که تلاش دارند قوانین جدید کشور را بر اساسسنتهای صدر اسلام تبیین کنند.
رابین رایت توضیح میدهد که سلف یعنی نیاکان؛ و سلفی به معنی پیرو سنت پیامبر است. وی مینویسد سلفیها سالها از سیاست پرهیز میکردند، وهمین که رهبران حاکم بر انها مسلمان بودند، برایشان کافیبود.
اما در هشت ماه گذشته، گروههاییاز نماز گزاران در گوشه و کنار خاورمیانه بهجنبشهای سلفی قدرتمندی تبدیل شدهاند، از پشت پرده بیرون آمده اند، و دارند ازآشوبهای دوران گذار بهره برداری میکنند.
هلال سلفی، که از سلطان نشینهای خلیج فارس تا بلاد شام و شمال آفریقا پراکنده است، یکیاز ناشناختهترین ودست و پا گیرترین دستاوردهای قیامهای اعراب است. این "پاک دینان" در کشورهای مختلف به درجات مختلف قدرت دارند و وارد عرصه سیاست کشورهایی میشوند که زمانیدر دست شورشیان جهادی - گروههای کم طرفدارتر امروز – بود.
هر دو گروه بنیادگرا هوادار بازگشت به صدر اسلام هستند. اما آنها لزوماً شورشی نیستند، برخیشان مخالف خشونت هستند.
در تونس سلفیها در ماه مه حزب جبهه اصلاحات را پایه گذاری کردند، ودر شهرهای مختلف، از جمله سیدی بوزید دست به اعتراض زدند. تابستان امسال، بارها به نمادهای تازه آزادی بیان حمله کردند، یک گالری هنری را غارت کردند و اجرای موسیقیصوفیان و کمدیهای سیاسی را ممنوع کردند.
در مصر، سلفیها سال گذشته از گمنامی سربیرون آوردند؛ با شتاب حزبهاییتشکیل دادند و در ماه ژانویه ۲۵% کرسیهای پارلمان را تصاحب کردند. یعنیبعد از حزب ۸۴ ساله اخوان المسلمین قرار گرفتند. اکنون نفوذ سلفیها در قیام سوریه رو به گسترش است؛ و در الجزایر، بحرین،کویت، لیبی، یمن و فلسطین احزاب یا فرقههایی دارند.
سلفیها تنها بخشی از طیف رو به تحول اسلام گراها هستند . تنوع اسلام گرایان در قرن بیست و یکم یاد آور انواع مختلف سوسیالیسم در قرن بیستم است.اکنون مثل آن وقت، اسلام گراها دارند بیش از هر گروه دیگر برای منافع غرب خطر آفرین میشوند. سلفیها بدترین مخالفان حقوق اقلیتها و زنان هستند.
به رغم اختلافات میان سلفیها که گاه هیچ تجانسی با یکدیگر ندارند، وجه مشترک تمامیگروههای سلفی این است که زیر نفوذ و تحت حمایت وهابیها هستند.
وهابیها همان گروه سنی های عربستان سعودی اند. البته همهسعودیها وهابی نیستندو همه سلفیها هم وهابی نیستند، ولی وهابیها همه سلفی اند. و بسیاری از اعراب، به ویژه در خارج از منطقه کم جمعیت خلیج فارس، نگران این هستند که مبادا وهابیها با کمک به سلفیهای منطقه که به تازگی در عرصه سیاسی جاییبرای خود باز کرده اند، دارند تلاش می کنند آینده منطقه را به دست گیرند - همان طور که سیسال پیش در جنوب آسیا بودجه "مدرسه های" اسلامی را تامین کردند که بعدها دست پروردههایشان در افغانستان ،طالبان بودند.
سلفیها در محدود کردن زندگیسیاسی و شخصیمردم از گروه هایبزرگتر و مدرنتر اسلامی– که از اکتبر گذشته در انتخابات مصر، تونس و مراکش پیروز شدند – خیلی تندروترند. بیشتر اعراب شعارشان عدالتِ اقتصادی و سیاسی است؛ برای سلفیها این خصیصه ایی انعطاف ناپذیر و اجرایی است.
رابین رایت می نویسد شیخ محمد الکردی، پس از این که به عنوانیک عضو حزب سلفی "النور" به پارلمان مصر راه یافت، به من گفت"شما دو گزینه دارید: بهشت یا جهنم."
او به من گفت حزبش خواهان جداسازی جنسیتی در مدارس و ادارات است؛ برای این که مردها بتوانند بر کار خود تمرکز کنند و توضیح داد که چون مهمان او هستم، میتوانم در اتاق بمانم. "ولیشما یک زن هستید و ما سه مرد - و همه ما می خواهیم با شما ازدواج کنیم." شاید واژه ازدواج را برای بیان حرف نامطلوبی به کار میبرد.
وی در ادامه مینویسد اسلام گرایان مدرن تر، از واقعیت سلفیها واهمه دارند. رشید الغنوشی، بنیان گذار النهضه - حزب اسلام گرای حاکم بر تونس – می گوید "سلفیها به ما فشار میآورند و میخواهند ما را از میدان به در کنند." دو گروه اسلامی تونس حالا با یکدیگر در افتاده ورقیب هم شده اند. مرضیه لبیدی معاون رئیس مجمع ملی و عضو حزب النهضه میگوید سلفی ها با تدوین قانون اساسیمخالفند؛ فکر میکنند که قرآن است و نمیشود عوضش کرد.
و بالاخره سلفیها دارند شکاف میان سنّیها و شیعیان را عمیق تر میکنند؛ و هلال شیعه ، واژه یی که ملکعبدالله پادشاه اردن در سال ۲۰۰۴، در جریان جنگ عراق برای تعریف نفوذ دولت شیعه ایران در کشورهایعراق، سوریه و لبنان به کار برد، را به چالش کشیده اند.
خانم رایت مینویسد: امروز این دو هلال اسلامی یعنی سنّی و شیعه کشورهای عرب انقلابی و در حال گذار را به صحنه جنگ قدرت بر سر آینده منطقه تبدیل کرده اند.
سلفیها در طول تاریخ معمای بزرگی برای غرب بوده اند. هدفهای آنها بیشتر از هر گروه اسلام گرای دیگری با غرب تضاد دارد. همشان را بر این گذاشته اند که دیگر گروههای اسلام گرا و سکولاریست را کنار بزنند.
سیاست آمریکا بعد از ۶۰ سال حمایت از حاکمان مستبد، تازگیها به بیداری رسیده است. ایالات متحده راه پشتیبانی وهمبستگی با قدرت مردم و تحولات انتخاباتی در تونس، مصر، لیبی، مراکش و یمن را برگزیده است. اما واشنگتن هنوز با حکمرانان خودکامه در پادشاهیهای خلیج فارس، مثل عربستان سعودی، مراوده دارد و وعدههای مبهم آنان دربارهٔ اصلاحات را میپذیرد، و حتی تعهد میکند که ایالات متحده ممکن است از آنها حمایت کند.
سیاست خارجی باید انعطاف داشته باشد – چه به خاطر نیاز به نفت، و چه برایمقابله با تهدیدهای ایران. اما پیوند دادن موضع آینده آمریکا در منطقه با خاستگاه و سنگر سلفی ها و چشم اندازتیره و تاری که از نظم نوین جهان مجسم میکنند، اشتباه بسیار بزرگی خواهد بود.
رابین رایت نویسنده کتاب "کازبا (قلعه) را به لرزه در آورید: خشم وطغیان در دنیای اسلام"است،و در انستیتوی صلح ایالات متحده و مرکز بین المللی وودرو ویلسون فعالیت میکند.